حزب به مثابهی «روشنفکر جمعی»
نوشتهی: کارلوس نلسون کوتینو
ترجمهی: تارا بهروزیان
با توجه به اینکه گرامشی (مانند لنین) حزب پیشتاز طبقهی کارگر را کلی ساختاریافته و منسجم میدید و نه مجموعهای بیشکل از منافع رستهای، و معتقد بود حزب پیشتاز فقط مادامیکه ساختارمند و منسجم باشد، میتواند سازماندهی کند و بیان یک ارادهی جمعی باشد، قابل درک است که او برای این عنصرِ «ژنرالها»، هستهی رهبری، امتیازی ارگانیک قائل شده باشد. با این حال، این واقعیت را نباید از یاد برد که گرامشی از خطر از بین رفتن ماهیت دموکراتیکِ سانترالیسم در یک حزب متمرکز غافل نبوده است، که بعد میتواند ویژگیهای «سانترالیسم بوروکراتیک» را به خود بگیرد. به عقیدهی گرامشی، یک حزب منسجم و متمرکز زمانی دموکراتیک است که اولاً بین سه عنصر درون آن تبادل دائمی وجود داشته باشد؛ ثانیاً، کارکرد آن واپسگرا و سرکوبگر، و حافظ ساختارهای موجود نباشد، بلکه کارکردی مترقی با هدف «اعتلای تودههای عقبمانده به سطح قانونمندی جدید» باشد؛ و سوم، یک حزب مأمور و معذور «ساده» و فاقد اندیشه نباشد.