نوشتهی: جولیا هرن و عبدالسلام دلال
ترجمهی: خورشید سیادتی
بهار عربی در مارس 2011 به سوریه رسید. مردم سوریه به مدت 40 سال تحت توتالیتاریسم خانوادهی اسد زندگی میکردند، ابتدا پدر ــ حافظ اسد (2000-1971) ــ و بعد پسر، بشار اسد.[1] این برههی زمانی، شامل وضعیت اضطراری از 1963 به بعد میشود که شامل صدور احکام ننگین حبس، شکنجه و اعدام زندانیان سیاسی، و همچنین قتلعام حما در 1982 است که ارتش سوریه دهها هزار نفر را قتلعام کرد.[2] بهار سوریه با اعتراض خودجوش در بازار الحرکه در قلبِ بخش قدیمی دمشق آغاز شد در ادامه با تجمعات کوچکی مقابل سفارتهای تونس، مصر و لیبی بهپیش رفت. در 15 مارس 2011، تمامی این تجمعها به سلسه تظاهراتی همزمان در سراسر کشور، با نام «روز خشم» تبدیل شد و ادامه پیدا کرد. شهر درعا در جنوب غربی سوریه پس از تیراندازی مأموران دولت به تظاهرات صلحآمیز مردم و کشتن چهار نفر از معترضانْ «مهد انقلاب» نامیده شد. این چهار نفر نخستین کشتهشدگان قیام بودند که بهجای تضعیفِ مقاومتْ آن را تقویت کردند. [3]
شمار زیادی از مردم سوریه، به تأسی از انقلاب کرامت (ثورة الكرامة) در تونس و انقلاب 25 ژانویه در مصر، این بسیج عظیم مردمی را «انقلاب سوریه» (الثورة السورية) نامیدند. انقلاب سوریه ظرف چهار ماه بهرغم 1500 کشته و 15000 معترضِ بازداشتشده، یک میلیون معترض را به خیابانها کشاند. یاسین الحاج صالح، انقلابی کهنهکار، در اینباره نوشت: «سخنگفتن از انقلاب در این شرایط مناسب است، زیرا در عین حال که بخش زیادی از مردم سوریه خواهان تغییرات رادیکال برای خودشان هستند، همزمان برای تغییر شرایط کشورشان و همچنین نجات دیگر هموطنان سوری از یوغ سلطه نیز مبارزه میکنند.»[4] افراد بسیاری پیرامون از هم گسیختن این «پادشاهی سکوت» نوشتهاند، از جمله رياض الترك، رهبر برجستهی اپوزیسیون، نوشت: «حالا خیابان سخن گفته است. انقلابیهای جوان سخن گفتند… امروز مردم سکوتشان را شکستهاند و تیشه به ریشهی دیوارهای پادشاهی سکوت زدهاند.»[5]
مردم سوریه نه فقط اسارتِ ترس و وحشت را شکسته بودند، بلکه تجدید حیات جمعی آفرینش و استعدادهای نهانی خود را نیز تجربه میکردند؛ یعنی همان لحظاتی تاریخی که ویژگی برجستهی لحظات انقلابی است. یراح نصیر به یاد میآورد:
«آنزمان چنین فضای مثبتی به وجود آمده بود. باورنکردنی بهنظر میرسید، اما ناگهان همه اخلاق خوبی داشتند. مردم کنار هم ایستادند. شعارها بسیار زیبا بودند. به یاد داشته باشید آنها مردمی بودند که برای دههها شستوشوی مغزی شده و از هم دور شده بودند… در این بستر است که آنچه مردم انجام دادند شگفتانگیز بود.»[6]
روبین یاسین کاسب و لیلا الشمعی نیز از مشاهداتشان چنین میگویند: «مردم سوریه از نو خود و کشورشان را کشف میکردند. حالا همه در خیابان خواهان انقلاب بودند و نه اصلاحات.»[7] سازمانهای زیر شکل گرفت: اتحاد هماهنگکنندگان انقلاب سوریه (SYRCU)، شورای عالی انقلاب سوریه (SCSR)، کمیسیون عمومی انقلاب سوریه (SRGC)، ائتلاف ملی برای سوریهی انقلابی و نیروهای اپوزیسیون (NCSROF). در سال 2019، شبکهی انقلاب سوریه (SRN) در فیسبوک دو میلیون دنبالکننده و بیش از 200 هزار دنبالکننده در توییتر داشت. هشتگهای هشتمین سالگرد انقلاب سوریه {در سال 2019}، #ثوره_وستقبی (#Arevolutionanditwillalwaysbe) بسیار مورد توجه قرار گرفت.
همهی اینها نشانی است از ابعاد و چالش انقلاب سوریه که با خونینترین ضد انقلابِ منطقه مصادف شد. اعتراضات فقط ممنوع اعلام نشد بلکه بلافاصله نظامی شد و هنگامی که سربازان از شلیک به تظاهرات صلحآمیز شهروندان سر باز زدند، تعدادی از نیروهای ارتشْ ترک خدمت کردند و معترضان مجبور شدند خود را مسلح کنند. به این ترتیب، ارتشِ آزاد سوریه (FSA) در ژوییهی 2011 توسط تعدادی از افسران رده بالا و میانی ارتش تشکیل شد. اواخر سال 2012، ارتش آزاد سوریه از بیش از 100هزار عضو در تیپهای مختلف، که با هدف سرنگونیِ بشار اسد متحد شده بودند، تشکیل شده بود. آنها در آستانهی پیروزی بودند و 80 درصد از خاک کشور را در اختیار داشتند.[8] انقلابیون سوریه، بهرغم کشتار، بازداشت و شکنجهی ارتش در مقیاس صنعتی در جامعهای که نسلها فقط اقتدارگرایی را میشناختند، اعتراضات مسالمتآمیزی و از پی آن خودسازماندهی نظامی را شکل داده بودند که منجر به تصرف مناطق و شکلگیری ارگان نهایی خودگردانی یعنی حکومت محلی شد.(9)
مجلهی سوسیالیسم انترناسیونال با مقالهای در بهار 2011 تحت عنوان «بازگشت انقلاب عربی» و شش مقالهی دیگر همراه با جزوهای از نشریهی کارگر سوسیالیست در ژوییهی 2016، به واکاوی این انقلاب از آغاز آن پرداخت. مقالهی کنونی از این متنها و همچنین مقالهی خانم آن الکساندر در شمارهی پیشین سوسیالیسم انترناسیونال پیروی میکند. او در آن مقاله به کندوکاو درسهایی میپردازد که ما میتوانیم از انقلابهای جدید سودان و الجزایر بیاموزیم. او نتیجه میگیرد که هدف جمعی ما باید این باشد:
«درسگرفتن از تمام آموختهها و تجربهی متمرکزی که مردم عادی در «زمان انقلاب» پیرامون تواناییشان برای بازسازی جامعه ــ احساسشان از قدرتی که داشتند و زیبایی و هدفی که حاکمان ما از نابودیشان ناامید هستند ــ دریافت کردند و آن را برای نوبت بعدی حفظ کردند که دیگران نیز از آن بیاموزند.»[10]
الکساندر، به دو وجه حیاتیِ برجسته برای تشکیلات انقلابی موفق اشاره میکند: متلاشیکردن ارتش و تشکیل شوراهای کارگری، یا «خودسازماندهی» که به گفتهی لئون تروتسکی «بتواند به سرعت به ”خودگردانی“ رشد یابد.»[11] در سوریه ما هر دو را دیدیم (اما همانطور که الکساندر خاطرنشان میکند، فقدان تعیینکنندهی قدرت اعتصابی کارگران، موضوعی است فینفسه مهم). اواخر سال 2012 و در اوج اعتراضات، ما شاهد {شکلگیری} صدها شورای کارگری بودیم که به صورت ملموس، نشان میدادند چگونه «توانستهاند نطفهی نوع کاملاً متفاوتی از دولت» را حتی در شرایط جنگی «شکل دهند.»[12] این مقاله به تجربهی منحصربهفردِ خودگردانی انقلابیِ مردم سوریه میپردازد و فرایندهای سیاسیای را بررسی میکند که کمکهای غربی در ویرانیاش سهیم بودند.
این گرایش وجود دارد که سوریه را از منشور مطالعات امنیتی غرب، با تأکید بر تروریسم خاورمیانهای، یا ژئوپلیتیک امپریالیسم، واکاوی کنند. با این حال، این مقاله به رویدادها از چشمانداز جنبشهای اجتماعی مردم ساده، حرکت به سوی خودسازماندهی انقلابی و تأثیر کمکهای غرب بر آن مینگرد. ضدانقلابِ اسد به بزرگترین عملیات کمکرسانیِ سازمان ملل متحد، با رقم تخمینی 30 میلیارد دلار، همراه با کمکهای مستقیم ایالات متحد، انگلستان، فرانسه و دیگر کشورها منجر شد. از دههی 1980 روند کمکها بهطور فزایندهای از طریق ارگانهای غیردولتی NGOs)) به جای انتقال مستقیم به دولتها هدایت شده بود. دانشگاهیان برای فهمِ پیامدهای این «زنجیرهی کمک» دولتها مانند انجیاوهای بینالمللی، انجیاوهای آوارگان و انجیاوهای محلی، و به ویژه گنجاندن سازمانهای مردمنهاد مستقل در نظام کمکرسانی رسمی، از اصطلاح انجیاوسازی (NGOisation) استفاده میکنند.[13] ما دریافتیم که کمکهای بشردوستانه از کشورهای حوزهی خلیج فارس نیز نقشِ مهمی در سوریه ایفا میکند. به هر حال، به دلیل پویشهای سیاسی ناهمگون آن، ما توجه خود را در اینجا فقط بر کمکهای غرب متمرکز میکنیم.
ما تحقیق خود را با مستندسازی شوراهای محلی (LCs) در مناطق تحت کنترلِ نیروهای اپوزیسیون، مثل ارگانهای خودگردان آغاز میکنیم. پس از آن به بررسی پنج روشی که کمکهای غربْ موجب تضعیف این شوراها در قلب انقلاب شدند، میپردازیم. اول اینکه اکثریتِ قریب به اتفاقِ کمکهای غرب نصیب رژیم اسد شد که تحت نظارت دقیقِ شاخههای امنیتیاش اطمینان یافت که این کمکها بین مدافعان غیرنظامی آن توزیع میشود و نه مخالفانش. به این ترتیب، این کمکها با موفقیت بودجهی نیروهای ضدانقلابی وابسته به اسد را تأمین کرد. دوم، غربیهایی که کمک مالی کردند، تصمیم گرفتند بهجای ساختار دولتی در حال تکوین اپوزیسیون، بودجهی سازمانهای غیردولتی را تأمین کنند، چرا که میخواستند از اتهام حمایت از تروریستها یا ایفای نقش «سیاسی» {در سوریه} تبری بجویند. به عبارت دیگر، آنها ساختار موازی کمک را در رقابت و با هدفِ تضعیفِ شوراهای انقلابی ایجاد کردند. سوم، فرایندهای مستندشدهی فعالیت آنان در نهادسازی و حرفهایجادکردن موجب تغییر اعتراض سیاسی به پروژهیهای کمکرسانی شد. چهارم، اعلام بیطرفی عامدانهی گفتمان جهانی سازمانهای غیردولتی، هم کارشان را سیاسیزدایی میکند و هم نمودهای سیاسی انقلاب اجتماعی را به «بحرانی انسانی» و آگاهی انقلابیون جوانی را که برای کار نزد آنان آمدهاند به آگاهی از «انساندوستی خنثی» تبدیل میکند. پنجم اینکه پراتیک انجیاوها در «مدیریت از راه دور» با دورکردن قدرت تصمیمگیری از جانب کسانی که در میدان مبارزه بودند و انتقال آن به روسای تبعیدی در پایتختهای دوردست یعنی بیرونازگودنشینهای خارج از کشورْ از سوریهایها سلبقدرت کرد، آن هم در مرحلهای که مردم سوریه خودمختاریشان را کشف کرده بودند.
استدلال ما این است که کمکهای غربی، هدایتشده از طریق انجیاوها، انقلاب را در روندی تضعیف کرده است که ما به آن به منزلهی انجیاوسازی انقلاب سوریه ارجاع میهیم. علاوه بر جنبههای کاملاً مستندشدهی ضدانقلاب سوریه، این عاملی است نادیدهگرفتهشده که در عدمبسیج برای ایجاد بدیل در مقابل حکومت اسد نقش داشته است. این عوامل شامل قوای نظامی ایران و روسیه، کمکهای اقتصادی و رشد سکتاریسم و تروریسم است که با حمایت درجهی اول کشورهای مختلف حوزه خلیج فارس و دیگران تسهیل شد.[14]
این مقاله از سویی 8 سالْ تجربهی دست اولِ کار در بخش کمکهای سوریه در هشت انجیاو در خلال ویرانی و تخریب کشور و بیشمار بحثوگفتوگو بینِ انقلابیون سوری، و از سوی دیگر، 25 سال تجربهی تحقیق، انتشار، اشاعه و آموزش انجیاوسازی در جنوب جهانی را گردآوری کرده است. هدف ما، فهمِ موضوع از چشمانداز انقلابی است و بنابراین میخواهیم نمایی نزدیک از صداهای انقلابیون سوریِ مختلف نظیر غیاث نَس، عمر عزیز، یاسین الحاج صالح، لیلا الشمعی و روبین یاسین کاسب ارائه دهیم. تمرکز ما بر استانهای تحت کنترل نیروهای اپوزیسیون در مرز ترکیه و سوریه یعنی حلب و ادلب است، چرا که بیشتر شوراهای محلی همراه با کمکهایی که از سراسر مرز میآمدند، در این نقاط جمع شدند. ما تجربهی خودگردانیِ حزب اتحاد دموکراتیک (Democratic Union Party) در روژاوا را در این رسته قرار نمیدهیم، چرا که این حزب در اعتراضات علیه رژیم اسد در مارس 2011 شرکت نکرد. در مقابل، مانع اعتراضات انقلابیون کُرد شد. سیاستهای سرکوبگرانه و اپورتونیستی آنها باعث شد بعد از اینکه رژیم، این مناطق را به آنها بدهد، حاکم بالفعل اکثریت مناطق کردنشین شوند. [15]
شوراهای محلی: تجربههای خودگردانی
در میانهی سال 2012، استانهای ادلب و حلب، شاهدِ شکست نظامیِ ارتش اسد، عقبنشینیِ دولت محلیِ رژیم و آغاز استراتژیِ زمین سوخته بود. رژیم، کنترلِ بخشهای بزرگی از کشور را به نیروهای شورشی واگذار کرد، اما در عین حال کوشید با حملات مداوم هوایی و گلولهباران بیتمایز اهداف غیرنظامی آن مناطق را از سکنه خالی کند. [17] سازمان انقلابیون غیرنظامی ابتدا با تشکیل شوراهای انقلابی یا (المجلس الثوریه) و بعدها معروف به شوراهای محلی (المجلس المحلیه) شکل گرفت. این شوراها اغلب از کمیتههای هماهنگی محلی (کمیته شوراهای محلی، لیجان تنسیق المحله یا «ال تنسیقیات») پدید آمدند که برای سازماندهی و مستندسازی از نخستین اعتراضاتِ خواهانِ دموکراسی تشکیل شده بودند.[17] انقلابیون، حالا دیگر توجهشان به برآوردهکردن نیازهای اضطراریِ روستا یا شهری زیر بمباران معطوف بود. در 2016 گزارشی مفصل از سوی واحد شوراهای مدیریتِ محلی سوریه (Local Administration Councils Unit) و بنیاد صلح سوئیس بر مبنای 50 مصاحبه تهیه شد:
«پاسخدهندگان عموماً آنها را نهادی یاریرسان دانستند که هدف اصلی آن تأمین خدمات اولیه برای ساکنان بهمنظور کاهش رنج ناشی از حملات مسلحانه است. گام کوچک و آغازین، تنها با تعداد اندکی از فعالان انقلابی و حامیان، با هدف اولیهی ارائه تسهیلات موقت تا سرنگونی کامل دولت برداشته شد.»[18]
نخستین شورای محلی، پیرامون اصل 107 غیرمتمرکزسازی قوه مقننه که با فرمان اسد در اوت 2011 وضع شده بود، شکل گرفت که تا حد زیادی از اندیشه و عمل انقلابیِ عمر العزیز، آنارشیستِ فقید، الهام گرفته بود. در اوایل نوامبر 2011، عزیزْ در مقالهای به دفاع از خودگردانی دموکراتیک و مستقل تودههای مردم پرداخت و در ژانویه 2012 برای کمک به نخستین شورا به شهر الزُبدانی و نیز شوراهای دیگر در بَرزه، داریّا و دوما در استان دمشق رفت.[19] عزیز پتانسیلِ دگرگونکنندهی انقلاب را درک کرده بود و در جملات آغازینِ مقالهاش نوشت: «انقلاب، رویدادی استثنایی است که تاریخ جوامع را تغییر میدهد، در حالی که خود بشر در حال تغییر خویش است.»[20] او کمی پیش از بازداشت در نوامبر 2012 اعلام کرد: «ما از کارگرانِ کمون پاریس کمتر نیستیم. آنها 70 روز مقاومت کردند و ما نزدیک به یکسالونیم است که هنوز ایستادهایم.» عزیز چند ماه بعد در زندان جان سپرد.[21] در اواخر 2017، بیش از 400 شورا تحت نظارت دوازده شورای استانی وجود داشت؛ اکثریت این شوراها در استانهای حلب و ادلب بودند: تقریباً 140 شورا در حلب و 144 شورا در ادلب (معروف به مجلس محافظه ادلب و مجلس محافظه حلب).[22]
غیاث نیس اظهار میکند که «این شکلهای کنترل و اداره از پایین در انقلاب سوریه به نسبت دیگر فرآیندها در کشورهای منطقه از توسعهیافتگی بیشتری برخوردارند.»[23] او در مصاحبهای در 2016 چنین گفت: «نکتهی مهمی که در انقلاب سوریه مشخص شد، این بود که این انقلاب، قادر به آفرینش… ارگانهای خودسازماندهی است… در سالهای 2011، 2012 و حتی برخی برهههای 2013، خودسازماندهی پدیدهای سترگ بود.»[24] همچنین لیلا الشمعی در 2016 ادعا کرد:
«در سراسر سوریه، ساختارهای سرکوب و سلسلهمراتبی درهم شکسته شدهاند و مردمْ آزادانه سازماندهی میکنند و به خودمدیریتِ جوامعشان میپردازند. از زمان انقلاب اسپانیا و جنگ داخلی در اواخر دههی 1930، هیچ کجا، چالشی بزرگتر از سوریه در مقابل مفهومِ دولت ملی وجود نداشته است.»[25]
از نظر ما این دستاورد استثناییِ شوراهای محلی بود که میتوانست تهیه و ارائهی خدمات ضروری در مقیاسی عظیم را در پیوند با پراکسیس سیاسیِ انقلابی مردمی، آن هم در شرایط جنگیِ چندین ساله ترکیب کند. بر اساس مستندسازی چز موریسون از شوراهای محلی، در شرایط فوقالعادهی محاصرهی شهری: «بسیاری از اعضای شورای محلی، مسئولیت خود را برای کمک به غیرنظامیانْ جدی میگیرند. به نظر میرسد که ایدهآلیسم انقلابیْ عاملی مهم و انگیزهبخش است، چرا که این عامل را وجه جداییناپذیرِ مبارزهشان با رژیمِ رییسجمهور بشار اسد میدانند.»[26]
در خلایی که رژیم باقی گذاشت، شوراهای محلیْ موارد زیر را سازماندهی کردند: ذخیره و تامین نان (انبارهای غلات، آسیابها، نانواییها)؛ آب و فاضلاب شهری؛ سوخت و انرژی برق؛ مراقبتهای بهداشتی؛ آموزش؛ جادهها و حمل و نقل؛ مسکن و امنیت و همچنین بخش کمکهای ضروری.»[27] شوراها به این منظور، به سازماندهیِ درونی خود در بخشهای تخصصیِ تحت رهبری یک مسئول پرداختند. شورای ملی در تبعید سوریه (SNC) در نوامبر 2012 برای نیروهای انقلابی و اپوزیسیون و دولت انتقالی سوریه (SIG) تشکیل شدند و منابع مالی برای حمایت از شوراها را از طریق واحد هماهنگی مساعدت (ACU) فراهم آوردند.[28] همانطور که پیشتر دیدهایم، شوراهای محلی اولیه بر اساس تشکیلاتی افقی {شیوهای از سازمانیابی سیاسیِ متکی بر خودمدیریتی فعالانه} و احساس مسئولیت متقابل، در مقابل حکومت اسد قرار گرفتند. در جایی که امکان داشت، انتخاباتْ برای نخستین بار از سال 1954 برگزار شد و اغلب زنان تشویق شدند تا مناصب عمومی را به دست بگیرند.
عناند گوپال با جزییات تکاندهندهای داستان زندگیِ اسامه الحسین، رئیس اول شوراهای محلی، در شهر سَراقِب در استان ادلب را بازگو میکند. حسین به نخستین تظاهرات در سراقب پیوست و یکی از هشت عضوِ منتخب و اصلیِ کمیتههای هماهنگی محلی در سال 2011 بود. پس از مدت کوتاهی، دستگیر، زندانی و شکنجه شد و پس از آزادی، بهعنوان رئیس شورای محلی دوازده نفره در دسامبر 2012 انتخاب شد. «حسین روزهای بسیاری به احیای خدمات در سراقب مشغول بود و با فعالان در سایر شهرداریهایی که در تجربهی خودگردانی مشارکت داشتند، رابطه داشت.»[29] شهر سراقب تا سال 2016، پنج بار توسط رژیم، مورد هدف قرار گرفته بود، «اما برای تقریباً چهار سال از اقتدار دولتی رها شده بود و در آن روزها شکوفاییِ هنر و بحثهای سیاسی را تجربه کرد.»[30] همچنین، سراقب یکی از معدود شوراهای محلی بود که در بستن مالیات موفق شد و به استقلال مالی دست یافت. حسین در ژوییه 2017 نخستین انتخابات شهر را با مشارکت 55 درصدی رایدهندگان برگزار کرد.[31] با این حال، در زمان نگارش این مطلب، استان ادلب، و شهر سراقب، آخرین منطقهی انقلابی است و بار دیگر زیر بمباران وحشیانهی روسیه قرار گرفته است.[32]
تدارکات و مدیریت شهر به عهده شوراهای محلی بود، هرچند این شوراها محاصره شدند و از بمباران هوایی بینصیب نماندند. بمباران بهطور مشخصْ مراکز پزشکی، مدارس و غیرنظامیان را هدف قرار میداد که حاصل آن در نهایت آوارگیِ بیش از نیمی از جمعیت و دهشتاکترین بحران انسانی بود. حقوق بینالملل بشردوستانه در ژوئن 2012 سوریه را در گروه نیازمند به دریافتِ کمکهای بشردوستانهْ طبقهبندی کرد و در اواخر سال 2015، بیش از 5/13 میلیون سوریهای، یعنی بیش از نیمی از جمعیت اصلی این کشور نیازمندِ دریافتِ کمکْ تخمین زده شدند.[33] امید به زندگی نیز فقط در خلال چهارسالْ یکچهارم کاهش یافته بود، و از 76 سال در 2010 به 56 سال در 2014 رسیده بود.[34] بنا به اطلاعاتی که پزشکان حقوق بشر گردآوری کردند، بین مارس 2011 و دسامبر 2018، 550 حمله به مراکز خدمات درمانی صورت گرفته بود و تا اوت 2019، 912 نفر از کارکنان بخش بهداشت و درمان کشته شده بودند.[35] علاوه بر این، به تازگی تخمین زده شد که بیش از 100هزار نفر از شهروندان سوریه بازداشت یا ناپدید شده بودند که بسیاری از آنها فعالان سیاسی و خانوادههای آنان، از جمله کارگران شوراهای محلی بودند.[36]
خوزه سیرو مارتین و برنت انگ به چندین نمونه از دلایل استراتژیکِ سیاستِ جنگ تمامعیارِ اسد اشاره کردهاند؛ عواملی مانند پیروزی نظامی، جابهجایی جمعیتهای اپوزیسیون، قصاص و مجازات کیفری برای معترضان؛ و تضمین اینکه در آینده دیگر هرگز شورشی شکل نخواهد گرفت.[37] به هر حال، استدلال آنها این است که محور هدفقراردادن زیرساختهای عمومی نظیر بیمارستانها و نانواییها از سوی اسد همانا نابودیِ بدیلهای سیاسیِ کارآمد است: «رژیم اسد با نابودی منظم نهادهای اجرایی و خدمات عمومی که روابط غیرنظامیان ـ شورشیان را شکل میدهد، از رقبای خودْ مشروعیتزدایی و از ظهور بدیلهای منسجم جلوگیری میکند.» [38] در گزارشی در سال 2014 آمده است که: «اینها نخستین تلاشهای نیروهای انقلابی برای حکومت عملی بر قلمرو خود بودند. برداشت ما این است … که اپوزیسیون روشی برای سازماندهی دولت در مناطق آزادشده پیاده کرد که میتوانست همچون الگویی در سراسر کشور اجرا شود.»[39]
ما بهعنوان نیروهای انقلابی، شوراهای محلی را چگونه معنا میکنیم؟ در ابتداییترین تعریف، شوراها عبارتاند از ابزاری عملگرایانه برای حفظ بقا در شرایط جنگی. شوراهای محلی در سطح ایدئولوژیک و سیاسی واجدِ دیدگاه دموکراتیک و ارزشهایی هستند که هم اسد و هم جهادیها را بهچالش میکشد. همانگونه که یکی از مصاحبهکنندگان سوری اعلام کرد، بسیاری از شوراهای محلی «به مکانی منحصربهفرد، بینِ نهادهای انقلابی و عمومی تبدیل شده بودند.»[40] در اینجا ما با نتیجهگیری الشمعی همنظر هستیم:
«من فکر میکنم یکی از موارد به واقع چشمگیر دربارهی انقلاب سوریه این است که… مردم سوریه چگونه بدیلهایی را در مقابل خودکامگی به وجود میآورند، آن هم هنگامی که دولت خودشان آنها را بمباران میکند، دولتهای خارجی آنها را بمباران میکند، اسلامگرایانِ افراطی به آنها حمله میکنند، گرسنگی میکشند و با گازهای شیمیایی خفه میشوند؟»[41]
ادامهی این مقاله روایتی است ناگفته از اینکه چگونه این تجربهها در خودگردانی نهتنها توسط ضدانقلاب نظامی و ایدئولوژیک که روسیه و ایران از سویی و چندین کشور حوزه خلیجفارس از سوی دیگر از آن حمایت مالی میکردند، بلکه به واسطهی نظام کمکهای غربی تضعیف شد. همانطور که قبلا اشاره کردیم، عزیز، آنارشیست سوری، در سال 2013 و قبل از مرگش در زندان اشاره کرد که لحظات انقلابی، آگاهی را دگرگون میکند. در این شش سال حمله، صاحبان مغازههای محلی ادلب، کالاها و خدمات خود را به رایگان به مردمِ در حال فرارِ شهر غوطه ارائه میدادند. همچنین، تظاهرکنندگانْ بنرهایی برای همبستگی با دیگران حمل میکردند و امدادگران ویژه و کارکنان بخش بهداشتودرمان نیز مصرانه به نجات جان آنها مشغول بودند و همچنان یاد و خاطرهی جانباختگان را گرامی میداشتند. چگونه این آگاهی و عملکرد انقلابی با ورود کمکهای غربْ دگرگون شد؟
کمکهای غرب و روند انجیاوسازی
در شرقِ غوطه، نقلقولی منسوب به هوشیمین شنیدم: «اگر میخواهی انقلابی را از بین ببری، آن را غرق در پول کن!» در سوریه نیز پول، نقش بسیار مخربی داشت و روحیهی ابتکار، کار داوطلبانه و شجاعتی را که در سال نخستِ انقلابْ بهوجود آمد، از بین برد (یا شروعی برای کُشتنِ آن بود). وجودِ این پول در پیوند با برنامههای احزاب خارجیِ «حامی» بود.[42]
نوشتههای مبسوطی پیرامون سیاستهای بینالمللی سرریزِ کمکرسانی در کشورهای جنوب جهانی، بهویژه از دههی 1980 و نقش آن در ترویج نئولیبرالیسم، ارائه شدهاند.[43] آنچه شاهد آن بودیم، حاکی از تغییری جامع و بنیادین در خطمشیِ توزیع کمک از سوی دولتهای یاریرسان، در برابر جستوجو و تأمین مالی سازمانهای غیردولتی است. انجیاوها سازمانهایی را از انجیاوهای بینالمللی، که ارتباط تنگاتنگی با دولتهای شمالی دارند، تا سازمانهای مستقل مردمیِ جنوب را دربرمیگیرد. در آثار آکادمیک، اصطلاح انجیاوسازی برای توصیف دو پدیدهی مرتبط بهکار میرود. نخست، ظهور بیسابقهی این سازمانها با حمایت مالی انجیاوهای کشورهای شمال در مرکز توسعه است که با افزایش چشمگیرِ نفوذشان همراه بود. کاربرد این اصطلاح آکادمیک بهمنظور نشاندادن تاثیر «خارجی» انجیاوها بر بافتار یک کشور و سیاستگذاری داخلی آن است. جولی هرن بیش از 20 سال پیش این موضوع را مستند کرده که چگونه «دخالت بخش داوطلب و فعالان غیردولتی در نظام رسمی کمکرسانی … پیامدهای عمدهای داشته است».[44] دوم، این اصطلاح دانشگاهی، بهویژه در بافتارهای هند و آمریکای لاتین برای توصیف فرآیندی تعریف شد که در آن، کمکهای دولتهای شمال، آرایشِ داخلی و هویت انجیاوهای جنوب را تغییر میداد و آنها را از ریشههای جنبش اجتماعیشان دورمیکرد. این روند انجیاوسازیِ داخلی مخالفان شامل فرآیندهای تماماً مستند بوروکراسیسازی، حرفهایسازی و سیاسیزدایی است که به «شرکتیسازی انجیاوها» میانجامد.[45] جولیس نیانگورو در بافتار آفریقا اظهار داشت که بسیاری از انجیاوهای آفریقایی به «مدیران محلی پول خارجی کمکشده بدل شدند، و نه به مدیران فرایندهای توسعهی محلی آفریقا.»[46]
در برداشت نخست، دریافت پولِ بلاعوض میتواند اینگونه فهم شود که این دقیقاً همان چیزی است که سازمانهای مردمنهاد مترقی در جنوب جهانی به آن نیاز دارند. با این حال، این روند هرگز اینقدر ساده نیست. مفهومِ انجیاوسازی برای سنجش چرایی آن مفید است. در وهلهی اول، کمکهای رسمی رایگان و بیچون و چرا نیست؛ بلکه با وزن باید و نبایدهای صنعت کمکهای بینالمللی همراه است و سازمان مربوطه را به فرهنگِ تکنوکراتیک هژمونیک «پروژهگرایی» مشرف میکند. (حالا) بنر و پلاکاردهای اعتراضی جای خود را به پروژه میدهند و فعالان سیاسی از طریق بیشمار کارگاههای آموزشی به بوروکراتهایی کمکگیرنده بدل میشوند. کرستین جاکوبسون و استفان ساکزنبرگ دربارهی این مسئله که «سازمانهای دارای کادر ـ اعضای عادی که قواعدِ بازیِ ”بودجهگرفتن“ را آموختهاند» مینویسند. این بازی مستلزم نگارش درخواست، مدیریت کمکهای مالی، برآوردهکردن نیازهای مرتبط با پاسخگویی به اهداکنندگان غربی است.» این دو پژوهشگر ادامه میدهند:
«فرایند کمکهای غربی آنها را واداشت تا توجه خود را بر مسائل سازمانی (انجیاوها) و نه بسیج تودهای متمرکز کنند. فرایندهای موازیِ نهادسازی و حرفهایسازیْ مبتنی بر این است که سازمانهای موجود در جامعهی مدنی را به موجودیتهایی سلسلهمراتبی، متمرکز و شرکتی تبدیل کنند که بهجایِ تلاش برای بسیج جامعه، بر بقای خود تمرکز کنند.» [47]
مونا آتیا و کاترین هرولد نظر مشابهی دارند که متکی است بر مصاحبههای اخیرشان با رهبران 45 انجیاو محلی در فلسطین و مراکش:
«توسعهی طرحهای پیشنهادی پروژهمحور با مدلهای منطقی و نتایج سنجشپذیر، کار سازمانها را به پروژههای کوتاهمدتِ مجزا با نتایج بلافاصله مشهود هدایت میکند و فضای اندکی برای خلاقیت، انعطافپذیری و افقهای بلندمدت باقی میگذارد که برای بسیج تودههای مردمی یا درگیر شدن در فعالیتهای جمعی پایدار لازم است.»[48]
تشرف به تکنوکراسیِ دریافت کمکْ با از دست دادن استقلال و قدرت همراه است. فعالان سیاسی پس از دریافت بودجه خودمختاری خود را که بهسختی بهدست آورده بودند، دو دستی تقدیم میکنند و بهگفتهی آتیا و هرولد به مشتریانِ یک نظام حمایتپرور بدل میشوند:
«ما برای وصفِ رابطهی قدرتِ نابرابر بین انجیاوها و تامینکنندگانِ مالیشان از اصطلاح «حمایتپروری» استفاده میکنیم… پیوندِ بین تامینکنندهی مالی و دریافتکنندهی کمکهزینه سلسلهمراتبی است و ”پیوندهای عمودی“ بینِ حامیان و دریافتکنندگانِ این پول را بهقیمتِ ”پیوند افقیِ میان انجمنها“ تقویت میکند… روابط حمایتپروری زمانی رخ میدهد که سازمانها استقلالشان را از دست میدهند، به تأمینکنندگان مالی خود وابسته میشوند و بهشکلِ فزایندهای مجریِ برنامههای حامیان مالیشان میشوند.»[49]
جزء نهاییِ انجیاوسازی همانا روندِ سیاسیزدایی است. آتیا و هرولد نتیجه میگیرند که «پس از حمایتپروری، انجیاوها به واسطهی آنچه از لحاظ سیاسی میتوانند بگویند یا انجام دهند در قیدوبند قرار میگیرند و در کنش جمعی ستیزهجویانه کمتر دخالت میکنند.» کارکنان یک انجیاو فلسطینی به آنها گفتند: «غرب به گروههایی که انقلابی و شورشی هستند یا به تغییرِ وضعیت موجودْ فکر میکنند، کمک مالی نمیکند.» «ما فلسطینیها خشمگین هستیم. این [روند انجیاوسازی]، وضعیت ذهنی ما را از سازماندهی جامعه، خلاقیت و استقلال به وابستگی تغییر داده است.»[50]
در سوریه، تا ماه مارس 2017، حدود 395 انجیاو در مناطق تحت کنترل نیروهای اپوزیسیون، 206 سازمان خارج از سوریه، 170 مورد در مناطق تحت کنترل نیروهای کُرد (PYD)، 126 مورد در مناطق تحت کنترلِ دولت سوریه و 8 انجیاو در دیگر نقاط وجود داشت. [51] در بخشهای بعدی خواهیم دید که چگونه روند انجیاوسازی، بهشکلی متناقض، دولت اسد و حامیان آن را تقویت کرد، اما با تبدیل انقلابیون و فعالان سیاسی به «افرادی دارای گرایشهای بشردوستانه»، خودسازماندهی انقلابی را در مناطق تحت کنترل نیروهای اپوزیسیونْ تضعیف کرد.
کمکهای غرب و رژیم اسد
انجیاوها در سوریه پدیدهای نسبتاً جدید هستند. سیاستها و عملکردِ حزب بعث، نقشِ سازمانهای غیردولتی را در نازلترین حد خود نگه داشته است. دولت بهویژه از دههی 1960 تا دههی 1990، در درک خود از قرارداد اجتماعی، تمامی مسئولیتهای اجتماعی را با کمک اتحادیههای رستهای تودهای دهقانان، کارگران و زنان برای مشروعیتبخشی به توسعهی دولتمحورِ پوپولیستی بر عهده گرفت. لرا رویز الویرا و تینا زنتل، مشاهدات خود را اینگونه بیان کردند: «در سوریه نیز همانند سایر کشورهای عربی، موسسههای خیریه همچون بازیگرانی اضافی و غیراقتصادی، تحت ”سوسیالیسم عربی“ تلقی میشدند.[52] با این حال، همه چیز تغییر کرد. همانطور که زینتل خاطرنشان میکند: «با اینکه صحبت از جامعه مدنی و انجیاوها در دوران حکومتِ حافظ اسد تقریباً وجود نداشت، ما در دههی 2000 نهتنها شاهدِ افزایش چشمگیر این فعالیتها به خودیخود بودیم، بلکه سخنرانیها و پوشش خبری پیرامون این فعالیتها نیز انجام میشد.»[53] رویز الویرا و زینتل نشان میدهند که چگونه برنامهی دهمِ پنج ساله برای سالهای 2006 تا 2010 گذار از اقتصادی برنامهریزیشده به یک «اقتصاد بازار اجتماعی» را رسمیت بخشید که «نیازمند ایجاد یک قرارداد اجتماعی جدید، میان نیروهای حیاتی در جامعه سوریه بود. طرفهای این قرارداد متشکل از دولت، بخش خصوصی و سازمانهای جامعه مدنی بود.» [54] بحران مالی دههی 1990 عامل عقبنشینی دولت و برونسپاریِ مسئولیت اجتماعیاش به بازیگران بخش خصوصی بود. تعداد سازمانهای ثبتشده نزد وزارت کار و امور اجتماعی (MOSAL) از 555 در 2002 به 1485 در 2009 رسید و تقریباً سه برابر شد. [55]
از همه مهمتر، این نسخهای از جامعه مدنیِ تحت حمایت رژیم بود که از انجیاوهای مدرن توسعهای حرفهای یا «انجیاوهای دولتمحور (GO-NGOs)» که بانوی اول سوریه، اسماء الاسد، پرچمدارش بود تشکیل میشد.[56] «تراست سوریهای برای توسعه» که اسما الاسد متولی آن بود، پلتفرمی بود از انجیاوهای مختلف که پروژهی مشترکی را با برنامهی توسعهی سازمان ملل متحد در سال 2011 با موفقیت راهاندازی شد.[57] در حالی که «المجتمع المدني» (جامعهی مدنی) مستقل مورد آزار و اذیت قرار میگرفت، «المجتمع الاهلی» (جامعهی اشتراکی) وفادار از بالا تشویق میشد.[58] بزرگترین و مردمیترین سازمانی که تقریباً در همهی شهرهای کوچک فعالیت داشت، هلال احمر عربی سوریه (SARC) بود که در کنترل رژیم بعثی سوریه بود. نقش سیاسی آن هم سر و شکل دادن به زیست مجامع و مدرن کردنِ ظواهرِ اقتدارگرایی بود. با شروع جنگ، هلال احمر عربی سوریه و زیرساختهای این انجیاو دولتمحور برای کمک به بقای اسد در مقابل انقلاب ضروری بود.
تمامی کمکهزینههای بشردوستانه، چه منابع سازمان ملل و چه منابع غیر از آن، در 2017 معادل 35 درصد از تولید ناخالص داخلی سوریه (GDP) بود. نقطهی سیاه ماجرا این است که اسد در دریافتِ چنین منبع مهمی از سوی نهادهای سازمان ملل مستقر در دمشق برای تکمیل حملهی نظامی خود ماهرانه عمل کرد. این کمکها پیش از همه به مناطق تحت کنترل رژیم منتقل شدند. در 2015 کمتر از یک درصد ِ کل بودجهی کمکهای سازمان ملل به سوریه، به مناطقِ تحت کنترلِ نیروهای اپوزیسیون رسید. دوم اینکه در صنعت پرسودِ کمکرسانی، قراردادهایی مانند مسکنسازی و ایجاد خطوط تلفن همراه نصیب حلقهی نزدیکانِ اسد شد. در نهایت، اسد با ایجاد کمیته عالی امداد و تحت نظارت سرویسهای اطلاعاتی و محدود کردن فهرست «انجیاوهای مِلی» که سازمان ملل میتوانست با آنها همکاری کند به انجیاوهای دولتمحوری که قبلاً اشاره شد، کنترل مطلقی بر تلاشهای امدادی اعمال کرد. این شامل شرکتهای پوستهای[58-1] که در پوشش خیریهها ظاهر شده بودند، نظیر انجمن البوستان، متعلق به رامی مخلوق پسردایی بشاراسد و میلیاردر مشهور نیز میشد.[59] لیندرز و منصور نشان میدهند که کمکهای بینالمللی در تقویتِ ادعاهای رژیمْ پیرامونِ حاکمیت دولتی و تقویت ترمیمپذیری اقتدارگرایانهی آن چقدر حیاتی بوده است.[60] اعتراض به سازمان ملل نادیده گرفته شد و در حال حاضر، بخشی از نگرانیها این است که اسد همین جعلسازیها را در بودجههای بینالمللیِ «بازسازی» مناطق ویران، اکنون و طی سالهای آینده تکرار کند.[61] در ادامه به تاثیر کمکهای غرب در مناطق تحت کنترل نیروهای اپوزیسیون میپردازیم.
روند انجیاوسازی در انقلاب سوریه
با شکست رژیم اسد در استانهای ادلب و حلب در 2012، این دو استان در کنترل نیروهای اپوزیسیون قرار گرفتند و شوراهای محلی در آنجا تشکیل شدند. همانطور که روبین یاسین کاسب و لیلا الشمعی خاطرنشان میکنند: «در ابتدا، بیشتر از طریق کمکهای مالی از سوریهای محلی یا خارج از کشور و همچنین اخذ مالیات تأمین مالی انجام میشد. با افزایش نیازهای شوراها آنها به منابعی جایگزین و اغلب از سوی انجیاوها یا دولتهای خارجی وابسته شدند.»[62]
فرانسه در اکتبر 2012 نشستی بینالمللی در پاریس برای شوراهای محلی برگزار کرد و در دسامبر 2012 صدها نماینده از سراسر سوریه، با حمایت وزارت خارجهی ایالات متحد، در شهر آنکارا ترکیه گرد هم آمدند.[63] «ائتلاف ملی سوریه برای نیروهای انقلابی و اپوزیسیون» و «دولت موقت سوریه» در نوامبر 2012 تشکیل شدند و بیش از 130 کشور آن را بهرسمیت شناختند. دولت موقت سوریه کمکهای بینالمللی را از طریق «واحد هماهنگی کمکرسانی» (ACU) به شوراهای محلی ارسال کرد.[64] وجه مثبت مسئله این بود که چنین اقدامی امکان داد تا شوراهای محلی به حیات خود ادامه دهند. اما این روند با افزودن برنامههای خارجی و از دست دادن استقلال بهدست آمد. در گزارشی درباره شوراهای اداری محلی(LACs) که مبتنی بر 50 مصاحبه و پنج بحث گروهی متمرکز است، آمده است:
«بسیاری از پاسخدهندگان بر نگرانی مشخصی اشاره کردهاند و آن نوع تاثیر نهادهای کمککننده بر اولویتها و فعالیتهای اجراییِ شوراهای اداری محلی است… گفته میشود که برخی از نهادهای یاریرسان، چنان که باید شوراهای اداری محلی را در فرآیند تصمیمگیری دخالت نمیدهند. در نتیجه، شوراهای اداری محلی تنها فضایی محدود برای تاثیرگذاشتن بر برنامهریزی و اجرای پروژههای خود دارند.»[65]
در این مرحله، برخی از قدرتهای غربی با بدیل اسد لاس میزدند. با این حال، غرب تنها طرفِ ذینفع نبود و بهسرعت از آشفتگی اوضاع در میدان سوریه هراسان شد، واقعیتی که رهبران انقلابی سوریه باید هر دم با آن کلنجار میرفتند و آن را هدایت میکردند. تجربهی بسیار ارزشمندِ شورای استانی حلب (APC) که حیات سیاسی خود را بهمثابه شورایی انقلابی آغاز کرد، این موضوع را بهخوبی نمایان کرد. این شورا در مارس 2013، انتخابات یک ساله برای 29 عضو خود را از میان یک کمیسیون انتخاباتی 240 نفره برگزار کرد. «ایجاد شورای استانی به این معنی است که از این پس، مسائل و امور غیرنظامی در سطح یک نهادْ سازماندهی خواهد شد و نه بهصورت شخصی و توسط فعالان.»[66] با این حال، در انتخابات 2014، بلوک اخوانالمسلمین در همان زمانی که احمد تومه به عنوان هوادار اخوان المسلمین شناخته میشد و در رأس دولت موقت سوریه قرار گرفته بود، پیروز شد.[67] برخی دیگر، فعالیتِ شوراهای استانی حلب را به چالش کشیدند و برخی از اعضای سابق شورای استانی حلب، انجیاوهای مستقل خودشان را راهاندازی کردند. کمککنندگان غربی هم از ماهیت مناقشهبرانگیزِ اپوزیسیون و هم از نفوذ فزایندهی کشورهای منطقهی داخل آن ــ بهویژه ترکیه و قطر ــ آشفته بودند.
با این حال، آنچه که بهعنوان چرخش نهایی برای غرب مطرح شد، ظهور گروههای اسلامگرا در 2013 بود که کشورهای حوزهی حاشیه خلیجفارس ابتدا آنها را تأمین مالی میکردند تا زمانی که خود این گروهها توانستند بودجهی محلی خودشان را تامین کنند. رواج سیاستهای مقابله با تروریسم، کمک دانسته یا ندانسته به گروههایی که فعالیتشان ممنوع اعلام شده بود را به یک جرم مجرمانه بدل کرد.[68] در حالی که غرب از این نعمت برخوردار بود که خود را از این ماجرا دور کند، انقلابیون سوری بهخود آمدند و دیدند که له و علیهِ سایر گروه های مسلحْ به فعالیت مشغولند. موریسون خاطرنشان میکند: «روابط بین این دفاتر شبهدولتی و گروههای مسلحِ بحثانگیز، تداخلیافته و متغیر است و هیچ توافق بینالمللی پیرامونِ چگونگی تشخیص یک فعال مسلح از یک کارمندِ دولت موقت وجود ندارد.»[69]
با کاهش شور و شوق غرب برای شوراهای محلی بهعنوانِ دولت مردمی بدیل بعد از اسد، ابزار مالی جدیدی برای توزیعِ کمکهای بشردوستانه در قالبِ انجیاوها ظاهر شد. در 2012 هنگامی که نیروهای اپوزیسیون، استانهای حلب و ادلب را بهتصرف خود درآوردند، گذرگاههای مرزی با ترکیه را نیز تحت کنترل گرفتند. این بدان معنا بود که انجیاوهای بینالمللی، دیگر بهاجبار، منتظر صدور مجوز از دمشق نبودند، بلکه میتوانستند برای کمکرسانی به شمال سوریه حرکت کنند. این کار با انجمن پزشکان بدون مرز (MSF) در سپتامبر 2012 آغاز شد. پزشکان بدون مرز، فعالیت خود را با ایجاد و اجرای پروژههای درمانی در «باب السلامه» واقع در شمال استان حلب و «باب الهوی» در شمال غربی استان ادلب در نزدیکی مرز با ترکیه آغاز کرد. سپس جمعیت بینالمللی پزشکی (IMC) همراه با هلالاحمرِ قطر (QRC) کار خود را در سوریه با آوارگان داخلی در اردوگاههایی که عمدتا در مرز سوریه و ترکیه و همچنین جمعیتهای میزبان متمرکز بودند، آغاز کردند. از آن زمان، تعداد انجیاوها با شدت افزایش یافته است. بهموازات رشدِ قارچگونهی انجیاوها، سازمانهای غیردولتی و محلی سوریه (SLNGOs) اعلام وجود کردند. از آن زمان، چیزی در حدود 600 الی 700 گروه محلی ایجاد شده است.[70]
در اینجا ما چهار جنبه از روند تشکیل انجیاو در انقلاب سوریه را بررسی میکنیم. نخستین مورد آن، مختصِ تضعیف و حاشیهراندگیِ شوراهای محلی بهعنوانِ بدیل شاخههای دولتی است. تعدادی از گزارشها، بر رویهی رقابت در جهتِ تامین مالی بین شوراهای محلی و انجیاوها صحه میگذارند. اگنس فاویر خاطرنشان میکند که صندوق جمعآوری کمکهای بشردوستانهی سوریه که توسط دفتر سازمان مللمتحد برای هماهنگیِ امور بشردوستانه (OCHA) در شهر قاضی آنتپ ترکیه اداره میشود، در اختیارِ انجیاوهای سوری قرار داشت، اما نه شوراهای محلی که «از سوی دفاتر سازمان ملل ”ساختار سیاسی اپوزیسیون“ بهحساب میآیند» را شامل نمیشد.[71] در نتیجه، شوراهای محلی از تامین مالی خود محروم بودند و نمیتوانستند حقوق کارکنان خود را بپردازند، در حالی که انجیاوها این توان مالی را در اختیار داشتند. نتیجهی همین امر بود که اعضای شورای محلی را بهسمتِ انجیاوها جذب کرد.[72] سپس این روند به چرخهای تبدیل شد که طی آن، رویهی ارجحیتِ کمکهای غربی به انجیاوها بهجای شوراهای محلی، اولی را به زیان دومیْ تقویت کرد و یک ساختار سیاسی موازی رقابتی را جهتِ ارائهی خدمات و مشروعیتبخشی آن ایجاد کرد. طنزِ ماجرا در اینجا است که کمکهای غربی مستقیماً برای ساختارهای سیاسی روژاوا فراهم شد، اما به مناطق تحت کنترلِ نیروهای اپوزیسیون تعلق نگرفت. بدینسان، روند انجیاوسازی مناطقی را که اسد و نیروهای PYD اداره میکرد تقویت کرد و در مقابل، مناطقی که دیدگاه مردمی و سراسریِ پس از (سقوط) اسد از سوریه را ارائه میداد، تضعیف کرد. مورد دوم، تبدیل فعالان به بوروکراتهایی کمکرسان از طریقِ منطقِ پروژهگرایی است.[73] ایناسیو فرادیاس گارسیا با بررسی زندگی روزمره در مرکز امدادرسانی قاضی آنتپ میگوید:
«بیشتر اوقات، ایمیلْ پشتِ ایمیلْ صرف نوشتن پیشنهادات، کنترل و نظارت بر پروژهها، کنترل بودجه و ارتباط با همتایان یا تیمهای داخل سوریه، یا نهادهای کمکرسان و مدیران جهانی در مقر مرکزیِ شهرهای جهانی میشود. برخی از آنها ”کمک و همیاری“ دیگری را دریافت میکنند، یا در جلساتی در سایر دفاتر انجیاوها شرکت میکنند.»[74]
نایلا منصور، فعال دانشگاهی سوری، پیشتر در 2013 هشدار داده بود:
«گروههای فعال ــ در درجهی اول ــ برای تامین بودجه علیه قوانین و الزاماتِ اولیهی طرفِ اهداکنندهْ مبارزه میکنند. ساختارهای سازمانی، فرآیندها، طرح برنامهریزی، موارد قراردادی سختگیرانه، تاکید بر استانداردهای با کیفیت بالا (که اغلب با شرایط محلی و وضعیت امنیتی و ناپایدار سازگار نیستند)… در این ساختار، فعال سیاسی جهت پاسخگویی به سازوکارها و چارچوب سازمانِ کمککننده به کار مشغول است؛ یک شغل تمام وقت که حواس او را از تمام مطالباتِ سیاسی اساسی که مردم برای آن قیام کردند، منحرف میکند.»[75]
از این منظر، طرف دیگر بوروکراتیزاسیونِ کمکرسانی، سیاستزدایی است. انقلابْ زدوده و از بین خواهد رفت و با وِرد خوشخیالانهی «بیطرفی، عدمجهتگیری، استقلال» جایگزین خواهد شد. رویز الویرا در تحقیقات خود مشاهده میکند که:
«برای تحققِ خواستِ بیطرفی از سوی نهادهای کمکرسان، برخی از شبکههای اجتماعی سوری که در فعالیتهای امدادی کار میکنند، با جایگزین کردن نامها، شعارها و یا لوگوهای اصلی خود، با اسامی بیطرفتری که اشاره روشن و مستقیمی به قیام ندارند، به پایان رسید. در همین راستا، برخی از آنها به سادگیْ پرچم انقلاب سوریه را از دفاتر خود حذف کردند.»[76]
طبق تجربهی ما، فعالان مشغول بهکار در انجیاوهای سوری که سابق بر این فعالان ضدرژیم و با زبانی تند و صریح بودند، کاورِ فیسبوکشان را به شعارهای «بشردوستانه» تغییر دادند. آنها همچنین هرگونه نشانهی انقلابی را در جهتِ حفظ جریان تزریقِ بودجه و جلوگیری از آزردهخاطریِ نهادِ کمکرسانِ خود حذف کردند. تعدادی از انقلابیون از کار یا تمدیدِ قراردادهای کاری خود محروم شدند، چرا که از چنین اقداماتی توسطِ انجیاوها انتقاد کردند.
رویز الویرا در مطالعهی قومنگاری خود دربارهی انقلابیون تبعیدی که اکنون در این کمکرسانی کار میکنند، به این نتیجه میرسد که «هویت جمعی انقلابی ـ انسانی مشترکی» وجود دارد که با تکنوکراسیِ کمکرسانی، بهویژه در اوضاع سیاسی حاد سوریه، تقابل مییابد.[77] فرادیاس گارسیا مشاهده کرده بود که «در قاضی آنتپ، در جلسات اعضای انجیاوها، گاهی اوقات شنیده میشد: ”آی جماعت، ما حقوقبشریایم، بحث سیاسی اینجا ممنوع“. (در اینجا) برای یادآوری ارزشهای مشترک به همگان، اسلوب و پرنسیبهای کار بشردوستانه بهکرات گفته میشود.»[78] رویز الویرا به یکی از رهبران یک سازمان بشردوستانه استناد میکند که در 2017 میگفت: «روند انجیاوسازی ما را از اصول خود منحرف میکند»، «ما آرمان خود را فراموش میکنیم»، «اکنون به یک زبان سیاسی تصحیحشده صحبت میکنیم»، «ما گفتمان خود را خنثی میکنیم.»[79] در واقع انقلابیون مجبور شده بودند تا در ایفایِ نقشِ «سیاستگریزی» ماهر شوند، گرچه هنوز هم نیروی محرکه و پیشبرندهشانْ سیاسی است. عملکرد آنها در چه نقطهای بدل به واقعیت میشود؟ همانطور که ياسين السويحه گواهی میدهد: «تصور کنید که یک شورا در یک منطقه بمباران شود، هیچکس جرأت نمیکند که کلمهی ”انقلاب“ را در یک پروپزال و طرح پیشنهادی بنویسد، آن هم از ترس اینکه مبادا باعث ناراحتی شنوندگانِ حاضر در انجیاو شود.»[80] در نهایت، خوار شماردنِ نهاییِ استقلال و خودمختاری، در قالب «مدیریت از راه دور»، به دستِ آژانسهای کمکرسان غربی و سپس توسطِ همتایان سوری آنها صورت گرفت. از آنجایی که در یک منطقه، شدت درگیریها بسیار خطرناک میشود، تیم کمکرسان غربی، به دفاترِ امنِ خارج از کشور، عقبنشینی میکند و «شریکهای » محلی را در همان موقعیت تنها میگذراند تا بارِ خطر مرگ را به دوش بکشند، در همان حال نیز کماکان به آنها میگوید که چگونه کار خود را انجام دهند و مهمتر از آن برای این هدف، نحوهی تنظیمِ گزارش آن است که گوشزد میشود. سوریهای بسیار متعهد، دارای تبحر و باتجربهای که کار کمکرسانی را بهعنوان بخشِ جداییناپذیر از خودسازماندهیِ انقلابی و مبارزه علیه رژیم اسد، میدانستند و آغاز کردند، خود را در انتهای زنجیرِ مدیریت از راه دور یافتند و به سوژهی دستورها (و نه عامل آن) تبدیل شدند. مدیریت از راه دور در افغانستان، عراق، سومالی، سریلانکا و سودان توسعه یافته است. بخش بشردوستانه، بهجایِ «اقدام موقت یا آخرین راهحل در شرایط دشوار»، آن را بهمثابه «رویکرد راهبردی عادی و یکپارچه» میفهمد که در آن، «قدرت در دست کارکنان بینالمللی باقی میماند.»[81] کیمبرلی هاو و الیزابت استایتز خاطرنشان میکنند که «تا اواسط 2013، هدف قراردادنِ پیوستهی عملیات کمکرسانی و کارکنان بخش بشردوستانه توسط رژیم بشار اسد و ظهور گروههای افراطی، منجر به خروج تقریبا کاملِ کارکنان بینالمللی فعال در سوریه و آن سوی مرز ترکیه شده بود.» [82]
جمعبندی
با گذشت هشت سال از انقلاب و انقلابیون سوریه، آنها افرادی متلاشی شده و بدون هیچ امکان موثری برای پیشبرد مطالباتِ سیاسی خود هستند. این امر به چندین عامل ضدانقلابِ داخلی و خارج برمیگردد. در سطح داخلی، ماشین کشتار اسد، خونینترین عامل در تاریخ سوریه بود. در حالی که ارائهی آمار دقیق تلفات برای منابع مستقلْ دشوار بوده است، اما مطابق با تخمینِ شبکهی حقوقبشر سوریه و دیدهبان حقوقبشر، حدود نیم میلیون سوری جان خود را از دست دادهاند. با این حال، انقلابیون سوریه، بر این باورند که با در نظر گرفتنِ آمار نیروهای جنگی، کشتهشدگان در دورهی بازداشت و غرقشدگان در دریای مدیترانه، این تعداد بسیار بیشتر خواهد بود. علاوه بر این، انجیاوها (چه در سطح بینالمللی و چه محلی) به شدت با شوراهای محلیِ وابسته به دولت موقت سوریه، برای بدل شدن بهتنها کمکرسان در محل، بهرقابت پرداختند. در این میان، اجزای مختلف سیاسی نیروهای اپوزیسیون، شامل ائتلاف ملی سوریه (SNC) و دولت موقت سوریه (SIG)، بهشکل ریشهای از یکدیگر گسیخته شدند و برای بقا، آلتِ دستِ اهداف سیاسی قدرتهای منطقهای و بینالمللی گشتند. مضحکهی ماجرا در اینجاست که اگر انقلابی در کار نبود، هیچ یک از این نهادها هم وجود نداشتند. با این حال، رویهم رفته، آنها نتوانستند بدیلی را علیه رژیم اسد بهپیش ببرند.
در سطح خارجی، «کمکهای بشردوستانه» غربی، چه مالی و چه مادی که از طریق انجیاوها ارسال شد، در خاموشکردنِ انقلاب سوریه نقشی کلیدی داشت. انجیاو، ماهیت انقلاب و همچنین جامعه را در مناطق مخالف، عمیقاً تحت تأثیر قرار داد. روند انجیاوسازی انقلاب سوریه، روحیهی همبستگی را در میان نیروهای انقلابی از بین برد. انجیاوسازی توانست از طریقِ فرآیندهای خود نظیر اعمالِ سلب قدرت، تقویت بوروکراسی، روند حرفهایسازی و سیاستزدایی، انقلاب را به مثابه یک «بحران انسانی» تصویر کند که میتوان از طریق پروژههای انجیاویی به آن پرداخت. انقلابیونی که در «زمینهی کمکهای بشردوستانه» شرکت کردهاند، به انقلاب سوریه خیانت کردند. تاثیر بلندمدت روند انجیاوسازی، نیروهای اپوزیسیون را بدون نمایندگیِ سیاسی رها کرد و راه را برای مداخلهی ترکیه در مناطق شمالی سوریه، بیاینکه با هیچ اعتراض محلی نیز روبهرو شود، باز کرد. تنها بودجهی خارجیِ انجیاوها که بیهیچ چنگ و دندانی تامین میشد، مسئول ارائهی خدمات به جمعیتهای مردمی بودند. ترکیه به محض مداخله، شوراهای محلی دست نشاندهی خود را در مناطق روستایی حلب و ادلب ایجاد کرد تا آنها را مدیریت کند. در روند تئوریزه شدهی انجیاوها پیرامون انقلاب سوریه، هرگز نباید نقش عظیمی را که کمکهای غرب، جهت کمک به رژیم اسد و همزمان تضعیف نهادهای اپوزیسیون ایفا کرد فراموش کنیم. نحوهی ورود مداخلهی «بشردوستانه» در مناطق اپوزیسیون، نه تنها بسیج مردمی علیه رژیم اسد را از میان برد، بلکه به ارتقای نقش مرکزیت و مشروعیت آن نیز کمک کرد. در حالی که انجیاوها و دفاتر سازمان ملل در مناطق تحت کنترل نیروهای اپوزیسیون و تحت ادعای بیطرفی و استقلال از طریق نهادهای رژیم اسد کار میکردند، شاخه امدادی آن، هلال احمر سوریه (SARC) نیز در مناطق تحت کنترل رژیم قرار داشت. به این ترتیب، رژیم اسد، اهرم فشارش را از دست نداد و بهرغم تحریمهای بینالمللی اعمالشده توسط ایالات متحده و اتحادیه اروپا سر جای خود باقی ماند.
آخرین نکتهای که قصد بازگو کردن آن را داریم، این است که انقلابیون سوریه میبایست به درک این مهم نائل آیند که پول واریز شده بهدستِ انجیاوها و کمکرسانان صرفاً بهخاطر مردم سوریه نبوده است؛ (بلکه) همیشه اهداف سیاسی پشت آن بود. همانطور که یاسین الحاج صالح هشدار داد: «پول سیاسی» یکی از چهار عامل دگرگونکنندهای است که «به تخریبِ چارچوب ملیِ مبارزهی سوریه کمک کرده است.»[83] کمکهای غرب در وهلهی نخست انقلابیون را خفه کرد و آنها را در بخش انجیاوها جای داد. اعطای پول رایگان انجیاوها، سوریها را از فعالیت سیاسیشان محروم کرد. فعالانی که به تاسیس انجیاو پرداختند یا برای آنها کار میکردند، به نفع حفظ روندِ دریافت بودجه و بنابراین محافظت از مشاغل خود، بهشدت غیرسیاسی شدند. علاوه بر این، از آنجایی که کمکهای غرب از طریق انجیاوها ارسال میشد، تعداد آنها افزایش یافت. وابستگی کامل آنها به منابع مالی خارجی، دو سوال اساسی را مطرح میکند: اول اینکه این انجیاوها چقدر مستقل هستند؟ و دوم اینکه چقدر در کار خود موثر بودند؟ بدون شک، انجیاوهایی که به این روش در سوریه کار میکنند، نه مستقل هستند و نه تاثیرگذار. وابستگی آنها به منابع مالی خارجی، بر پایداریِ نتایج پروژههای آنان تأثیر میگذارد. یعنی به محض توقف واریز بودجه، فعالیت هم متوقف میشود. با توجه به اینکه انجیاو، یک موتورِ مهمِ تامین کنندهی شغل در مناطق تحت کنترل نیروهای اپوزیسیون هستند، هم غیرنظامیان و هم اقتصاد را به دریافت کمکهای خارجی وابسته کردند. آژانسهای سازمان ملل، اتحادیه اروپا و انجیاوهای بینالمللی در 2017 بودجهی خود را به انجیاوهای سوریه کاهش دادند که نتیجهی آن افزایش نرخ بیکاری بود. مردم سوریه، از زمان ورود انجی اوها در 2012، بهصورت عمده با قواعد و ضوابط نهادهای کمکرسان، آن هم در جهتِ حفظ جریان واریز بودجه، موافقت کردند. به عنوان مثال، آنها برای ظاهر شدن در عکسهای حامل سبدهای غذایی، دریافت پول نقد و یا امضای اسناد، توافق کردند. کمبود بودجه، نهتنها مناطق تحت نیروهای اپوزیسیون را از دریافت خدماتْ محروم میکند و فقر را گسترش میدهد، بلکه به موازات آن به پیشرفت رژیم میانجامد. با ذکر این موضوع، انقلابیون سوریه ممکن است وادار به پذیرشِ یک مصالحه سیاسی شوند و نظر به موقعیت تحمیلی بالفعل پیشرفت اسد و کمبود بودجه، با هر راهحل سیاسی که نیازهای روزانهی آنها را برآورده و ارائهی خدمات را تضمین کند، اعلام موافقت کنند.
همانگونه که نوشتیم، نیروهای رژیم اسد با حمایت نیروی هوایی روسیه و شبه نظامیان تحت حمایت ایران، کنترل مناطق کلیدی در شمال حما و ادلب جنوبی را در دست گرفتهاند. این مناطق، شاهد ویرانگرترین بمباران در تاریخ انقلاب سوریه هستند. با این حال، ایالات متحد، نهادهای کمکرسان غربی و انجیهای بین المللی، به کاهش بودجهی خود به این مناطق و سایر نقاط اپوزیسیون ادامه میدهند. به نظر میرسد که گرایش «بشردوستانه» در همان سمتِ هدف سیاسی بینالمللی در قبال سوریه، یعنی حفظ رژیم اسد و جلوگیری از ایجاد هر گونه بدیلی در سطوح سیاسی، نظامی و ارائه خدمات توسط سوریها است.
* مقالهی حاضر ترجمهای است از The “NGOisation” of the Syrian Revolution نوشتهی Julie Hearn وAbdulsalam Dalla که در لینک زیر یافته میشود:
http://isj.org.uk/the-ngoisation-of-the-syrian-revolution/
جولیا هرن، مدرسِ حوزهی سیاسی و یکی از اعضای حزب کارگران سوسیالیست بریتانیا و عبدالسلام دلال دانشجوی مقطع دکتری است.
یادداشتها
[1]. We use the Arabic spelling of “al-Asad/Asad”—see Ruiz de Elvira 2019.
[2]. Alexander and Bouharoun, 2016.
[3]. Pearlman, 2019.
[4]. Saleh, 2017, p30.
[5]. Quoted in Yassin-Kassab and Al-Shami, 2018, pp54-55.
[6]. Quoted in Yassin-Kassab and Al-Shami, 2018, p55.
[7]. Yassin-Kassab and Al-Shami, 2018, pp55-56.
[8]. Assaf, 2012, pp11-12.
[9]. Naisse, 2013b.
[10]. Alexander, 2019, p38.
[11]. Alexander, 2019, pp35-36.
[12]. Alexander, 2019, p35.
[13]. Wallace, 2006; Hearn, 1998 and 2007.
[14]. Alexander and Bouharoun, 2016.
[15]. Yassin-Kassab and Al-Shami, 2018, pp74-76.
[16]. Alexander and Bouharoun, 2016, p22.
[17]. Saleh, 2018, p143.
[18]. Hajjar and others, 2017, p7.
[19]. Yassin-Kassab and Al-Shami, 2018, p68.
[20]. Aziz, 2011, p1.
[21]. Yassin-Kassab and Al-Shami, 2018, p69.
[22]. Lister, 2017; Martínez and Eng, 2018, p242.
[23]. Naisse, 2013a, p1.
[24]. Naisse, 2016, pp64-65. See also Naisse, 2013b.
[25]. Al-Shami, 2016, p4.
[26]. Morrison, 2019, p2.
[27]. Morrison, 2019, pp6-14.
[28]. Go to http://www.acu-sy.org/en/identity/
[29]. Gopal, 2018, p17.
[30]. Gopal, 2018, p22.
[31]. Gopal, 2018, p24.
[32]. Dallal, 2019.
[33]. Meininghaus, 2016, pp1454-1456
[34]. Syrian Centre for Policy Research, 2015, p42.
[35]. Physicians for Human Rights, 2019.
[36]. UN Political and Peacebuilding Affairs, 2019.
[37]. Martínez and Eng, 2018, p247.
[38]. Martínez and Eng, 2018, p237.
[39]. Centre for Humanitarian Dialogue, 2014, p4.
[40]. Hajjar and others, 2017, p7.
[41]. Ward, 2016.
[42]. Saleh, 2017, p189, writing about April 2013.
[43]. Ismail and Kamat, 2018.
[44]. Hearn, 1998.
[45]. Choudry and Kapoor, 2013; Jacobsson and Saxonburg, 2013, p7.
[46]. Hearn, 2007, p1107.
[47]. Jacobsson and Saxonburg, 2013, p6.
[48]. Atia and Herrold, 2018, p1050.
[49]. Atia and Herrold, 2018, p1045.
[50]. Atia and Herrold, 2018, p1045.
[51]. Citizens for Syria, 2017.
[52]. Ruiz de Elvira and Zintl, 2014, p336.
[53]. Zintl, 2012, p33.
[54]. Ruiz de Elvira and Zintl, 2014, p336.
[55]. Ruiz de Elvira and Zintl, 2012, p7.
[56]. Ruiz de Elvira and Zintl, 2014, p344.
[57]. Bosman, 2012, p4.
[58]. Ruiz de Elvira and Zintl, 2014, pp343-344.
[1ـ58]. شرکت پوسته (Shell Company) یا شرکت پوسته، به شرکت یا کمپانیهایی گفته میشود که فقط بر روی کاغذ وجود دارند و فاقدِ دفتر و کارمند هستند؛ اما ممکن است حساب بانکی یا سرمایهگذاری غیرفعال داشته باشند، تجارتی قانونی را دنبال کنند و بهمددِ فرار مالیاتی و امکان انتقال داراییها، بدهیهای یکی از شرکتهای در دست را به چنین شرکتی واگذار کنند. یکی از شیوههای رایج بین این شرکتها، مبدل ساختن خود در ساحت یک خیریه است – م.
[59]. Sparrow, 2018.
[60]. Leenders and Mansour, 2018.
[61]. SJAC, 2019.
[62]. Yassin-Kassab and Al-Shami, 2018 p 72.
[63]. Favier, 2016, p8; Reuter, 2013.
[64]. Go to http://www.acu-sy.org/en/
[65]. Hajjar and others, 2017, p20.
[66]. AFP, 2013.
[67]. Hokayem, 2014.
[68]. Howe and Stites, 2018, p3.
[69]. Morrison, 2019, p2.
[70]. Svoboda and Pantuliano, 2015, piii.
[71]. Favier, 2016, p12.
[72]. Hajjar and others, 2017, p9; Morrison, 2019.
[73]. Mansour, 2014.
[74]. Fradejas-García, 2019, pp292-293.
[75]. Mansour, 2014.
[76]. Ruiz de Elvira, 2019, p47.
[77]. Ruiz de Elvira, 2019, p45.
[78]. Fradejas-García, 2019, p299.
[79]. Ruiz de Elvira, 2019, pp12-13.
[80]. Yassin Swehat, cited in Yassin-Kassab and Al-Shami, 2018, p152.
[81]. Fradejas-García, 2019, p289.
[82]. Howe and Stites, 2018, p6.
[83]. Saleh, 2017, p190.
منابع
AFP, 2013, “Syria Opponents Vote for Aleppo Council” (3 March), https://www.nation.co.ke/News/world/Syria-opponents-vote-for-Aleppo-council/-/1068/1710478/-/bcnp0z/-/index.html
Alexander, Anne, 2019, “Living on Revolution Time: Understanding the Dynamics of the Uprisings in Sudan and Algeria”, International Socialism 163 (summer), http://isj.org.uk/living-on-revolution-time/
Alexander, Anne, and Jad Bouharoun, 2016, Syria: Revolution, Counter-revolution and War (Socialist Worker).
Al-Shami, Leila, 2016, “Challenging the Nation State in Syria” Fifth Estate (summer), www.fifthestate.org/archive/396-summer-2016/challenging-the-nation-state-in-syria/
Assaf, Simon, 2012, “Syria’s Revolution: Bloodied but Unbowed”, Socialist Review (October), http://socialistreview.org.uk/373/syrias-revolution-bloodied-unbowed
Atia, Mona, and Catherine Herrold, 2018, “Governing through Patronage: The Rise of NGOs and the Fall of Civil Society in Palestine and Morocco”, Voluntas: International Journal of Voluntary and Nonprofit Organizations, volume 29, issue 5.
Aziz, Omar, 2011, “A Discussion Paper on Local Councils in Syria”, The Anarchist Library, https://theanarchistlibrary.org/library/omar-aziz-a-discussion-paper-on-local-councils-in-syria
Bosman, Marieke, 2012, “The NGO Sector in Syria—an Overview”, INTRAC Briefing Paper 30 (June), www.intrac.org/wpcms/wp-content/uploads/2016/09/Briefing-Paper-30-The-NGOsector-in-Syria.pdf
Centre for Humanitarian Dialogue, 2014, ‘Local Administration Structures in Opposition-held Areas in Syria’, Research Report, Centre for Humanitarian Dialogue.
Choudry, Aziz, and Dip Kapoor (eds), 2013, NGOization: Complicity, Contradictions and Prospects (Zed).
Citizens for Syria, 2017, “Syrian Civil Society Organisations: Reality and Challenges”, https://citizensforsyria.org/OrgLiterature/Syrian_CSOs_Reality_and_challenges_2017-CfS_EN.pdf
Dallal, Abdulsalam, 2019, “Last Stand of the Syrian Rebellion?”, Middle East Solidarity (13 July), https://menasolidaritynetwork.com/2019/07/13/last-stand-of-the-syrian-rebellion/
Favier, Agnes, 2016, “Local Governance Dynamics in Opposition-Controlled Areas in Syria”, in Luigi Narbone, Agnès Favier and Virginie Collombier (eds), Inside Wars: Local Dynamics of Conflicts in Syria and Libya (European University Institute), https://isqatannizam.wordpress.com/2016/07/09/local-governance-dynamics-in-opposition-controlled-areas-in-syria/
Fradejas-García, Ignacio, 2019, “Humanitarian Remoteness: Aid Work Practices from ‘Little Aleppo’”, Social Anthropology, volume 27, issue 2. Gopal, Anand, 2018, “Syria’s Last Bastion of Freedom”, The New Yorker (10 December), www.newyorker.com/magazine/2018/12/10/syrias-last-bastion-of-freedom
Hajjar, Bahjat, Corinne von Burg, Leila Hilal, Martina Santschi, Mazen Gharibah, and Mazhar Sharbaji, 2017, “Perceptions of Governance—The Experience of Local Administrative Councils in Opposition-held Syria”, Swiss Peace Foundation (January), www.swisspeace.ch/fileadmin/user_upload/pdf/Mediation/WOTRO_Report_The_Experience _of_Local_Administrative_Councils_in_Oppositionheld_Syria.pdf
Hearn, Julie, 1998, “The ‘NGO-isation’ of Kenyan Society: USAID and the Restructuring of
Health Care”, Review of African Political Economy, volume 25, number 75.
Hearn, Julie, 2007, “African NGOs: The New Compradors”, Development and Change, volume 38, issue 6.
Hokayem, Emile, 2014, “Iran, the Gulf States and the Syrian Civil War”, Survival, volume 56, issue 6.
Howe, Kimberly, and Elizabeth Stites, 2018, “Partners under Pressure: Humanitarian Action for the Syria Crisis”, Disasters, volume 43, issue 1.
Ismail, Feyzi, and Sangeeta Kamat, 2018, “NGOs, Social Movements and the Neoliberal State: Incorporation, Reinvention, Critique”, Critical Sociology, volume 44, issue 4-5.
Jacobsson, Kerstin, and Steven Saxonburg (eds), 2013, Beyond NGO-ization: The Development of Social Movements in Central and Eastern Europe (Routledge).
Leenders, Reinud, and Kholoud Mansour, 2018, “Humanitarianism, State Sovereignty, and Authoritarian Regime Maintenance in the Syrian War”, Political Science Quarterly, volume 133, issue 2.
Lister, Charles, 2017, “Turkey’s Idlib Incursion and the HTS Question: Understanding the Long Game in Syria”, War on the Rocks (31 October), https://warontherocks.com/2017/10/turkeys-idlib-incursion-and-the-hts-questionunderstanding-the-long-game-in-syria/
Mansour, Nayla, 2014, “My name is Kafranbel, and I Don’t Need Trainings in Needs Assessment”, Al-Jumhuriya (4 November, first published in Arabic May 2013), https://tinyurl.com/y4ntfk37
Martínez, José Ciro, and Brent Eng, 2018, “Stifling Stateness: The Assad Regime’s Campaign against Rebel Governance”, Security Dialogue, volume 49, issue 4.
Meininghaus, Esther, 2016, “Humanitarianism in Intra-state Conflict: Aid Inequality and Local Governance in Government- and Opposition-controlled Areas in the Syrian War”, Third World Quarterly, volume 37, issue 8.
Morrison, Chas, 2019, “Providing Basic Services Under Siege: Preliminary Insights from Interim Councils and Medical Providers in Besieged Urban Areas of Syria”, Environment and Urbanization, volume 31, issue 1.
Naisse, Ghayath, 2013a, “Self-organization in the Syrian People’s Revolution”, International Viewpoint (1 July), http://internationalviewpoint.org/spip.php?article3025
Naisse, Ghayath, 2013b, “Syria: A Revolt From Below”, Socialist Review (October), http://socialistreview.org.uk/384/syria-revolt-below
Naisse, Ghayath, 2016, “Interview: Lessons of the Syrian Revolution”, International Socialism 153 (winter), http://isj.org.uk/interview-lessons-of-the-syrian-revolution/
Pearlman, Wendy, 2019, “How the Syrian Uprising Began and Why it Matters”, The Conversation (14 March), https://theconversation.com/how-the-syrian-uprising-began-andwhy-it-matters-112801
Physicians for Human Rights, 2019, “Medical Personnel Are Targeted in Syria” (8 September), https://phr.org/our-work/resources/medical-personnel-are-targeted-in-syria/
Reuter, Christoph, 2013, “Syrian City Embodies Absurdity of Civil War”, Der Spiegel (23 April), www.spiegel.de/international/world/syrian-city-of-zabadani-embodies-absurdity-ofcivil-war-a-896009.html
Ruiz de Elvira, Laura, and Tina Zintl (eds), 2012, Civil Society and the State in Syria: The Outsourcing of Social Responsibility (Lynne Rienner).
Ruiz de Elvira, Laura, and Tina Zintl, 2014, “The End of the Ba’thist Social Contract in Bashar Al-Asad’s Syria: Reading Sociopolitical Transformations through Charities and Broader Benevolent Activism”, International Journal of Middle East Studies, volume 46, issue 2.
Ruiz de Elvira, Laura, 2019, “From Local Revolutionary Action to Exiled Humanitarian Work: Activism in Local Social Networks and Communities’ Formation in the Syrian post-2011 Context”, Social Movement Studies, volume 18, issue 1.
Saleh, Layla, 2018, “Civic Resilience During Conflict: Syria’s Local Councils”, Journal of Arab & Muslim Media Research, volume 11, number 2.
Saleh, Yassin al-Haj, 2017, The Impossible Revolution: Making Sense of Syrian Tragedy (Hurst).
Syria Justice and Accountability Centre, 2019, “Documents Obtained by SJAC Show Role of Syrian Intelligence in Directing Humanitarian Aid” (1 August), https://syriaaccountability.org/updates/2019/08/01/documents-obtained-by-sjac-show-role-ofsyrian-intelligence-in-directing-humanitarian-aid/
Sparrow, Annie, 2018, “How UN Humanitarian Aid Has Propped Up Assad”, Foreign Affairs (20 September), www.foreignaffairs.com/articles/syria/2018-09-20/how-un-humanitarian-aidhas-propped-assad
Svoboda, Eva, and Sara Pantuliano, 2015 “International and Local/Diaspora Actors in the
Syria Response: A Diverging Set of Systems?”, Humanitarian Policy Group and Overseas Development Institute Working Paper (March), www.odi.org/sites/odi.org.uk/files/odiassets/publications-opinion-files/9523.pdf
Syrian Centre for Policy Research, 2015, “Syria: Alienation and Violence, Impact of the Syria Crisis Report” (30 March), www.scpr-syria.org/scpr-alienation-and-violence-report-2014-2/
UN Political and Peacebuilding Affairs, 2019, “Security Council Briefing on Detainees and Missing Persons in Syria, Under-Secretary-General Rosemary DiCarlo” (7 August), https://dppa.un.org/en/security-council-briefing-detainees-and-missing-persons-syria-undersecretary-general-rosemary
Wallace, Tina, 2006, The Aid Chain: Coercion and Commitment in Development NGOs (Intermediate Technology Publications).
Ward, Patrick, 2016, “Syria’s Forgotten Revolutionaries: An Interview with Leila Al-Shami” (21 June), https://tahriricn.wordpress.com/2016/06/21/syria-syrias-forgotten-revolutionariesan-interview-with-leila-al-shami/
Yassin-Kassab, Robin, and Leila Al-Shami, 2018, Burning Country: Syrians in Revolution and War (Pluto).
Zintl, Tina, 2012, “Modernization Theory II: Western-educated Syrians and the Authoritarian Upgrading of Civil Society”, in, Laura Ruiz de Elvira and Tina Zintl (eds), Civil society and the State in Syria: The Outsourcing of Social Responsibility (Lynne Rienner)
لینک کوتاه شده در سایت «نقد»: https://wp.me/p9vUft-2Vz
توضیح «نقد»: هرچند ظرف تحولات اجتماعی/سیاسی، مرزهای «ملی» است و پیآمد این تحولات در نخستین گام بر زندگی مردمان ساکن در این مرزها اثر میگذارد، اما ریشهیابی و تبیین و نقد آنها، بدون در نظر گرفتن عوامل موثر در سطوح منطقهای و بینالمللی ممکن نیست؛ بسا که این عوامل و مناسبات خود پدید آورندهی همان ظرفهایی است که با مرزهای «ملی» تعریف و مشخص میشوند. برای ایران، آشنایی با تحولات منطقه و بهویژه خاورمیانه از اهمیت غیرقابل انکاری برخوردار است و برای رویکردی نقادانه و رهاییبخش، آشنایی با نقش گرایشهای اجتماعی و نیروهای سیاسی چپ، یا آنها که بنا بر ادراک خود یا قاعده و قرارهای گفتمانی/سیاسی بینالمللی «چپ» نامیده شدهاند، جایگاه ویژهای دارد. از همین رو خواهیم کوشید در مجموعهای تازه، با ترجمهی آثاری که به بررسی و واکاوی نقش گرایشهای اجتماعی و نیروهای سیاسی «چپ» پرداختهاند، سهم کوچکی در این راستا ادا کنیم.
بدیهی است ترجمهی این آثار نشانهی موافقت مترجم یا «نقد» با آرای نویسندگان آنها نیست و فقط در راستای آگاهیرسانی پیرامون دیدگاهها و استدلالهای گوناگون و گاه متناقض است.
همچنین دربارهی #خاورمیانه:
زمینداری، انباشت سرمایه و سرمایهداری چندریختی