All posts filed under: نظریه‌های ارزش اضافی

نظریه‌های ارزش اضافی

نظریه‌‌های ارزش اضافی (جلد اول) (ترجمه‌ی ‌فارسی – پاره‌ی 22) کمال خسروی

نظریه‌‌های ارزش اضافی

پیوست‌ها: پاره نخست: هابز، پتی، لاک

نوشته‌ی: کارل مارکس
ترجمه‌ی: کمال خسروی


اگر به آموزه‌ی لاک درباره‌ی کار به‌طور اعم و آموزه‌ی او درباره‌ی خاستگاه بهره و رانت، یک‌جا نگاه کنیم ــ ارزش اضافی نزد او فقط در این شکل‌های معین پدیدار می‌شود ــ آن‌گاه ارزش اضافی چیزی نیست جز کار بیگانه، کار مازاد، که زمین و سرمایه ــ همانا شرایط کار ــ صاحبان خود را به تصرف آن قادر می‌سازند. و بنا بر نظر لاک، مالکیت بر حجم و حوزه‌ی بزرگ‌تری از شرایط کار، حجم و حوزه‌ای بزرگ‌تر از آن‌چه یک شخص به تنهایی با کار خود قادر به ارزش‌زایی و ارزش‌افزایی آن باشد، اختراعی سیاسی است که با شالوده‌ی مالکیت خصوصیِ مبتنی بر حق طبیعی در تناقض است.

نظریه‌‌های ارزش اضافی (جلد اول) (ترجمه‌ی ‌فارسی – پاره‌ی 21) کمال خسروی

نظریه‌‌های ارزش اضافی

گردش کالا و پول در جدول اقتصادی

نوشته‌ی: کارل مارکس
ترجمه‌ی: کمال خسروی


کنارنهادن نویسندگان سوسیالیست و کمونیست به‌طور کلی از بررسی تاریخی، مطابق با طرح و برنامه‌ی نوشتار من است. بررسی‌های تاریخی فقط باید نشان دهند که اقتصاددانان بعضاً در چه شکلی خود را، و بعضاً شکل‌های تاریخاً تعیین‌کننده‌ای را که در قالب آن‌ها قوانین اقتصاد سیاسی نخستْ بیان ‌شده و سپس شرح و بسط یافته‌اند، مورد انتقاد قرار می‌دهند. از همین‌رو من در بررسی ارزش اضافی، نویسندگان سده‌ی هیجدهمی مانند بریسو (Brissot)، گودوین (Godwin) و دیگرانی از این دست را کنار می‌گذارم، درست همان‌گونه که به سوسیالیست‌ها و کمونیست‌های سده‌ی نوزدهم نمی‌پردازم. چند نویسنده‌ی سوسیالیستی که من در این بررسی عمومی درباره‌شان سخن خواهم گفت، یا خود در موضع اقتصاد بورژوایی قرار دارند یا از موضع خودِ اقتصاد بورژوایی به مبارزه علیه آن می‌پردازند.
اما لانگه سوسیالیست نیست. {برعکس، بیش‌تر فردی ارتجاعی بود.} مناقشه‌ی او علیه آرمان‌های بورژوا ـ لیبرالیِ هم‌عصران روشنگرش، علیه سلطه‌ی رو به آغازِ بورژوازی در پوسته‌ی فرانمودی ارتجاعی، نیمی به‌جِد و نیمی به هزل، پوشیده شده است. او از مستبدان آسیایی، در قیاس با شکل‌های اروپاییِ متمدن آن‌ها، دفاع می‌کند؛ و به همین‌گونه از برده‌داری در مقایسه با کار مزدی.

نظریه‌‌های ارزش اضافی (جلد اول) (ترجمه‌ی ‌فارسی – پاره‌ی 20) کمال خسروی

نظریه‌‌های ارزش اضافی

گردش پول بین سرمایه‌دار و کارگر

نوشته‌ی: کارل مارکس
ترجمه‌ی: کمال خسروی


سودی که سرمایه‌دار می‌برد، همانا ارزش اضافه‌ای که او متحقق می‌کند از آن‌جا منشاء می‌گیرد که کارگر نه کاری تحقق‌یافته در کالا، بلکه خودِ توانایی کار را به‌مثابه کالا به او فروخته است. اگر کارگر در شکل نخست و در مقام دارنده‌ی کالا رو در روی سرمایه‌دار قرار می‌گرفت [93]، سرمایه‌دار نمی‌توانست سودی ببرد یا ارزش اضافی‌ای را متحقق کند، زیرا بر اساس این قانون که ارزش‌های هم‌ارز با یکدیگر مبادله می‌شوند، کمیت هم‌سانی از کار با کمیتی به همان اندازه از کار با یکدیگر مبادله می‌شدند. ‹ارزش› اضافی سرمایه‌دار همانا از آن‌جا منشاء می‌گرفت که او نه کالای کارگر، بلکه خودِ توانایی کارِ او را می‌خرد و این توانایی کار ارزش کم‌تری دارد از محصول ‹کاربست› آن، یا به‌عبارت دیگر، این توانایی کار خود را در کار شیئیت‌یافته‌ی بیش‌تری از آن‌چه در خودِ آن تحقق یافته است، متحقق می‌کند. اینک اما برای توجیه سود، خودِ سرچشمه‌اش از دیده پنهان می‌شود و کل تراکُنشی که سود از آن منشاء می‌گیرد، فراموش می‌شود. از آن‌جا که درواقع ــ مادام که این فرآیند، فرآیندی متداوم است ــ سرمایه‌دار ‹مزدِ› کارگر را فقط به‌وسیله‌ی محصول خودِ او پرداخت می‌کند، ‹یعنی مزدِ› کارگر فقط به‌وسیله‌ی بخشی از محصول خودِ او پرداخت می‌شود، و بنابراین ‹ادعای› پیش‌پرداخت فقط فرانمود صِرف است، اینک می‌توان گفت: کارگر سهم خود از محصول را، پیش از آن‌که به پول دگردیسی یافته بوده‌باشد، به سرمایه‌دار فروخته است. (شاید بتوان گفت: پیش از آن‌که قابلیت دگردیسی‌یافتن به پول را داشته باشد، زیرا هرچند کارِ کارگر در محصولی مادیت یافته است، اما هنوز فقط تکه‌ای از کالایی قابل فروش را متحقق کرده است، مثلاً قسمتی از یک خانه.) این‌چنین، سرمایه‌دار دیگر آن کسی نیست که مالک محصول است و به این ترتیب کل فرآیندی که او از طریق آن کار بیگانه را به رایگان به تصرف خویش درآورده است، رفع و ملغا می‌شود. بنابراین اینک دارندگان کالا رو در روی یکدیگر قرار دارند. سرمایه‌دار صاحب پول است و کارگر به او نه توانایی کارش، بلکه کالایی را می‌فروشد که ‹فقط› بخشی از محصول است و در آنْ کارش تحقق یافته است.

نظریه‌‌های ارزش اضافی (جلد اول) (ترجمه‌ی ‌فارسی – پاره‌ی 19) کمال خسروی

نظریه‌‌های ارزش اضافی

جدول اقتصادی کِنِه

نوشته‌ی: کارل مارکس
ترجمه‌ی: کمال خسروی


این وجه وجودیِ جریان بازگشت ‹پول› ــ این جریان ویژه‌ی بازگشت پول که به میانجی بازتولید تعین نیافته است ــ باید همه جا در شرایطی صورت گیرد که درآمد با سرمایه مبادله می‌شود. آن‌چه در این‌جا موجب جریان بازگشت پول می‌شود، نه بازتولید، بلکه مصرف است. درآمد در قالب پول پرداخت شده است، اما فقط می‌تواند در قالب کالاها مصرف شود. بنابراین پولی که در مقام درآمد از تولیدکنندگان دریافت شده است، برای این‌که بتواند در اِزای مبلغی برابر با ارزش آن کالا دریافت کند، یعنی برای این‌که از طریق درآمد به مصرف برسد، باید دوباره به تولیدکنندگان بازگردد. پولی که در قالب آن درآمد پرداخت می‌شود، مثلاً رانت یا بهره یا مالیات‌ها {سرمایه‌دار صنعتی |424|| درآمد خود را یا مستقیماً از محصول برمی‌دارد، یا با فروش همین بخش از محصول به‌دست می‌آورد}، شکل عام وسیله‌ی پرداخت را دارد.

نظریه‌‌های ارزش اضافی (جلد اول) (ترجمه‌ی ‌فارسی – پاره‌ی 18) کمال خسروی

نظریه‌‌های ارزش اضافی

متن کامل فصل‌های اول تا چهارم

نوشته‌ی: کارل مارکس
ترجمه‌ی: کمال خسروی


به این ترتیب همان تمایزی که نظام پولی بین طلا و نقره و کالاهای دیگر قائل است، اسمیت بین کالاها و خدمات قائل می‌شود. در این‌جا نیز مسئله بر سر انباشت است، اما نه دیگر در شکل گنج‌اندوزی، بلکه در شکل واقعی، همانا در شکل بازتولید. در مصرف، کالا از بین می‌رود، اما سپس دوباره کالایی با ارزش بالاتر ایجاد می‌کند، یا، اگر به این شیوه به‌کار بسته نشود، خودش همان‌گونه که هست ارزشی است و با آن می‌تواند کالای دیگری خریداری شود. این خصلتِ محصول کار است در ارزش مصرفی‌ای بیش‌وکم پایدار و بنابراین دوباره قابل واگذاری ‹یا فروش› که وجود واقعی دارد، در ارزش مصرفی‌ای که در ‹پیکرِ› آن کالای قابل فروش، همانا حامل ارزش مبادله‌ای، خودْ کالاست، یا در حقیقت در ‹پیکرِ› آن، خودْ پول است. خدمات کارگران نامولد دوباره به پول بدل نمی‌شوند. من با خدماتی که از وکیل دعاوی، پزشک، کشیش، خنیاگر و از این قبیل، ‹یا› کارمند دولت، سرباز و دیگرانی مانند اینان خریده‌ام، نمی‌توانم بدهی‌ای را پرداخت کنم، کالایی بخرم یا کار آفریننده‌ی ارزش مازاد خریداری کنم. این خدمات مانند اجناسِ گذرای مصرفی ‹هم‌هنگام با مصرف› سپری شده‌اند.

نظریه‌‌های ارزش اضافی

نگرش غیرتاریخی به روابط بین تولید مادی و فکری

نوشته‌ی: کارل مارکس
ترجمه‌ی: کمال خسروی


اغلب نویسندگانی که علیه ‹نظریه‌ی› اسمیتی کار مولد و نامولد جنگیده‌اند، مصرف را به‌مثابه خاری اجتناب‌ناپذیر در پیکر تولید تلقی می‌کنند و از این‌رو از دید آن‌ها کارمزدبگیران، یعنی کسانی‌که از راه درآمد زندگی می‌کنند، همانا کارگران نامولدی که ‹اقدام به› خرید ‹از سوی› آن‌ها ثروتی تولید نمی‌کند، بلکه خودِ این خریدْ مصرف تازه‌ای از ثروت است، به‌همان اندازه‌ی کارگران مولد، حتی برای ثروت مادی مولدند، زیرا آن‌ها میدان مصرف مادی، و از این‌طریق میدان تولید، را فراخ‌تر می‌کنند. این ‹رویکرد› عمدتاً توجیه‌گری و پوزش‌طلبی از منظر اقتصاد بورژوایی بود، بخشی در دفاع از تن‌آسایان ثروتمند و «کارگران نامولد»ی که اینان، خدمات‌شان را مصرف می‌کنند، بخشی در دفاع از «دولت‌های قدرت‌مند»ی که هزینه‌های بزرگ دارند، از افزایش بدهی‌های دولتی، از صاحب‌منصبان کلیسا و دولت، از مقامات عالیجاه و بی‌کاره، و دیگرانی از این قبیل. زیرا این «کارگران نامولد» ــ که خدمات‌شان با صرف هزینه‌های تن‌آسایان ثروتمند قابل اجراست ــ همه در یک چیز مشترکند، همانا، هرچند «محصول غیرمادی» تولید می‌کنند، اما «محصول مادی»، یعنی محصول کارگران مولد را مصرف می‌کنند.

نظریه‌‌های ارزش اضافی (جلد اول) (ترجمه‌ی ‌فارسی – پاره‌ی 16) کمال خسروی

نظریه‌‌های ارزش اضافی

نگرشی ولنگارانه نسبت به سرچشمه‌ی سود

نوشته‌ی: کارل مارکس
ترجمه‌ی: کمال خسروی


آقای دستو تا حد معینی کاملاً محق است، البته نه به هیچ‌وجه در چیزی‌که او قصد توضیحش را دارد. در دوران افول سده‌های میانه و برآمد تولید سرمایه‌دارانه‌، ثروت‌اندوزی شتابان صنعتی را باید تا اندازه‌ای با اتکا بر تحت فشار قراردادن زمینداران تبیین کرد. زمانی‌که در پی کشف آمریکا ارزش پول سقوط کرد، اجاره‌داران همان مبلغ اسمی، و نه ‹بهای› واقعی اجاره‌ی قدیمی را به زمینداران پرداخت می‌کردند، در حالی‌که هم‌هنگام صاحبان مانوفاکتور کالاهای‌شان را نه فقط بر اساس پولی که ارزشش بالا رفته بود، بلکه به مبلغی بالاتر از ارزش این کالاها به زمینداران می‌فروختند. هم‌چنین در همه‌ی کشورها، مثلاً در کشورهای آسیایی، یعنی جایی‌که درآمد اصلی زمین در شکل اجاره‌ی زمین به‌دست زمینداران، حاکمان محلی و دیگرانی از این قبیل می‌رسید، شُمار اندک مانوفاکتورداران مقید به رقابت نبودند و از این‌رو کالاهای‌شان را با قیمت‌های انحصاری به زمینداران می‌فروختند و از این‌راه بخشی از درآمد آن‌ها را به تصاحب خویش درمی‌آوردند؛ |405| به این ترتیب آن‌ها نه فقط از این‌طریق ثروت می‌اندوختند که به زمینداران کارِ «پرداخت‌نشده» را می‌فروختند، بلکه کالاها را بالاتر از کمیت کاری که در آن‌ها گنجیده است به آن‌ها می‌فروختند. اینک اما آقای د[ستو] در این‌مورد محق نیست که معتقد است وام‌دهندگانِ پول نیز به این تقلب تسلیم می‌شدند. برعکس، آن‌ها با بهره‌های بالایی که دریافت می‌کردند در سودهای بالایی که حاصل تحت فشار قرارگرفتن زمینداران بود، به‌طور مستقیم و غیرمستقیم سهیم بودند.

نظریه‌‌های ارزش اضافی (جلد اول) (ترجمه‌ی ‌فارسی – پاره‌ی 15) کمال خسروی

نظریه‌‌های ارزش اضافی

گمگشتگی و ابهام اسمیت در مسئله‌ی انباشت

نوشته‌ی: کارل مارکس
ترجمه‌ی: کمال خسروی


به این ترتیب اگر فرض کنیم هر سال نسبت به سال پیش‌تر مقدار بزرگ‌تری کار مصرف شود، آن‌گاه باید ببینیم تکلیف سرمایه‌ی ثابت چیست. در یک کلام: برای به‌کاربستنِ مقدار بزرگ‌تری از کار، فقط کافی نیست که فقط مقدار بزرگ‌تری از کار در اختیار و دسترس باشد، حتی فقط کافی نیست که این مقدار بزرگ‌تر قابل پرداخت باشد، یعنی بتواند مزد کارگرانش را پرداخت کند، بلکه ضروری است که وسائل کار ــ مواد خام و سرمایه‌ی استوار ــ نیز موجود و آماده باشند تا بتوانند آن مقدار بزرگ‌تر از کار را در خود جذب کنند. بنابراین باید پس از تبیین نکاتی که آ. اسمیت به آن‌ها می‌پردازد، این موضوع نیز توضیح داده شود.

نظریه‌‌های ارزش اضافی (جلد اول) (ترجمه‌ی ‌فارسی – پاره‌ی 14) کمال خسروی

نظریه‌‌های ارزش اضافی

مبادله‌ی درآمد با سرمایه و با درآمد

نوشته‌ی: کارل مارکس
ترجمه‌ی: کمال خسروی


در همه‌ی شاخه‌های تولید بخشی از کل محصول بازنمایاننده‌ی درآمد است، همانا کار نوافزوده (در طی سال) ‹یا› سود و کارمزد. {رانت، بهره و غیره بخش‌هایی از سوداند؛ دریافتیِ اوباش دولت هم بخشی از سود و کارمزد است؛ دریافتیِ دیگرکارگران نامولد آن بخشی از سود و کارمزد است که آن‌ها در اِزای کارهای نامولدشان می‌خرند، بنابراین این دریافتی، محصول موجود در قالب سود و کارمزد را بیش‌تر نمی‌کند، بلکه فقط تعیین می‌کند که خودِ سرمایه‌داران و کارگران چه مقدار از این سود و کارمزد را مصرف می‌کنند.} اما این بخش از محصول که بازنمایاننده‌ی درآمد است فقط در بعضی از سپهرهای تولید می‌تواند بی‌واسطه در قالب طبیعی خود به درآمد بدل شود یا از لحاظ ارزش مصرفی به‌مثابه درآمد به مصرف برسد. همه‌ی محصولاتی که فقط بازنمایاننده‌ی وسائل تولیدند نمی‌توانند در قالب طبیعی خود، یعنی در شکل بی‌واسطه‌شان به‌مثابه درآمد، مصرف شوند، بلکه فقط ‹در قالب› ارزش‌شان ‹می‌توانند به مصرف برسند›. اما این ‹ارزش› باید در شاخه‌هایی از تولید مصرف شود که اجناس بی‌واسطه‌ْ قابل مصرف تولید می‌کنند. ممکن است بخشی از وسائل تولید، وسائل مصرفی مستقیم باشند؛ این یا آن وسیله می‌تواند بسته به کاربستش در تولید وسیله‌ا‌ی مصرفی باشد، مثلاً یک اسب، یا گاری یا غیره. بخشی از وسائلِ بی‌واسطه مصرفی می‌توانند وسیله‌ی تولید باشند، مثلاً غله برای تولید عرق غله، گندم به‌عنوان بذر و غیره. تقریباً همه‌ی وسائل مصرف می‌توانند به‌مثابه فضولاتِ مصرف دوباره وارد فرآیند تولید شوند، مثلاً تکه‌پاره‌های فرسوده یا نیمه‌سالم پارچه در تولید کاغذ. اما هیچ‌کس به این دلیل پارچه تولید نمی‌کند تا تکه‌پاره‌هایش مواد خام ‹برای تولید› کاغذ شوند. آن‌ها این شکل نخست را پس از زمانی به‌دست می‌آورند که محصول پارچه‌بافی به‌مثابه پارچه وارد مصرف شده است. نخست به‌مثابه فضولاتِ این مصرف، به‌مثابه پس‌ماند و محصول فرآیند مصرف می‌توانند دوباره به‌مثابه وسیله‌ی تولید در سپهر تازه‌ای از تولید وارد شوند. بنابراین، این مورد به این‌جا‹ی بحث ما› تعلق ندارد.

نظریه‌‌های ارزش اضافی (جلد اول) (ترجمه‌ی ‌فارسی – پاره‌ی 13) کمال خسروی

نظریه‌‌های ارزش اضافی

طرفداری ریکاردو از انباشت سرمایه و رشد نیروهای بارآور

نوشته‌ی: کارل مارکس
ترجمه‌ی: کمال خسروی


در درون طبقه‌ی مولد نیز افراد واسط متعلق به حوزه‌ی تجارت نیز افزایش یافته بودند؛ اما در بین افراد مشغول به‌کار در ماشین‌سازی، راه‌آهن و معادن و ذخائر نیز؛ هم‌چنین کارگرانی که در کشاورزی به کار دامداری مشغولند و مواد شیمیایی، معدنی و غیره برای کود را تولید می‌کنند. علاوه بر این‌ها، کشاورزانی که مواد اولیه برای صنعت کشت می‌کنند، در تناسب با آن‌ها که لوازم معاش را تولید می‌کنند؛ و آن‌ها که علوفه‌ی حیوانات را تولید می‌کنند در تناسب با آن‌ها که مواد غذایی برای انسان‌ها تولید می‌کنند. بنابراین اگر سرمایه‌ی ثابت رشد کند حجم نسبی کل کاری نیز که به این بازتولید اشتغال دارد، رشد خواهد کرد. با این‌همه، آن بخشی که مستقیماً وسائل معاش تولید می‌کند، هرچند شُمار تولیدکنندگان در آن کاهش یافته است، |368| محصول بیش‌تری از گذشته تولید می‌کند. کارش مولدتر است. همان‌گونه که در سرمایه‌ی منفرد، کاهش بخش متغیر سرمایه در تناسب با بخش ثابت به‌مثابه کاهش بخش به مزد تخصیص‌یافته‌ی سرمایه پدیدار می‌شود، باید برای کل حجم سرمایه ــ در بازتولید همان محصول ــ این پدیده چنین جلوه کند که به‌طور نسبی بخش بزرگ‌تری از حجم کار اِعمال‌شده به بازتولید وسائل تولید مشغول بوده باشد تا به تولید خودِ محصولات، یعنی بازتولید ماشین‌آلات (شامل وسائل ارتباطی، حمل‌ونقل و ساختمان‌ها)، مواد کمکی (مثل ذغال و غیره) (گاز،) (روغن و غیره، قیر) (تسمه‌ها و غیره) و گیاهانی که مواد خام محصولات صنعتی را می‌سازند. شُمار کارگران کشاورزی در مقایسه با کارگران مانوفاکتور به‌طور نسبی کاهش خواهد یافت. سرانجام شُمار کارگران سازنده‌ی کالاهای تجملی افزایش می‌یابد، زیرا درآمد افزایش‌یافته، محصولات تجملی بیش‌تری را مصرف می‌کند.