نظریههای ارزش اضافی
فصل سوم: آدام اسمیت (سه)
نوشتهی: کارل مارکس
ترجمهی: کمال خسروی
اما پرسش در اینجا این است: چه کسی برای جایگزینساختنِ همارزی برای سرمایهی ثابتی که پیشاپیش در تولید بهکار رفته، کار میکند؟ بخشی از کاری که کارگر برای خود انجام میدهد، کارمزدش را جایگزین میکند، یا اگر کل تولید را در نظر بگیریم، کارمزدش را میآفریند. برعکس، کارِ مازادش که سود را میسازد، بخشی سازندهی ذخیرهی مصرفیِ سرمایهدار است، بخش دیگر به سرمایهی الحاقی دگردیسی مییابد. اما سرمایهدار که نمیتواند از این کارِ مازاد، یا سود، سرمایهای را که پیشاپیش در تولید بهکار رفته است، جایگزین کند. (اگر اینطور میبود، ارزش اضافی منبعی برای تشکیل سرمایهی تازه نبود، بلکه فقط صرف حفظ سرمایهی کهنه میشد.)‹1› اما زمان کار لازم که سازندهی کارمزد است و زمان کار مازاد که سود را میسازد، رویهمرفته کل روزانهکار را تشکیل میدهند و خارج از ایندو زمان، کاری صورت نمیگیرد. (کارِ مصروف در نظارت و مدیریت از سوی سرمایهدار، در بخش مربوط به کارمزد منظور شده است. از این زاویه، سرمایهدار نیز همچون کارگر تلقی شده است، هرچند او کارگرِ سرمایهدارِ دیگری نیست، اما کارگرِ سرمایهی خود است.) پس آن سرچشمه و آن کاری که سرمایهی ثابت را جایگزین میکند کجاست؟