بررسی تلاشهای دو جریان سلطنتطلب و اصلاحطلب
نوشتهی: تارا بهروزیان
سلطنتطلبان با ایدهآلسازی از رژیم پیش از انقلاب تصویری جادویی از سرزمینی ارائه میدهند که با هدایت پادشاهی مقتدر و دوراندیش و با تکیه بر پیشنیهای باستانی به سوی تکامل و توسعه گام برمیداشت. سرزمینی که در آن از فقر، سرکوب آزادیها و تضادهای اجتماعی خبری نبود، و از بخت شوم، مشتی متحجر از سر شکمسیری و ناسپاسی با بیرحمی دست به انقلابی خونین زدند و همه چیز را نابود کردند. فراموش نباید کرد که این تحریف تاریخ اگر چه بر مقایسهای سادهانگارانه و جعل و یکسونگری استوار است اما بستری مادی و واقعی دارد؛ ناگفته پیداست فجایعی که رژیم اسلامی در چهار دههی گذشته در همهی عرصهها آفریده است چگونه راه را برای این مقایسه هموار میکند. دههها سرکوب چنان گسستهای تاریخی و نسلیِ عظیمی ایجاد کرده است که به سادگی میتوان به هر دروغی لباس پرزرق و برق حقیقت پوشاند.
اصلاحطلبان اما برای تحریف گذشته کار دشوارتری در پیش و به ترفندهای پیچیدهتری نیاز دارند چرا که باید با تطهیر جریانهایی در درون همین رژیم مسلط فعلی، آبروی یک نیروی اپوزیسیون را برای خود دستوپا کنند. [9] با این حال موفقیت نسبی (ولو مقطعی) آنان در این تحریف و وارونهسازی تاریخی در میان بخشی از افکار عمومی در نوع خود جالب توجه است. در این پروژهی تطهیر و تحریف، به سادگی میتوان ادعا کرد که میرحسین موسوی از همدستی در کشتارهای دههی 60 مبراست و برای فعالان اصلاحطلب که برای مدت زمانی طولانی اغلبِ پستهای کلیدی و ردهبالا را در نهادهای امنیتی و سیاسی و اقتصادی در دست داشتند، وجههای منتقد و قربانیِ سرکوب آفرید. [10] قصد من انکار تفاوتهای جناحی و تمایز نگاه جناحهای «چپ» و راست (به معنای مصطلح سیاسی آن) در درون رژیم جمهوری اسلامی و پیامدهای سیاسی و اجتماعی متفاوت قدرتگیری آنها در مقاطع مختلف نیست. اما به گمان من کارکرد این تحریفهای تاریخی در دوران کنونی از سطح فرصتطلبیهای تاکتیکی مقطعی برای کسب آرای صندوقهای انتخاباتی و کرسیهای کنونی قدرت فراتر میرود و باید آن را از منظر نبرد پنهانی که از هماکنون برای کسب هژمونی در دوران بحرانی و پرتلاطم آینده در جریان است و تاثیری که بر جنبشها و سویههای رهاییبخش احتمالی آتی خواهد داشت نیز نگریست.