All posts tagged: نئولیبرالیسم

دلار نفتی و یک رویا


‌نوشته‌ی: آدام هنیه
ترجمه‌ی: خورشید سیادتی


هیچ‌گونه راه‌حل ملی و بلندمدتی برای مشکلات پیش‌ رویِ خاورمیانه وجود ندارد، مادامی که کنترل چنین ثروت هنگفتی را به دست افراد بسیار کمی می‌سپارند. البته این بدان معنا نیست که جنبش‌های انقلابی بلافاصله در مقیاس منطقه‌ای و بدون عبور از رویارویی با طبقات حاکم ملی آغاز می‌شود؛ اما موضوع این است که مقیاس‌های مختلف مبارزه را تفکیک‌ناپذیر بدانیم. بدون جهت‌گیری منطقه‌ای که به‌صورت استراتژیک به مقابله با موقعیت و قدرت پادشاهی‌های خلیج اشاره کند هیچ‌گونه تغییر اساسی در منطقه ایجاد نخواهد شد.

ارتش‌های منطقه‌ای و مجموعه‌های نظامی‌ـ‌صنعتیِ جهانی

ارتش‌های منطقه‌ای و صنایع نظامی‌


نوشته‌ی: شَنا مارشال
ترجمه‌ی: دلشاد عبادی


نیروهای مسلح و نهادهای نظامی نقشی عمده در شکل دادن به اقتصادسیاسیِ شمال آفریقا و خاورمیانه‌ی معاصر ایفا کرده‌اند. این منطقه نه‌تنها بزرگ‌ترین واردکننده‌ی سلاح محسوب می‌شود، بلکه بلندپروازی‌های افسران نظامی در این منطقه از گذشته‌های دور اثرات گسترده‌ای بر توزیع منابع و پویه‌های سیاسی داشته است. بسیاری از تحولات بنیادین منطقه، از جمله کودتاها، پروژه‌های دولت‌سازی و پذیرش وام‌های عظیم و خانمان‌برانداز، همگی درهم‌تافته با ارتش و امتیازات ویژه‌ی نهادی آن بوده است. دسترسی به ابزارهای فیزیکی سرکوب ــ سلاح‌ها و فناوری‌های نظامی مرتبط ــ کماکان نقشی محوری در سیاست خارجی دولت‌های خاورمیانه و شمال آفریقا ایفا می‌کند. به همین ترتیب، سیاست خارجی ایالات‌متحده و اروپا نیز در قبال منطقه، به‌انضمامی‌ترین وجه در شکل‌های نظامی تجلی یافته است، شکل‌هایی نظیر فروش تسلیحات و انتقال فناوری [نظامی]، معاهدات دفاعی، آموزش‌های نظامی و مداخلات مسلحانه. از آن‌جا که ارتش‌های منطقه بازیگران سیاسی مهمی تلقی می‌شوند و نقشی جدانشدنی در بازار جهانی تسلیحات دارند، مدیران غیرنظامی و نظامیِ صنایع اسلحه‌سازی و نهادهای نظامیِ کشورهای سرمایه‌داری مرکز در ایالات‌متحده و اروپا، از رابطه‌ای پیچیده و اغلب شخصی با افسران نظامی خاورمیانه و شمال آفریقا برخوردارند. این دو گروه در کنار هم، شبکه‌ای یکدست از رهبران سیاسی و مدیران کسب‌وکارها شکل می‌دهند که در صدد گسترش نظامی‌سازی و مشروعیت‌بخشی به رژیم‌های نظامی هستند.

در نقد یادداشت‌هایی از یوسف اباذری و متین غفاریان

ملاحظات حذف‌شده «پری اندرسون»

در نقد یادداشت‌هایی از یوسف اباذری و متین غفاریان

نوشته‌ی: ایمان بهپسند


چرا جامعه همان مسیری را می‌رود که مد نظر حکم‌رانان است؟ چرا مسیرش را به سمت دیگری کج نمی‌کند؟ زور حاکمان مانع اصلی است یا چیرگی فرهنگی آنان؟ زور یا فرهنگ، «قدرت قهری» یا «سیطره‌ی فرهنگی»، دوگانه‌ای است که هر چند گل‌درشت به نظر می‌آید، اما جواب صریح به آن می‌تواند سرفصلی مهم در خصوص نگاه به فعالیت سیاسی باشد؛ اهمیت این سوال را پری اندرسون در شرح تاریخی واژه‌ی «هژمونی» نشان می‌دهد: هژمونی که تبارش به دوران یونان باستان می‌رسد، همواره به دو شیوه‌ی برتری رهبران اشاره داشته است: «توافق» و «قهر». نظریه‌پردازان در دوران‌های مختلف هرکدام در نشان‌دادن برتری قدرت یک طبقه، نهاد یا گروه اجتماعی خاصی میان سایرینْ بر نقش یک یا هر دوی این شیوه‌ها (یعنی توافق و قهر) انگشت گذاشته‌اند؛ به‌طور مثال اسپارت و آتن در میان یونانیان، پروس در میان ژرمن‌ها، آمریکا پس از دوران جنگ سرد در جهان. اندرسون نشان می‌دهد که چطور توافق و قهرْ دو شیوه‌ی جدایی‌ناپذیر رهبری هستند؛ هرچند اقتضائات هر بستری می‌تواند کفه‌ی ترازو را به‌سوی یکی از آن‌ها سنگین‌تر کند؛ اما اتکا به یکی از آن‌ها بدون توجه به دیگری، برداشتی سطحی و ساده‌انگارانه در تحلیل ساختار قدرت حاکم است: «هژمونی امری چند ظرفیتی است: بدون رضایت قابل تصور نیست و بدون زور غیرقابل اعمال» (اندرسون: ه مثل هژمونی)

فن‌آوری، تیلور، کینز، فریدمن و مبارزه طبقاتی

برآمد سرمایه پولی – مالی و نئولیبرالیسم

فن‌آوری، تیلور، کینز، فریدمن و مبارزه طبقاتی – بخش دوم

نوشته‌ی: بهروز فراهانی


دهه شصت میلادی و سه سال اول دهه هفتاد (پیش از بروز بحران ساختاری 1974)، سال‌های اعتراضات و اعتصابات کارگری هست. در شرایطی که بورژوازی بزرگ آرام آرام قدرت خود را بازسازی کرده و بتدریج در صدد پس‌گرفتن امتیازات پس از جنگ بوده و شروع به افزایش فشار روی مکانیسم‌های دولت رفاه کرده بود، کارگران و حقوق‌بگیران در همه کشورهای بزرگ سرمایه‌داری از دستاوردهای خود دفاع می‌کردند. برای نمونه در فرانسه وضعیت طوری بود که ژرژ پومپیدو، نخست وزیر وقت فرانسه در سال 1967، با اشاره به‌قدرت جنبش کارگری و یادآوری جنبش بیکاران دهه سی گفت: «اگر تعداد بیکاران از نیم میلیون نفر عبور کند، ما با یک انقلاب روبرو خواهیم بود.» نه فقط جنبش بزرگ مه 68 که ارکان نظام بورژوایی در فرانسه و ایتالیا را تکان داد (23)، بلکه در سال‌های بعد و به‌ویژه در سال 1971 تعداد اعتصابیون حتی قابل مقایسه با سال‌های جنبش‌های بزرگ 1948 و 1949 شده بود. (نمودار 2) در انگلستان نیز پیروزی‌‌هایی چون اعتصاب 28هزار نفری معدن‌چیان انگلستان در سال 1972 علیه دولت ادوارد هیث (که در واقع آخرین پیروزی بزرگ معدن‌چیان تا زمان روی کار آمدن مارگرت تاچر بود) نصیب کارگران شده بود. در مقابل، حملات و تبلیغات اقتصاددانان نئولیبرال علیه خواسته‌های مطالباتی کارگران در همه زمینه‌ها و بویژه جبران تقریبا خودکار تاثیر تورم بر حقوق کارگران و مبارزات اتحادیه‌های کارگری دائمی و بی‌امان بود. آن‌ها بخش سازمان‌یافته جنبش کارگری را مسئول تمام کاستی‌های سیستم و بویژه افزایش قیمت‌ها و تورم رو به‌رشد عمومی، معرفی می‌کردند. البته در مورد حمله به اتحادیه‌ها و احزاب کارگری، این تمام اقتصاددانان بورژوا و نه فقط طرفداران نئولیبرالیسم، بودند که ارکستر حمله را تشکیل می‌دادند.

جدالی دوباره بر سر یک نام: «نئولیبرالیسم»

جدالی دوباره بر سر یک نام: «نئولیبرالیسم»

مسئله چیست؟

نوشته‌ی: عباس شهرابی فراهانی


«نئولیبرالیسم» اگر چنان‌که هست صورت‌بندی شود، یعنی هم‌چون یک رژیم خاص انباشت سرمایه، توقف یا تغییرش را دیگر نمی‌توان در قالب یک مطالبه بیان کرد. پایان «نئولیبرالیسم»، مثل پایان هر رژیم انباشت دیگری، تغییری کلان است که فقط از دو مسیر می‌گذرد؛ یا در نتیجه‌ی فشارهای اجتماعی و کارگری اما به ابتکار عمل و فرماندهیِ جناحی از طبقه‌ی حاکم، که همیشه در جهت بازآراییِ منافعِ بلندمدتِ کلیتِ طبقه‌ی حاکم است حتی اگر در کوتاه‌مدت منافع بخشی از آن را به خطر بیندازد (مثل گذار از سرمایه‌داری بی‌برنامه به سرمایه‌داری کینزی)، یا با سازماندهی اجتماعی از پایین و تحکیم خودسازماندهی نیروهای کار علیه وجوه مختلف اقتصادی، سیاسی و فرهنگیِ رژیم انباشت حاکم، و به تعبیری دیگر، با امکان‌ناپذیرکردن مسیر اول. در برابرِ این دو مسیر «آشتی‌ناپذیر»، فروکاست پایان «نئولیبرالیسم» به یک مطالبه بعید است معنایی جز مشروعیت‌بخشیدن به مسیر نخست داشته باشد؛ مسیری که از قضا بخش‌هایی از طبقۀ حاکم جمهوری اسلامی در رنگ و لعاب‌های «عدالت‌خواهانه» و با لفاظی‌های ضد «نئولیبرال» بدشان نمی‌آید فرماندهی آن را به‌دست بگیرند (البته، این خوش‌بینانه‌ترین تصور از پروژه‌ی آن‌هاست. تصور واقع‌بینانه‌تر این است که این جناح‌ها مایلند از جریان منافع حاصل از خصوصی‌سازی‌ها، انشعاباتی به سمت خودشان بزنند).

تصویری از جنبش‌های دهه‌ی 2020

تراژدی کایروس

تصویری از جنبش‌های دهه‌ی 2020

نوشته‌ی: م. کاز


جنبش‌ها و انقلاب‌های مردمی این‌بارعلیه نئولیبرالیسم در سراسر جهان، اعم از لبنان، عراق، باقی جاهای خاورمیانه، شیلی، فرانسه و الخ در حال وقوع است، اقتصاد جهانی با بن‌بست‌ها و بحران‌هایی بی‌سابقه دست و پنجه نرم می‌کند، بحران‌هایی که حتی پیش‌تر از این هم منجر به فروپاشی‌های عجیب و گسترده‌ای در سال‌های اخیر شده‌ است، بحران‌هایی که تاکنون تنها به تعویق افتاده‌اند، مسئله‌ی مهاجران روز به روز وخیم‌تر می‌شود. در زمینه‌ی سیاست نیز جریان فاشیستی در اروپای غربی و آمریکا در برابر جریان دموکراتیک سوسیالیستی و لیبرالی به صحنه‌ی سیاست و خیابان‌ها آمده است. آنچه در اینجا روشن است پیش‌بینی‌پذیری تغییری بزرگ نسبت به وضع موجود نئولیبرالی و اقتصاد پست فوردیستی در آینده است. برای مواجهه‌ شدن با این تغییر باید اجزای وضعیت به درستی و دقت بازشناخته شوند و در میان این اجزا، مفاهیم بنیادین و مهمی چون مفهوم کارغیرمادی‌ شده و طبقه‌ی بی‌ثبات‌شده‌ی کارگران در شهر-کارخانه‌های این شرایط نوین،‌ گره‌گاه‌های اساسی‌‌ای هستند که نقش مهمی را در تغییرات پیش‌ِرو بازی می‌کنند. نقشی که آینده‌ی یک انقلاب جهانی و تصمیم‌گیری‌های دیگر را می‌تواند دگرگون کند.

نولیبرالیسم و سرمایه‌داری

نولیبرالیسم و سرمایه‌داری


نوشته‌ی: کریم منیری

عموماً بحث ایدئولوگ‌های چپ و راست بورژوازی این است که سرمایه‌داری تغییر یافته و اکنون دیگر دوران مورد توضیح مارکس سپری شده است. باید پرسید چه تغییری صورت گرفته به‌جز پیشرفت ابزارهای تولید و افزایش نرخ استثمار؟ ارزش اضافی‌ای که تولید می‌شود فقط در مقدار افزایش یافته است و نرخ آن نجومی است. گستردگی تولید سرمایه‌دارانه درعین‌حال که کیفی است اما عمدتاً در مقدار رشد نموده است. حوزه‌های تولید گسترده‌تر شده است و اگر از تفکر غرب‌محور فاصله بگیریم، می‌بینیم که نه پرولتاریا مرده است، نه انبوهه‌ی دیگری جای او را گرفته است و نه امپریالیسم و نولیبرالیسم چیزی جدا از سرمایه‌داری است؛ در نتیجه، این نوع از ادعاها، می‌تواند زمینه انحرافات زیادی شود. هنوز هم طبقه کارگر به‌شکلی گسترده‌ وجود دارد و هنوز هم همان ارزش‌های تولیدشده حاصل همین به‌کارگیری نیروی کار است و ارزش اضافی‌ای که در این میان خلق می‌شود، سرمایه را ایجاد می‌کند و گسترش می‌دهد.

کرونا، بحران و پایان نئولیبرالیسم

کرونا، بحران و پایان نئولیبرالیسم


نوشته‌ی: آلفردو سادفیلو
ترجمه‌ی: محمد غزنویان


آثار اجتماعی این پاندمی به‌سرعت ظاهر شد، برای مثال، از رهگذرِ به‌نمایش‌‌گذاشتنِ تفاوت توانایی‌های گروه‌های اجتماعی در حفاظت از خویش. به‌طور خلاصه، ابرثروتمندان به قایق‌های تفریحی‌شان عزیمت کردند و ثروتمندان به ویلاهای‌شان نقلِ ‌مکان فرمودند. طبقه‌ی متوسط مانند کودکان ذوق‌زده برای دورکاری سر و دست می‌شکست و تهیدستان که پیش‌تر هم از ضعف سلامت رنج می‌بردند، حال ناگزیر از دو انتخاب بودند: در خانه ماندن به‌قیمت از دست‌دادنِ تمام و کمال درآمد یا بیرون رفتن برای کار ولو به‌قیمت آلوده‌شدن به ویروس. بی‌نیاز از گفتن است که مشاغل پایه‌ای ولی کم‌درآمد مانند رانندگان اتوبوس، پرستاران، کارگران بخش بهداشت و خدمات، باربران، مغازه‌داران، کارگران ساختمانی و حمل و نقل و غیره مشغول جان کندن هستند، در حالی‌که خانواده‌ی‌شان در مساکنی به‌سانِ زندان محبوس شده‌اند. از همین‌رو تعجب‌آور نخواهد بود اگر تهیدستان در آمارهای مردگان جایگاه بالاتری را به‌خود اختصاص دهند.

کرونا و طبقات کارگر غرب

کرونا و طبقات کارگر غرب

تلاقی رکود اقتصادی قریب‌الوقوع با شوک کرونا

نوشته‌ی: اینگار زولتای
ترجمه‌ی: هوشنگ هادیان


دولت دست‌راستی ترامپ در ایالات متحد در تلاشی ناشیانه برای حفظ همزمان «اطمینان سرمایه‌گذار» و انتخاب مجدد خودش به مقام ریاست جمهوری، ابتدا کوشید تا عمق بحران سلامت را کم‌اهمیت جلوه دهد. خیلی زود دولت محافظه‌کار بوریس جانسون در بریتانیا نیز به او پیوست. ترامپ در سخنرانی‌ای که به‌طور زنده‌ خطاب به مردم آمریکا از مرکز کنترل بیماری‌ها در آتلانتای جورجیا پخش می‌شد، اعلام کرد خطر ویروس کرونا فقط کمی بیش از آنفولانزای معمولی با نرخ مرگ‌ومیر یک‌دهم درصد است که سالانه منجر به مرگ تعداد اندکی از افراد می‌شود. بعد که مشخص شد این بحران سلامت تا چه حد جدی است، ترامپ به نژادپرستی متوسل شد و ویروس را «ویروس چینی» خواند و در همین حال صاحب‌نظران جناح راست به سرزنش دموکرات‌ها پرداختند که تلاش کردند با استیضاح، واکنش سریع ترامپ به این شرایط اضطراری را کند کنند. نژادپرستی در اروپا نیز نقش بازی کرد؛ صنعت اسکی در اتریش این واقعیت را انکار کرد که تفرجگاه اسکیِ ایشگل منشا پنهان شیوع ویروس کرونا در اروپا بوده است و برای هشت روز دیگر نیز این پیست را باز نگاه داشت و همچنان «یک ایتالیایی» را مقصر معرفی می‌کرد، حتی با این‌که کشورهای دیگر مانند ایسلند توریست‌هایی را که از ارتفاعات آلپ اتریش برمی‌گشتند قرنطینه کرده بودند. در همین حال رئیس‌جمهور راست افراطی برزیل، ژائیر بولسونارو که به تازگی با دونالد ترامپ دیدار کرده بود، پس از آن‌که این بحران را یک «فانتزی» خواند ناچار شد تست کرونا بدهد و بوریس جانسون نخست‌وزیر محافظه‌کار بریتانیا نیز برای مدتی کوتاهی در تلویزیون ملی سرگرم طرح ایده‌ی دیوانه‌وار ایمنی گله‌ای بود، ایده‌ای که بر اساس آن کل جمعیت بریتانیا می‌بایست به یکباره در معرض ویروس کرونا قرار بگیرند تا «از شر آن خلاص شوند.» با توجه به این‌که نرخ مرگ و میر ویروس کرونا بین یک تا پنج درصد تخمین زده می‌شود و این ‌که آنگلا مرکل، صدراعظم آلمان، تخمین زده است 60 تا 70 درصد جمعیت این کشور سرانجام به این ویروس آلوده خواهند شد، پیشنهاد جانسون اساساً به معنای جایز دانستن مرگ احتمالی صدها هزار و شاید حتی میلیون‌ها نفر از افراد سالمند و دارای مشکلات زمینه‌ای در بریتانیا ــ یک سالمندکُشی واقعی ــ بود، یک آزمایش انسانی داروینیسم اجتماعی که کمی بعد از سوی دولت هلند نیز پیشنهاد شد.

نئولیبرالیسم، مدعیان، منکران و باقی ماجرا

نئولیبرالیسم، مدعیان، منکران و باقی ماجرا


نوشته‌ی: دلشاد عبادی

در چنین وضعیتی، سخن گفتن از نئولیبرالیسم در هر جغرافیا، صرفاً اشاره به شباهتِ این پروژه‌ی طبقاتی برای بازیابیِ قدرت از‌دست‌رفته‌ی طبقات حاکم است. نه اشاره به دوره‌ای زمانی دارد، نه اشاره به مکتبی جدید و نه اشاره به یک پدیده‌ی تاریخی‌ـ‌فرهنگیِ منحصربه‌فرد (فارغ از این‌که نتایج این پروژه می‌تواند دلالت‌هایی برای هریک از این مواردِ ذکر شده به همراه داشته باشد). نئولیبرالیسم در این معنا صرفاً شباهت در مجموعه‌ای از سیاست‌گذاری‌هاست که ابزار طبقات حاکم برای تحققِ این بازیابیِ قدرت بوده است. اگر فراموش نکنیم که سرمایه‌داری از بدو پیدایش و آغازِ گسترشش همواره با سازوکارهای ناموزون، مرکب و چندگانه در مسیر خود به پیش رفته، آن‌گاه دیگر چندان عجیب جلوه نمی‌کند که «سیاست‌گذاری»، این واژه‌ی به‌ظاهر معصوم و خنثی، در یک جغرافیا به زور و ضرب و به‌شکلی خونین عملی شود و در جغرافیایی دیگر از رهگذر قانون‌گذاری، تغییر کابینه‌ و سایر سازوکارهای پارلمانی.