All posts tagged: پسامدرنیسم

پیوستی موجز بر مسئله‌ی پسامدرن

پیوستی موجز بر مسئله‌ی پسامدرن


نوشته‌ی: ژان فرانسوا لیوتار
ترجمه‌ی: مهدی فیضی


زبان کلِّ پیوند اجتماعی است (پول فقط یک جنبه از زبان است، جنبه‌ی تضمینی، پرداخت و اعتبار، در هر صورت سوءاستفاده از تفاوت‌های مکان یا زمان). بنابراین، این سرمایه‌گذاریِ «میل به نامتناهی» در زبان، سودای آن را دارد که آفرینش‌های زنده‌ی خودِ زندگی اجتماعی را بی‌ثبات کند. اشتباه است که از یک بیگانگیِ در حال وقوع بترسیم. مفهوم بیگانگی از الاهیات مسیحی می‌آید و نیز از فلسفه‌ی طبیعی. ولی خدا و طبیعت به‌مثابه‌ی سیماهای عدم‌تناهی ناگزیرند که عقب بنشینند. ما به‌واسطه‌ی تلفن یا به‌واسطه‌ی تلویزیون به‌مثابه‌ی وسایل (رسانه‌ها) بیگانه نمی‌شویم. ما به‌واسطه‌ی ماشین‌های زبان بیگانه نخواهیم شد. تنها خطر این است که اراده آنها را به دولت‌هایی واگذار کند که تنها دغدغه‌شان بقای خودشان است، یعنی نیازی به خلق باور و اعتقاد. ولی این بیگانگی نیست اگر انسان تا تراز یک تجمع پیچیده و تصادفیِ (بی‌شمار) پیام‌های مبدِل برنامه عقب بنشیند. پیام‌ها خودشان فقط دولت‌های مستعجلِ اطلاعات هستند، تابع فجایع.

گامی به‌سوی واسازیِ نونیچه‌گرایی پسامدرنیستی

گامی به‌سوی واسازیِ نونیچه‌گرایی پسامدرنیستی


نوشته‌ی: یان رِمان
ترجمه‌ی: دلشاد عبادی


من در پسامدرنیسم، به‌رغم انگیختارهای انتقادی‌اش، دو کاستی عمده می‌بینم: یکی آن‌که سنت مناسبات اجتماعی را غیرـ‌مادی‌ می‌سازد، و دیگر این‌که برای رمزگشایی از تضادها و ستیزه‌ها در این مناسبات اجتماعی تلاشی به‌خرج نمی‌دهد. نظریه‌ی مارکسیستی در مواجهه با این کاستی‌ها وظیفه‌ای مضاعف برعهده دارد، وظیفه‌ای واسازانه و بازسازانه

وظیفه‌ی مضاعف مارکسیسم- Jan Rehmann

وظیفه‌ی مضاعف مارکسیسم


نوشته‌ی: یان رِمان
ترجمه‌ی: دلشاد عبادی


پسامدرنیسم نبود که نحوه‌ی فائق آمدن بر گرایش‌های اکونومیستی، جبرباورانه و فروکاست‌گرایی طبقاتی را به مارکسیسم آموخت. برعکس، این نظریه‌های انتقادی مارکسیستی، به‌طور مشخص نظریه‌های ایدئولوژی و هژمونی، بودند که نقدی اساسی و تمام‌وکمال از این گرایش‌ها را صورت‌بندی کردند.