کمون پاریس: مارکس، مائو، فردا
نوشتهی: آلن بدیو
ترجمهی: آراز امین ناصری
پس از جنگ، برشت با احتیاط به آلمان «سوسیالیستی» باز میگردد که در آن اختیار قانونگذاری در دست نیروهای شوروی است. او در سال 1948 سفرش را با توقفی در سوئیس برای دریافت اخبار کشور آغاز میکند. او در طول اقامتش با کمک روت برلائو، معشوقۀ آن زمانش، نمایشنامهای تاریخی به نام روزهای کمون مینویسد. این یک اثرِ کاملاً مستند است که در آن شخصیتهای تاریخی با قهرمانان محبوب ترکیب میشوند. نمایشنامهای که بیشتر تغزلی و طنز است تا حماسی. به نظر من نمایشنامۀ خوبی است، اگرچه به ندرت به اجرا درآمده است. پس از ورود به آلمان، برشت به مقامات پیشنهاد میکند که روزهای کمون را به روی صحنه ببرد. خب در سال 1949 مسئولینِ مربوطه چنین نمایشنامهای را نامناسب تشخیص میدهند! از آنجایی که سوسیالیسم در حال استقرارِ پیروزمندانه در آلمان شرقی است، دلیلی برای بازگشت به دوره دشوار و منسوخِ آگاهی پرولتری مانند دورۀ کمون وجود ندارد. به طور خلاصه، برشت به آدرس اشتباه رفته بود. او درک نکرده بود که از آنجایی که استالین، لنینیسم را (که به کیش حزب تقلیل یافته بود) به عنوان «مارکسیسمِ عصر انقلابهای پیروز» تعریف کرده بود، بازگشت به انقلابهای شکستخورده بیمعناست.