All posts tagged: کریم منیری

عروج جنبش خودانگیخته، کدام راه؟

نقدی بر مقاله‌ی مقایسه‌ی دو نوع جنبش خودانگیخته در جامعه‌ی ما

نوشته‌ی: کریم منیری


نمی‌توان ادعا کرد که تنها راه مبارزه با حاکمیت و سلطه، مبارزه‌ی طبقاتی کارگران است. ولی می‌توان ادعا کرد که راه مبارزه برای سوسیالیسم، ارتقای آگاهی و مبارزه‌ی طبقاتی است و جدا از آن نه سوسیالیسمی در کار خواهد بود و نه منافع طبقه‌ی کارگر در نظر گرفته خواهد شد. بنابراین در این‌جا مرزبندی‌ای شکل خواهد گرفت، که قطب‌نمای آن منافع طبقاتی خواهد بود. معیار حتی می‌تواند منافع طبقاتی طبقه‌ی کارگر نباشد ولی رادیکالیسم این مبارزه در نهایت بر مبارزه و انقلاب اجتماعی تأثیرات عمیقی می‌گذارد که ممکن است در مسیری متفاوت با مبارزات انجام شده به تعویض قدرت بیانجامد.

نولیبرالیسم و سرمایه‌داری

نولیبرالیسم و سرمایه‌داری


نوشته‌ی: کریم منیری

عموماً بحث ایدئولوگ‌های چپ و راست بورژوازی این است که سرمایه‌داری تغییر یافته و اکنون دیگر دوران مورد توضیح مارکس سپری شده است. باید پرسید چه تغییری صورت گرفته به‌جز پیشرفت ابزارهای تولید و افزایش نرخ استثمار؟ ارزش اضافی‌ای که تولید می‌شود فقط در مقدار افزایش یافته است و نرخ آن نجومی است. گستردگی تولید سرمایه‌دارانه درعین‌حال که کیفی است اما عمدتاً در مقدار رشد نموده است. حوزه‌های تولید گسترده‌تر شده است و اگر از تفکر غرب‌محور فاصله بگیریم، می‌بینیم که نه پرولتاریا مرده است، نه انبوهه‌ی دیگری جای او را گرفته است و نه امپریالیسم و نولیبرالیسم چیزی جدا از سرمایه‌داری است؛ در نتیجه، این نوع از ادعاها، می‌تواند زمینه انحرافات زیادی شود. هنوز هم طبقه کارگر به‌شکلی گسترده‌ وجود دارد و هنوز هم همان ارزش‌های تولیدشده حاصل همین به‌کارگیری نیروی کار است و ارزش اضافی‌ای که در این میان خلق می‌شود، سرمایه را ایجاد می‌کند و گسترش می‌دهد.

دفاع از سرمایه دولتی در مقابل سرمایه خصوصی

دفاع از سرمایه دولتی در مقابل سرمایه خصوصی


نوشته‌ی: کریم منیری


آگاهی امری ساکن و بی‌تغییر، از قبل به‌وجودآمده و شکل‌گرفته و دارای اصول تغییرناپذیر نیست و خارج از حوزه پراتیک انسانی شکل نمی‌گیرد. هر راه‌حلی که مبارزه طبقه کارگر را یک قدم جلو ببرد از صد طرح و برنامه که خارج از این پراتیک شکل گیرد و ارائه شود، بهتر است و مطمئناً آن چیزی است که سنگ‌بنای آگاهی در خود، برای خود و برای دیگران را تشکیل می‌دهد. انسان‌های کنونی چنین پروسه‌هائی ‌را پشت سر گذاشته‌اند، خودانگیختگی، در خود و برای خود حتماً زمانی مطرح بوده‌است که کارگران حتماً می‌بایستی پروسه ماشین‌شکنی را پشت سر می‌گذاشتند، بایستی انجمن‌های برادری و سندیکا را می‌ساختند. حتماً بایستی به روشنفکران بورژوا و طبقات غیرخودی باج می‌دادند و گوشت دم توپ مبارزات آن‌ها می‌شدند. ولی آیا ما فکر می‌کنیم که می‌شود با تاختن به لنین‌های گذشته و آن‌هائی که در آینده خواهند آمد مسئله را حل کنیم؟ آیا ما بدین‌شکل رسالتی در حد لنین برای خود قائل نشده‌ایم، بدون آن‌که پراتیک او را داشته باشیم؟ آیا فکر نمی‌کنیم که خود کارگران و پراتیک آن‌هاست که مسئله را تعیین و حل خواهد کرد؟