نقد نظریهی سرمایهداری شناختی
سرمایهداری شناختی یا شناخت در سرمایهداری
نوشتهی: هیسانگ جئون
ترجمهی: حسن مرتضوی
هیچکس انکار نمیکند که مقیاس و گسترهی توسعهی فناورانهی 60 سال گذشته بیسابقه بوده است. این تحول شامل توسعهی سریع فناوریهای میکروالکترونیک و اشاعهی گستردهی فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی بوده است. فناورهای زیستانرژی، نانوانرژی و انرژیهای جایگزین در حکم تازهترین یافتهها ظهور میکنند. نه فقط همهی اینها زندگی روزمرهی مردم عادی را تغییر داده است بلکه اقتصاد، بهویژه ساختار صنعتیاش، نیز شکل تازهای یافته است. بارآوری برای محصولات موجود رشد چشمگیری داشته و سرعت ایجاد محصولات جدید شتاب گرفته است. اقتصاد و دانش و/یا فناوری بیشتر از هر زمانی در گذشته در هم ادغام شدهاند.
همهی این تحولات نیاز به بازبررسی نقش دانش، بهویژه علم و فناوری، و جایگاه آن درون سرمایهداری معاصر را ایجاد کرده است. نظریههای بسیاری مطرح شدهاند تا به این روند از چشماندازهای متفاوت با تأکیدها و معانی نهفتهی گوناگون توجه کنند. فقط به چند نمونه در اقتصاد اشاره میکنیم: نظریهی جدید رشد با هدف تولید درونزاد دانش در مدلهای رشد؛ اقتصاد نوآوری که نقش حقوق مالکیت معنوی را میکاود؛ و اقتصاد تحولی که پدیدهی وابستگی به مسیر (path-dependency) در تولید دانش را مطالعه میکند.