نظریههای ارزش اضافی
متن کامل فصلهای اول تا چهارم
نوشتهی: کارل مارکس
ترجمهی: کمال خسروی
به این ترتیب همان تمایزی که نظام پولی بین طلا و نقره و کالاهای دیگر قائل است، اسمیت بین کالاها و خدمات قائل میشود. در اینجا نیز مسئله بر سر انباشت است، اما نه دیگر در شکل گنجاندوزی، بلکه در شکل واقعی، همانا در شکل بازتولید. در مصرف، کالا از بین میرود، اما سپس دوباره کالایی با ارزش بالاتر ایجاد میکند، یا، اگر به این شیوه بهکار بسته نشود، خودش همانگونه که هست ارزشی است و با آن میتواند کالای دیگری خریداری شود. این خصلتِ محصول کار است در ارزش مصرفیای بیشوکم پایدار و بنابراین دوباره قابل واگذاری ‹یا فروش› که وجود واقعی دارد، در ارزش مصرفیای که در ‹پیکرِ› آن کالای قابل فروش، همانا حامل ارزش مبادلهای، خودْ کالاست، یا در حقیقت در ‹پیکرِ› آن، خودْ پول است. خدمات کارگران نامولد دوباره به پول بدل نمیشوند. من با خدماتی که از وکیل دعاوی، پزشک، کشیش، خنیاگر و از این قبیل، ‹یا› کارمند دولت، سرباز و دیگرانی مانند اینان خریدهام، نمیتوانم بدهیای را پرداخت کنم، کالایی بخرم یا کار آفرینندهی ارزش مازاد خریداری کنم. این خدمات مانند اجناسِ گذرای مصرفی ‹همهنگام با مصرف› سپری شدهاند.