گفتگوی پِری اندرسون با جُرج لوکاچ
لوکاچ: زندگی و آثارش
ترجمهی: کمال محمودی
در دههی 1920، کرش، گرامشی و من، هرکدام به شیوهی خود، سعی کردیم با مسئلهی ضرورت اجتماعی و تفسیر مکانیکی آن، که میراث بینالملل دوم بود، درگیر شویم. ما میراثبر این مسئله بودیم، اما هیچ یک از ما ــ حتی گرامشی که شاید در میان ما بهترین بود ــ نتوانست این مسئله را حل کند. ما اشتباه میکردیم و امروز کوشش برای احیاء آثار آن زمان، بهطوری که گویی امروزه معتبرند، اشتباه خواهد بود. در غرب گرایشی وجود دارد که میخواهد این آثار را بهعنوان «نمونههای کلاسیک بدعت» جلوه دهد، اما امروزه به چنین چیزی نیاز نداریم. دههی 1920 دورانی بود که دیگر به سرآمده است. این مسائل فلسفی دههی 1960 است که باید ما را به خود مشغول کند. اینک درحال کار بر یک هستیشناسی وجود اجتماعی هستم که امیدوارم مسائلی را حل کند که به شیوهای نادرست در کارهای اولیهام، بهویژه در تاریخ و آگاهی طبقاتی، با آنها مواجه شدم.