تاریخ پنهانِ منشور کبیر
نوشتهی: پیتر لاینباو
ترجمهی: آراز امین ناصری
ماگنا کارتا یا منشور کبیر یا آنگونه که در زمان خود خوانده میشد، معاهدهای است بین پادشاه انگلستان جان از خاندان اَنجِوین که اصالتاً تباری فرانسوی داشت و اربابانِ فئودالیِ وقتِ بریتانیا در مورد محدودکردن اختیارات پادشاه و مقیدکردن وی به پیروی از قانون. اگرچه منشور در ابتدا بیشتر جنبهی نمادین داشت و تا مرحله تثبیت نهایی در قرن هفدهم فراز و نشیبهای فراوانی را طی کرد، اما در الاهیات بورژوا-دموکراتیک، با آب و تاب به آن بهعنوان منشاء قانونمداری، حکومت مشروطه و احترام به حقوق بشر ارجاع داده میشود. برای پرهیز از سوءتفاهم، مقصود از نظامهای بورژوا دموکراتیک، دموکراسیهای سیاسیِ عصر ما هستند که بهرغم پوستهی انتخاباتی و قانونمحورِ خود، در واقعیت خطری را متوجه نظام سلطهی مادی و دیکتاتوری اقتصادیای که از سوی طبقهی سرمایهدار بر تودهی مردم اعمال میشود، نمیکنند و در مقابل، هم با زور سرنیزه و هم با دست و پا کردن توجیهات ایدئولوژیک برای این رژیمها، در مقام نگاهبانان تمامقدشان ظاهر میشوند.
مقالهی پیش رو در یک کلام خوانشی پرولتری از منشور کبیر به دست میدهد. خوانشی که بهجای حقوق بورژوا-لیبرال، از حقِ مردمِ پایمالشده در دفاع از معیشتشان و حق دسترسیشان به منابعِ زیست مشترک بشری صحبت میکند. منابعی که طبیعت مشترکاً در اختیار انسانها قرار داده اما توسط عدهای قلیل غصب و به تصاحبِ شخصی درآمده و در خدمت استثمار عامه مردم قرار گرفتهاند. این تفسیرِ رادیکالتر از منشور، بر بندهایی از آن دست میگذارد که در روایتهای استاندارد مسکوت گذاشته شدهاند. بندهایی که دربارهی حق تودهی مردم برای دسترسی به مشاعات، به منابع مشترک طبیعت، به امکان همیاری و به امکان مراقبت از یکدیگر در مصائب زندگی است. (از: مقدمهی مترجم)