All posts tagged: کار مجرد

مارکس علیه نگری

مارکس علیه نگری

ارزش، کار مجرد و پول

نوشته‌ی: کریستین لاتس
ترجمه‌ی: تارا بهروزیان


آنتونیو نگری بی‌شک یکی از الهام‌بخش‌ترین فیلسوفان سیاسی دوران ماست. حتی اگر با برخی از ایده‌ها و مفاهیم او موافق نباشیم، خلاقیت ظاهراً بی‌حدوحصر او، خوش‌بینی شادی‌بخش‌اش، و حساسیت‌اش به بوهایی که در دوران معاصر «به مشام می‌رسد» به‌راستی قابل ستایش است. بنابراین، نقدِ شُماری از مفاهیم منتخب فلسفه‌ی نگری که من در این فصل به آن‌ها پرداختم نباید اظهارنظرهایی خصمانه تلقی شوند. برعکس: اندیشیدن درباره‌‌ی نگری نه فقط به من کمک کرده‌ است که به مفاهیم بنیادینی بازگردم که معرف میراث مارکسی هستند، بلکه میزان هم‌چنان مفیدبودن این مفاهیم برای امروز را نیز مشخص می‌کند. اگرچه به‌نظر من فلسفه‌ی سیاسی نگری، به‌ویژه هستی‌شناسی قدرت برسازنده، بسیار مولد و به‌لحاظ فکری چالش‌برانگیز است، به‌ویژه از آن رو که بدیل چارچوب فکری لیبرال مسلط کنونی درباره‌ی قانون، دموکراسی و جامعه را در آن می‌یابیم، با این‌حال همان‌طور که دیدیم من تردید دارم تلاش‌های او برای رهاساختن خود از پس‌زمینه‌ی مارکسی موفقیت‌آمیز بوده باشد. در مجموع، ما باید هم‌چنان به این ادعای نگری که ما اینک در جامعه«‌ای» زندگی می‌کنیم که «دیگر بر تولید ثروت بر اساس استثمار زمان کار استوار نیست» به دیده‌ی تردید بنگریم.

نقد روشنگری: هشت برنهاد

نقد روشنگری: هشت برنهاد


نوشته‌ی: نوربرت تِرِنکْله
ترجمه‌ی: کمال خسروی


اینک، به‌ همان فراخی که هورکهایمر و آدورنو میدانِ دید را برای نقد بنیادین به روشنگری می‌گشایند، هرچند از برخی جهات زندانیِ منظومه‌ی فکری آن باقی می‌مانند، این در بند ماندگی بیش‌تر معطوف است به خودِ مقوله‌ی خردِ روشنگری که در دیالکتیک روشنگری به‌نحوی فراتاریخی دریافت و ادراک شده است. هورکهایمر و آدورنو با ارجاعِ خاستگاه عقلانیتِ مدرن به یونان باستان، به‌جای قراردادنِ این خاستگاه در فرآیند شالوده‌ریزی و سامان‌پذیریِ عصر سرمایه‌دارانه‌ی مدرن، ردِ رگه‌های اختصاصاً تاریخی‌اش را پاک می‌کنند. این نگرش وابسته و پیوسته‌ی این تصور است که تا پیش از پای‌گیری و پیدایش خردِ مدرن، کل بشریت در تاریکیِ طبیعت‌وارگی زیسته است و در تاروپود «اسطوره» اسیر بوده است. به این ترتیب، خرد مدرن و عقلایی به‌منزله‌ی تنها شکل خرد تلقی می‌شود. از این روست که هورکهایمر و آدورنو در بند و افق ادعای جهان‌شمولیِ روشنگری گرفتار می‌مانند و این خرد را به‌منزله‌ی تنها شکل تاکنون شناخته‌شده‌ی خرد، همانا اندیشه‌ورزیِ متأملانه و انتقادی، تلقی می‌کنند. هرچند: با چرخاندن راستای نگاه به‌سوی رویه‌ی تاریکِ روشنگری، پیشاپیش از روشنگری فراتر نیز می‌روند.

کار مجرد و سوسیالیسم

کار مجرد و سوسیالیسم


نوشته‌ی: کمال خسروی


کار مجرد، مفهومِ عامِ کار نیست؛ کار مجرد خاصیتِ فیزیولوژیکیِ عامِ استفاده از قوای جسمانی نیست؛ کار مجرد، انتزاعی است از واقعیتِ روابطِ اجتماعیِ تولید در شرایط اجتماعی و تاریخی معینی، که در هویتی عینی به‌نام ارزش، پیکر یافته‌است؛ عینیتی اجتماعی مانند همه‌ی انتزاعاتِ پیکریافته‌ی دیگر. این‌که مارکس کار مجرد را با انتزاعی فیزیولوژیک، یعنی کارِ صِرف، یا صَرفِ بی‌تمایزِ مغز و عضله و اعصاب و اعضای حسی توصیف می‌کند، هرچند توصیفی کجراه‌کننده است، اما هدفش تأکید بر ویژگیِ کار مجرد به مثابه‌ی واقعیتی انسانی است و متمایزساختن آن از مفهومی عام در معنای منطقی‌اش.

به یاد موشه پوستون


نوشته‌ی: کریستف هِسِه
ترجمه‌ی: کمال خسروی


موشه پوستون یکی از برجسته‌ترین نظریه‌پردازان معاصر در حوزه‌ی نقد اقتصاد سیاسی امروز در سن 76 سالگی درگذشت. آنچه می‌خوانید یادداشت کوتاهی است که «کریستف هِسِه» استاد پیشین دانشگاه «روهر» آلمان (معروف به دانشگاه روهر «سرخ») به هنگام چاپ تازه‌ی کتاب پرآوازه‌ی پوستون، «زمان، کار و سلطه‌ی اجتماعی» در سال 2003 نوشته است. (توضیح مترجم)