نسخهی چاپی – متن کامل (پی دی اف)
همایون ایوانی
تندبادهای حادثه سالهاست که علیه آرمانها و جنبشهای پیشرو و رهاییخواه میوزد. جنبشهایی که با یاری کارگران، زحمتشکان و نیروهای پیشروی تاریخی برای سرنگونی یا – به مفهوم اصلاحطلبانه سوسیالیستی – «فروپاشی» سرمایهداری میبایستی بشر را از پرتگاه نابودکنندهی این نظام به سوی جامعه آینده رهنمون میشدند. به نظر میآید که این جنبشها از نفس افتادهاند و موجهایشان دیوارههای سخت سرمایه را در هم نمیشکند. آیا چنین تصویری از دوره تاریخیای که در آن به سر میبریم واقعی است؟ آیا عصری – که به تعابیر مختلف – عصر امپریالیسم و انقلابات پرولتری، عصر زوال سرمایهداری و اوجگیری سوسیالیسم و یا عصر انقلابات رهاییبخش خوانده میشد، به سر رسیده است؟ در وضعیت تاریخی-مشخص جهان کنونی آیا جنبشهای رهاییبخش در نبرد با سرمایهداری جهانی و امپریالیسم شانسی برای پیروزی دارند؟
آیا مارش پیروزی جامعهای سوسیالیستی، آزاد و آیندهگرا به پایان رسیده و پیشروی فاشیسمِ نو، نژادپرستی، سکسیسم، نظامیگرایی، اسلامگرایی و ارتجاع مذهبی روندهای تکرارشونده دوره تاریخی کنونی را رقم میزنند؟ کدام روندهای تکرار شوندهای سمتِ غالبِ رخدادهای سیاسی و انقلابی عصر و گاه- دوره کنونی را تعیین میکنند؟ چه تضادهای سیاسی و اقتصادی معینی این عصر و گاه- دوره معین را تحتالشعاع خود قرار میدهند؟
اگر جهان کلیتی یکپارچه است، آنگاه فهم دقیقِ روندهای محلی و منطقهای ممکن نیست مگر آن که این کلِ به هم پیوسته و روندهای تکرارشونده و نمونهوارِ آن برای تحلیلگر شناخته شده باشد.
دو رویکرد و توافقاتی درباره نام گذاری و واژهها
در این نوشته به دو رویکردِ همسویه در نگاه به روندهای تاریخی پرداخته میشود. نخست رویکردی که با الهام از دورههای زمینشناسی، تلاش میکند دورههای تاریخ بشری را نیز با در نظر گرفتن تفاوتهای علوم دقیقه و علوم انسانی، به دورانها، عصرها و دورهها تقسیم کند و براساس آن، مختصات یک «بُرِشِ زمانی» را که میتواند از چند ده سال تا چند سده باشد، توضیح دهد. رویکرد دوم، بر پایه تفسیر و گسترشی از نظریه مارکس درباره بحرانهای ادواری سرمایه که چرخههای هفت تا ده سالهای را در برمیگیرد، شکل گرفته است. این نظریه که به عنوان موجهای بلند سرمایهداری شناخته میشود؛ نخستین بار توسط اقتصاددانان مارکسیست چون پارووس (هلپ هند) و وَن گلدرن در آغاز سدهی بیستم بیان شد. پس از انقلاب اکتبر، نیکلای کندراتیف موجهای پنجاه سالهای را در حیات سرمایهداری توضیح داد که از دو مرحله حدوداً بیست و پنج سالهی گسترش و سپس رکود تشکیل میشوند. برای تدقیق بحث و جلوگیری از تفاوتهای احتمالی در تعاریف مورد استفاده، در این نوشته نخست به توضیح و تعریفِ این دو رویکرد پرداخته میشود.
دوران، عصر، دوره
در سده نوزدهم و اوایل سده بیستم با الهام از بحثها و واژگانهای زمینشناسی تلاش شد که تاریخ جوامع انسانی در درازنای قدمت چندین هزارسالهاش، طبقهبندی مشخصتری یابد. زمانِ زمین شناسی[1] و یا مقیاسِ زمانی زمین شناسی[2] فاصلهی بزرگ زمانی است که یک بخش از تاریخ زمین شناسی به خود اختصاص داده است.[3] این بخشهای زمانی شامل ابردوران[4]، دوران[5]، دوره[6]، دور[7] و عصر[8] میشوند. توجه به این امر ضروری است که در طول چند صد سالی که این واژهها به کار برده شده، بارها برخی واژهها هم معنی و برخی دیگر در سلسله مراتبی متفاوت به کار برده شده است. با این حال، اگر از بررسی پیشینه تاریخی تغییر و تبدیل واژهها صرف نظر کنیم، میتوان واژههای کلیدی را به صورت چکیده چنین تعریف کرد: ابردوران بالاترین رتبه در واحدهای تاریخ زمین است. ابردورانها به دورانها تقسیم میشوند که آنها هم به نوبه خود به دورهها، دورها و عصرها. کوچکترین برش از این مجموعه، گاه[9] است. گاه در این جا، بخشی از زمان تعریف شده که با یک رویداد مشخص آغاز شده است و با رویدادی دیگر پایان میپذیرد.[10] گاه زیر مجموعه عصر به شمار میرود و یک عصر از چندین گاه تشکیل شده است.
با مقایسهای بین واژههای بکار برده شده در علم زمین شناسی و علم تاریخ، تشابهات و تفاوتهایی میان آنها آشکار میشود. در این نوشته از واژههای گاه، عصر و دوران با تعاریفی متفاوت از تعاریف زمینشناسی استفاده شده است. علاوه براین، همان گونه که در زمینشناسی شناخت و تدقیق واژهها، نامگذاری و تعاریف آن بخشاً تغییر یافته و تکمیل شده، در سیاست و علم تاریخ نیز، این واژهها الزاماً در همه دورهها و در همه ادبیات مورد استفاده با درکی یگانه و یک دست به کار گرفته نشده است. برای بحث کنونی واژه «گاه- دوره» به جای «گاه» – مصوب فرهنگستان ایران – به کار برده خواهد شد.
گاه- دوره[11]، آن لحظهای از تاریخ بشریت است که با رویدادی بزرگ در ابعاد تاریخی-جهانی آغاز و با رویدادی در همین تراز به پایان میرسد. در این بحث، گاه- دوره به عنوان کوچکترین «واحدِ» تاریخی-جهانی تعریف شده است که در بزنگاهی تاریخی به عنوان نقطه عطفی حساس، آغاز شده و با رویدادی دیگر به پایان میرسد. گستره زمانی یک گاه- دوره تاریخی جهانی میتواند چند دهه را شامل شود. تعیین و انتخابِ رخدادی سیاسی مهم در سطح جهانی یا منطقهای بسیار قراردادی است و بیشتر اهمیت نمادین برای نشان دادن ویژگیهای سیاسی و روندهای مبارزه طبقاتی و اجتماعی در یک گاه- دورهی معین را دارد. چنین روندهایی نه یک روزه آغاز می شوند و نه یک شبه از صفحه گیتی محو میشوند. در یک گاه- دوره، ما با وضعیتی روبرو هستیم که ویژگیهای مَنِشنما[12] و روندهای نمونهوارش[13]، آن را از دوره پیشین و یا پسین کاملا متمایز میکند. گاه- دورهها نمایانگر کیفیت آشکاری از سطح رشد مبارزه طبقاتی و یا بنیانهای اقتصادی بینالمللی هستند.
عصر، گسترهی زمانی فراتری از گاه- دوره دارد که میتواند شامل یک یا چند گاه- دوره باشد. برای تعیین یک عصر، علاوه بر توجه به رخدادها و بزنگاههای سیاسی و طبقاتی، ویژگیهای سیاسی به روندهای مبارزه طبقاتی و اجتماعی در گسترهای تاریخی جهانی توجه ویژهای معطوف میشود. در تعیین مختصاتِ یک عصر عوامل گوناگونی مورد توجه قرار میگیرند.
بر اساس شناخت از تضادهای طبقاتی و اجتماعی در سطح جهان، روندهای تکرارشونده در مبارزه طبقاتی شناسایی شده و از آن طریق، ماهیت دگرگونیهای آتی، نقش طبقات و اقشار اجتماعی در این تحولات، ویژگی آفندی یا پدافندی مبارزه در عصر معین، توازن قوای طبقاتی در سطح ملی و بین المللی و در نهایت صفبندی نیروهای انقلاب و ضدانقلاب در سطح جهانی معین میشوند. شناخت دقیق از عصر تاریخی-جهانیای که بشر در آن قرار دارد، کمک مهمی است برای تشخیص ماهیت تحولات طبقاتی و اجتماعی، تعیین استراتژی انقلابی در سطح جهان و پیش بینی راههای حمله ضدانقلاب جهانی به اردوی انقلاب. علاوه بر این، با تشخیص و شناخت دقیق از توازن قوای جهانی و محلی در لحظه معین، نیروهای انقلاب میتوانند تاکتیکها و دستور کار مبارزاتی خود را واقعبینانهتر تعیین کنند.
دوران، برای محدودهی تاریخیای بزرگتر از یک شکلبندی اقتصادی-اجتماعی به کار برده شده است. در این نوشته مفهوم دوران با شکلبندی غالب اقتصادی-اجتماعی در سطح جهان یا دورهی زمانی طولانیتر از آن، قرابت بیشتری دارد. از همین رو، دوران میتواند گستره زمانی چند صد سالهای را شامل شود، دوران بردهداری، دوران فئودالی و یا دوران سرمایهداری نمونههایی از این دست هستند. برای دوره زمانی طولانیتر از یک شکل بندی اقتصادی-اجتماعی، مارکس و انگلس در ایدئولوژی آلمانی به «دوران ماقبل تاریخ»[14] اشاره میکنند که در نقد نظر فوئرباخ و فلسفه آلمانی است. هر دوره میتواند شامل چندین عصر باشد. برای مثال در دوران سرمایهداری، از عصر انقلابات بورژوایی (از انقلاب فرانسه ۱۷۸۹ تا کمون پاریس ۱۸۷۰)، عصر شکست کمون و دوره رشد سرمایهداری (۱۸۷۰ تا ۱۹۰۵ یا ۱۹۱۴ یا ۱۹۱۷)، عصر امپریالیسم و انقلابات پرولتری (۱۹۱۴ یا ۱۹۱۷ تا به امروز) میتوان نام برد. نمودار یک سلسله مراتب دوران، دوره، دور، عصر و گاه- دوره را با توجه به گستره زمانی آنها و تفاوتهای تقریبی کاربرد واژهها در تاریخ و زمینشناسی نشان میدهد.
مارکس و انگلس در نوشتههای شان برای گاه- دوره، یا دوره واژه Period را به کار میگیرند و تا آن جا که نگارنده میداند آنها در نوشتههایشان واژه Chron را به کار نبردهاند. برای عصر، در فصل سی و یک کاپیتال، مواردی نظیر قرون وسطی[15] ، و در ایدئولوژی آلمانی (ترجمه انگلیسی) عصر فئودالی[16] یا در آلمانی[17] در موارد متفاوتی از سوی مارکس به کار برده میشوند.
علاوه بر تفاوتهای کاربرد واژههای کلیدی در دانش زمین شناسی و تاریخ؛ و نیز نوسان کاربرد آنها در نوشتههای کلاسیک سوسیالیستی، باید به تفاوتهای میان تقسیمبندی تاریخی و اقتصادی-اجتماعی نیز توجه داشت.
نمودار ۱- سلسله مراتب دوران، دوره، دور، عصر، گاه- دوره: در تاریخ (راست) و زمینشناسی (چپ)
همان گونه که در نمودار ۱ دیده میشود این طبقهبندی در عین همسویی با شکلبندیهای اقتصادی-اجتماعی، اما تفاوتهای مهمی نسبت به آن هم دارد: طبقهبندی تاریخی، عمدتاً بر برش جهانی و ویژگیهای تاریخی، اجتماعی و سیاسی تکیه داشت. در حالی که همسویی وضعیت اقتصادی هم در نگرشِ تاریخی و هم فرماسیون اقتصادی ملاحظه میشود ولی فرماسیون تمرکزش برشناخت و توضیح وضع تولید، توزیع و مناسبات حاکم برآنها است. نگرش تاریخی، در برش معینی از زمان، مبارزه و آگاهی طبقاتی برخاسته از چنین مناسبات اقتصادیای را در چارچوبی جهانی مورد توجه قرار میدهد. برای مارکس و انگلس روشن بود که چنین تجریدی میان بحث فرماسیون اقتصادی و طبقهبندی تاریخی-جهانی، فقط برای توضیح مشخصتر وجوه مختلف پدیدهای یگانه بود. سرمایهداری هنوز در ابعاد سده بیست و یکمیاش جهان را در درون مناسبات خود چنین ژرف و همه جانبه ادغام نکرده بود، اما سمت و سوی اقتصادی و تاریخی وقایع برای اندیشمندان پیشرو سوسیالیست قابل رویت بود. این وضع چند دهه بعد برای لنین، با رشد سریع سرمایهداری و شکلگیری انحصارات، حادشدن تضادهای سرمایهداری و سرانجام جنگ اول جهانی و گسست از انترناسیونال دوم، بیش از پیش برجسته شد.
متن کامل (پی دی اف) را اینجا بخوانید
یادداشتها:
[1] Geologic time
[2] Geological time scale
[3] https://www.britannica.com/science/geologic-time
[4] Eon [in: Geochronology]; Eonothem چینه ابردوران [in: Chronostratigraphy]
[5] Era [in: Geochronology]; Erathem چینه دوران[in: Chronostratigraphy]
همچنین ن.ک. محمدرضا باطنی، فرهنگ انگلیسی فارسی: ۱- عصر، دوره، دوران ۲- [زمینشناسی] دوران.
[6] Period [in: Geochronology]; System سامانه [in: Chronostratigraphy]
همچنین ن. ک. محمدرضا باطنی، فرهنگ انگلیسی فارسی: ۱- دوره ۲- مدت، موقع 3- دوران، عهد، عصر، زمانه.
[7] Epoch [in: Geochronology]; Series ردیف[in: Chronostratigraphy]
همچنین ن.ک. محمدرضا باطنی، فرهنگ انگلیسی فارسی: ۱- دوره، دوران، عصر ۲- نقطه عطف 3- [زمینشناسی] دور.
[8] Age [in: Geochronology] ; Stage مرحله، اشکوب [in: Chronostratigraphy]
[9] Chron [in: Geochronology]; Chronzone [in: Chronostratigraphy]
[10] https://fa.wikipedia.org/wiki/%DA%AF%D8%A7%D9%87%E2%80%8C%D8%A8%D8%A7%D8%B2%D9%87
https://en.wikipedia.org/wiki/Chronozone
[11] Period-chron
[12] Charcteristic
[13] Typical
[14] „prehistoric era”: The German Ideology, Transcription: Tim Delaney, Bob Schwartz, Marx/Engels Internet Archive https://www.marxists.org/archive/marx/works/download/Marx_The_German_Ideology.pdf
[15] “middle age”: Karl Marx. Capital Volume One, Chapter Thirty-One: Genesis of the Industrial Capitalist: https://www.marxists.org/archive/marx/works/1867-c1/ch31.htm#n2
[16] “feudal epoch”: The German Ideology, Transcription: Tim Delaney, Bob Schwartz, Marx/Engels Internet Archive https://www.marxists.org/archive/marx/works/download/Marx_The_German_Ideology.pdf
[17] „Feudalepoche“: Die deutsche Ideologie: http://www.mlwerke.de/me/me03/me03_017.htm#I_I_A
لینک کوتاه شده در سایت «نقد»: https://wp.me/p9vUft-SK