روش در گروندریسه: ارزش مازاد، کار مازاد و رهایی از کار
نوشتهی: پل استیسی
ترجمهی: سهراب نیکزاد
آنچه من در اینجا انسانباوری مارکس مینامم میتواند برای مفهومپردازی نسبت او با هگل به کار ما بیاید، بهعلاوه در ادامه قصد دارم چند راستای فکری از گروندریسه را با تشریح برخی نکات پایهای دربارهی روش مارکس دنبال کنم. در واقع، همانگونه که میکائیل هاینریش اشاره کرده است، در گروندریسه مسائل روششناختی دست بالا را دارد و از همین رو محل مناسبی برای یافتن نظراتیست که به دلمشغولی اصلی من بازمیگردد: رابطهی بین کار مازاد و ارزش مازاد، همانا رابطهای که همزمان مفهومی و تاریخی بهشمار میآید. در توجیه این ادعا تمایل چندانی به انتخاب گروندریسه یا سرمایه ندارم. به گمانم کمابیش واضح است که گروندریسه یادداشت است، بهطوری که در آن برخی از مفهومهای اساسی سرمایه – بهویژه کار انتزاعی و زمان کار اجتماعاً لازم – کاملاً به سرانجام نرسیدهاند، و باز هم به همان اندازه واضح است که این متن سرشار از بینش در بسیاری از حوزههای اندیشه است که درکل با آنچه نقدگری بالیدهی مارکس میشماریم میخواند، و بهراستی، در کمال شگفتی، توانسته مفهومهای اساسی و عناصر استدلالی هر سه مجلد سرمایه را در یک متن بگنجاند.