سرکوب، به شیوههای گوناگون، ابزار همیشگی همهی رژیمهای مبتنی بر سلطه و استثمار برای حفظ قدرت سیاسی و طبقاتی است. سرکوب، در جمهوری اسلامی، همزاد و همراه آن از نخستین روز، وجهی تعیینکننده از هویت آن و عنصری ساختاری در بنیادهای این رژیم است.
آگاهی کارگران و زحمتکشان – همانا همهی آنهایی که در چرخهی تولید و تحقق ارزش و ارزش اضافی چارهای جز فروش نیروی کارشان و مکیدهشدنِ شیرهی جانشان در لابلای این نظام انسانستیز ندارند ـ به سازوکارهای سلطه و استثمار، به امکان و راههای برانداختن نظام مبتنی بر سلطه و استثمار، به امکان واقعی و عینیِ برپاسازیِ جامعهای دیگر، رها از سلطه و استثمار و به نقش بنیادین و تعیینکنندهی خود در واژگونساختنِ این نظام و برپاییِ آن جامعهی دیگر، شرط انکارناپذیرِ چنین دگرگونیای است. تلاش برای گسترش و ژرفایافتنِ این آگاهی، وظیفهای است هرروزه و همیشگی.
جشن اول ماه مه، روز جهانی کارگر، روز نمایش آشکار، پرتوان و رزمندهی این آگاهی و قدرت است. هر شیوهای از مبارزه که پایههای عنصر ساختاریِ سرکوب را متزلزل کند و هر آذرخشی که سکوت مرگبار فضای سرکوب را بشکند، جلوهای از آگاهی و قدرت و دلیری مبارزان راه جامعهای بری از سلطه و استثمار است. هرجا و به هر شیوهای که میتوانیم، به هرچه رساترشدن و پرتوانتربودنِ فریاد کارگران در این روز یاری کنیم. اعتراض آشکار به زندانی و شکنجهکردن کارگران، دانشجویان، معلمان و دستگیری و محاکمهی نویسندگان و روشنفکرانی که دربرابر رژیمِ سرکوب و اختناق و شکنجه و اعدام سرِ تسلیم فرود نمیآورند، نه تنها مغایرتی با کار هرروزه و صبورانه و دائمیِ آگاهی و سازمانیابی ندارد، بلکه وجهی ضروری از حضور واقعیِ این مبارزه است؛ هرروز، بهویژه در روز جهانی کارگر.
بازو در بازو، شانه به شانه و گام به گام، همراه و همرزمِ کارگران و پیشروان مبارز و آگاه باشیم و عزیزانِ دربندِ دژخیمان را تنها نگذاریم.
لینک کوتاه شده در سایت «نقد«: https://wp.me/p9vUft-RT
با همبستگى هرچه بيشتر به استقبال روزجهانى كارگر برويم !
براين باورم كه دوره ى صدور اعلاميه هاى تهييجى – تشجيعى – شعارى سر آمده است .
براين باورم درشأن « نقد » جز نگارش مطالب تحليلى – تشريحىِ مستند ومستدل نيست .
موجوديت قريب ١٤ ميليون كارگر كه اكثريت آن ها زير خط فقر بسر مى برند و از حداقل حقوق صنفى – مدنى – سياسى محروم اند ، جلوه اى بارز از توان بالقوه اى است كه مى تواند درچنين روزى قد عَلَم كند و پيوستگى تاريخى خود را با تمامى كارگران جهان به ظهورو ثبوت برساند .
براين باورم كه بيان جمله اى مشابه آنچه در صدر اين يادداشت آمده ، كافى بود .
پاسخ كوتاه نقد به آقاي خوشابي بلاخص اينكه «اميدوار بوديم شكل و محتوي اين ياداشت براي بيان پيام آن كافي باشد .» مرا ياد متن پاسخ كمال خسروي به سوْال برخي رفقا در مورد كار و مبارزه تئوريك در سال ١٩٨٥ انداخت. ٣٤ سال از آن سوْال و آن پاسخ مي گذرد ولي هم سوْال هم پاسخ به قوت خود باقيست:
» فقدان دركي روشن از رابطه ي تئوري و پراتيك در متن سرخوردگي و پراكندگي عناصر چپ فعال، گروهي را به عمل گرايي بي برنامه، دنباله كوركورانه از پراتيك، بازتوليد روشهاي كار گذشته در رنگ و جلائي به ظاهر تازه و گروهي ديگر را به ياس تئوريك، علم گرايي بورژوازي (شئي شده)، آكادميسين فارغ از جريان واقعي زندگي سوق داده است. اين دوسر، اين دو نهايت، البته نخستين بار نيست كه در مقاطع بحراني ظهور مي كنند بلكه خود جلوه اي از دو گرايش عمده و قديمي، گرايش به ارتودكسي دگماتيك از يك سو و پوزيتيويسم كاذب از سوي ديگر، عليرغم ادعايشان براي تغيير واقعيت،نسبت به جريان واقعي زندگي، كه فرآيند يگانه تاريخ است و در آن تئوري و پراتيك لحظاتي همبسته اند، منفعل باقي مانده اند و مي مانند. »
Click to access Theoretical-Practice-A-Letter-1985.pdf
آقای خوشابی گرامی
با سپاس از توجه شما به کار «نقد».
بدیهی است که ارزیابی ما از این یادداشت، «اعلامیه»ای «تهييجى – تشجيعى – شعارى» نیست که «دوره»اش «سرآمده است»؛ امیدوار بودیم شکل و محتوای این یادداشت برای بیان پیام آن کافی باشد. از قرار چنین نبوده است. همانگونه که در همین متن کوتاه آمده است:
«اعتراض آشکار به زندانی و شکنجهکردن کارگران، دانشجویان، معلمان و دستگیری و محاکمهی نویسندگان و روشنفکرانی که دربرابر رژیمِ سرکوب و اختناق و شکنجه و اعدام سرِ تسلیم فرود نمیآورند، نه تنها مغایرتی با کار هرروزه و صبورانه و دائمیِ آگاهی و سازمانیابی ندارد، بلکه وجهی ضروری از حضور واقعیِ این مبارزه است؛ هرروز، بهویژه در روز جهانی کارگر.»
با احترام
«نقد»