All posts tagged: پرولتاریا

سیاست: دیالکتیکی بیان‌گریز

سیاست: دیالکتیکی بیان‌گریز


سخنرانی: آلن بدیو
ترجمه‌ی: مهدی فیضی


این‌جا امکان چیزی را داریم که من یک قانونِ بزرگ می‌نامم. قانونِ بزرگ چیست؟ یک قانونِ بزرگ قانونِ قانون‌هاست: قانونِ آن‌چه‌ به‌راستی امکانِ یک قانون است. و ما یک نوع مثالِ ریاضی از این نوع قانون داریم، که فقط قانونِ چیزها یا موضوع‌ها نیست، بل قانونی برای قانون‌هاست. قانونِ بزرگ شکلِ یک اصلِ محوری (یا موضوعه) را به‌خود می‌گیرد، که نام آن، اصلِ برساختن است و بسیار هم ساده است. این اصلِ محوری این است: همه‌ی مجموعه‌ها برساختنی‌اند. شما می‌دانید که این تصمیمی درباره‌ی وجود است: شما تصمیم می‌گیرید که فقط مجموعه‌هایی که برساختنی هستند وجود داشته باشند، و شما یک تصمیمِ ساده درباره‌ی وجود دارید که یک دستور ساده است. همه‌ی مجموعه‌ها برساختنی‌اند، این قانونِ قانون‌هاست. و این به‌واقع یک امکان است. شما می‌توانید تصمیم بگیرید که همه‌ی مجموعه‌ها برساختنی باشند. چرا؟ به‌این دلیل که تمام دستورهای ریاضی که می‌توانند در نظریه‌ی عام مجموعه‌ها اثبات شوند، می‌توانند در میدان مجموعه‌های برساختنی نیز اثبات شوند. پس هر آن‌چه‌ به‌طور کلی درباره‌ی مجموعه‌ها صدق می‌کند در واقع فقط در مورد مجموعه‌های برساختنی صادق است. پس می‌توانیم ـ و این درباره‌ی مسئله‌ی عام قانون جالب است ـ تصمیم بگیریم که همه‌ی مجموعه‌ها برساختنی باشند، یا اگر شما بخواهید تصمیم می‌گیریم که هر چندینگی‌ یا کثرتی تحت قانون باشد، و چیزی را هم از دست نمی‌دهیم: هر آن‌چه‌ به‌طور کلی صادق است در قید مجموعه‌های برساختنی صادق است. اگر چیزی از دست نمی‌دهیم، اگر میدانِ حقیقت تحتِ سلطه‌ی اصلِ محوری برساختنی است، پس می‌توانیم بگوییم: قانون تحدیدِ زیستن و اندیشیدن نیست؛ تحتِ سلطه‌ی قانون، آزادیِ زیستن و اندیشیدن [برای همه] یکی است. و الگوی ریاضی آن این است که ما، آنگاه که تایید می‌کنیم همه‌ی مجموعه‌ها برساختنی باشند، هیچ چیز را از دست نمی‌دهیم، یعنی همه‌ی بخش‌های مجموعه‌ها برساختنی هستند، یعنی در نهایت همه‌ی بخش‌ها تعریفِ روشن و خالصی دارند. و همان‌طور که یک طبقه‌بندی عام از بخش‌ها را داریم، یک طبقه‌بندی قاعده‌مند از بخش‌ها، طبقه‌بندی جامعه را هم داریم ـ بدون ازدست‌دادن حقیقتی.

مارکس، پرولتاریا و «اراده به سوسیالیسم»

مارکس، پرولتاریا و «اراده به سوسیالیسم»


نوشته‌ی: مارک مالهالند
ترجمه‌ی: دلشاد عبادی و بهرام صفایی


پژوهشگران معمولاً چنین استدلال می‌کنند که کارل مارکس (1818ـ1883) کار فلسفی‌اش را با تلاش برای بازگشتِ انسان به «وجود نوعی» خود آغاز کرد. او در نتیجه‌ی این موضع فلسفی پیشینی بود که سوسیالیسم را به‌عنوان ابزار برگزید. مارکس در نتیجه‌ی سوسیالیسم‌اش پرولتاریا را در نقش عامل رهایی برگزید؛ در واقع پذیرش چنین نقشی برای پرولتاریا، نه به‌علت کیفیت‌های تجربی طبقه‌ی کارگر، بلکه به‌علت مطابقت فرضی‌اش با برخی انتزاعات فلسفی است که در ذهنْ صورت آرمانی یافته است. این توافق در سطح گسترده‌ای رواج دارد که دیدگاه مارکس را مبنی بر این که پرولتاریا «ذاتاً» سوسیالیست است، به دلیل خاستگاه‌های مفروض رازباورانه‌اش، در حکم ناهمگونی نظری رد کنند. فارغ از این ردیه‌های سردستی، این موضوع که چرا مارکس گمان می‌کرد طبقه‌ی کارگر به سوسیالیسم گرایش پیدا می‌کند به‌طرز عجیبی توجه چندانی را به خود جلب نکرده است. اکنون گرایش دانشگاهیانی که هم‌چنان مارکسیسم را واجد شایستگی می‌دانند، این است که مارکس را اساساً به‌علت آرمان‌های «انسان‌باورانه‌«اش ارج بگذارند، پیرامون سوسیالیسم‌اش شکاک باشند، و به‌کلی حمایتش از خودرهاسازی پرولتاریا را رد کنند. [به این ترتیب] عاملیت‌های ترجیحی برای دگرگونی اجتماعی مترقی طیفی گسترده را شامل می‌شود که از «جنبش‌های اجتماعی جدید» تا بمب‌افکن‌های آمریکایی را در بر می‌گیرد.

بازتولید طبقات اجتماعی در سطح مناسبات تولید

بازتولید طبقات اجتماعی در سطح مناسبات تولید


نوشته‌ی: گولیه‌مو کارکدی
ترجمه‌ی: هوشنگ رادیان


باید به واکاوی دقیق ارزش‌زدایی از رهگذر صلاحیت‌زدایی بپردازیم، یعنی واکاوی پیوندهایی که به‌کارگیری تغییرات فناورانه در فرایند تولید، کاهشِ کار ماهرانه به میانگین، و از همین‌رو، کاهش ارزش بالاترِ نیروی کار به ارزش میانگین را به‌یکدیگر متصل می‌کند. می‌دانیم که راه افزایش ارزش اضافی نسبیْ به‌کارگیری تغییرات فنی در فرایند تولید است. تغییرات فنی، در وهله‌ی نخست، به‌معنای افزایش بارآوری در بخش‌هایی است که کالاهای مزدی را تولید می‌کنند و از این‌رو، به آن‌چه ارزش‌زداییِ کالاهای مزدی نامیدیم منجر می‌شود. اما تغییرات فنی هم‌چنین به معنای شکل تازه‌ای از تقسیم فنی کار درون فرایند تولید نیز هست و ازهمین‌رو، به معنای تغییری است در ماهیت و ساختار عملیات‌هایی که این فرایند را می‌سازند. برای مثال، برخی از عملیات‌ها چندپاره می‌شوند، برخی دیگر مستلزمِ مهارت‌یابی و دانش کم‌تری می‌شوند و غیره. این امر، دلالت بر صلاحیت‌زداییِ جایگاه‌ها دارد، صلاحیت‌زدایی‌ای که یا می‌تواند صرفاً فنی باشد یا هم فنی و هم اجتماعی.

سمت و سوی کاپیتالیسم رو به کجاست؟

سمت و سوی کاپیتالیسم رو به کجاست؟


نوشته‌ی: حدث سیار– دیوید مك نالی – لی سوستار- لی ونگراف – مایكل رابرتز
ترجمه‌ی: كیومرث زمانی


بحران مالی سال 2007 اقتصاد جهانی را به ركودی عمیق پرتاب کرد كه از زمان «رکود بزرگ اقتصادی» بی‌سابقه بوده‌است. طبقات سرمایه‌داری برای نجات مالیِ سیستم سرمایه‌داری با استفاده از ترکیبی از محرک‌ها، اعتبارهای ارزان‌قیمت و اقدامات عظیمِ ریاضت اقتصادی علیه طبقات کارگر جهان دست به‌كار شدند. درحالی‌که این اقدامات جرقه‌ای جدید در جهت بهبودیِ سیستم سرمایه‌داری بود، اما از منظری تاریخی، ضعیف و واجد طیف وسیعی از تناقضات سیاسی و اقتصادیِ آزاردهنده است. «مجله‌ی سوسیالیست بین‌الملل» گروهی از اقتصاددانان مارکسیستی را به ارزیابی مشخصات و خط سیر عصر اقتصادیِ ما فرا خوانده است.

چنگ در چشمان دشمن، زانوان بر سینه‌اش!


نوشته‌ی: رزا لوکزامبورگ
ترجمه‌ی: کمال خسروی


امروز، پانزدهم ژانویه، صدمین سالگرد قتل جبونانه‌ی رزا لوکزامبورگ و کارل لیبکنشت به‌دستان آلوده‌ی اوباشِ فاشیست و گماشتگانِ سرمایه و رژیمِ ستم و سرکوب و شکنجه است. به‌یاد این انقلابیون رزمنده و آزادیخواه، ترجمه‌ی بند پنجم از نوشته‌ی رزا لوکزامبورگ زیر عنوان «آنچه اتحاد اسپارتاکوس می‌خواهد» را، که نخستین بار به‌عنوان پیش‌نویس برنامه‌ی حزب کمونیست آلمان در سال 1918 در نشریه‌ی «پرچم سرخ» انتشار یافت، به خوانندگانِ «نقد» تقدیم می‌کنم.

افسانه و افسون طبقه‌ی «متوسط»

افسانه و افسون طبقه‌ی «متوسط»


نوشته‌ی: کمال خسروی


ایدئولوژی بورژوایی می‌کوشد در قالب ایدئولوژیِ «طبقه‌ی متوسط»، با تبدیل موقعیتی میانی به موقعیت میانگین («متوسط») و با تبدیل وضعیتی کیفی به سنجه‌ای کمّی، به هویت اساساً سلبی طبقه، قشر، قشرها یا طبقاتی میانی، هویتی ایجابی اعطا کند و از سه منظر غیرعقلایی (عاطفی، احساسی، التفاتی)، عقلایی (گفتمانی، «علمی»، صوری، تجربی، آماری) و سیاسی ـ اجتماعی (نهادین، حقوقی، ایدئولوژیک)، آن را به‌عنوان بزرگ‌ترین، وسیع‌ترین و نیرومندترین طبقه‌ی جامعه‌ی بورژوایی، به ضامن بلامنازع بقای شیوه‌ی تولید سرمایه‌دارانه‌ی زندگی اجتماعی مبدل کند. در این راه، مارکسیسم عامیانه‌ی غیرانتقادی، بی‌گمان ناخواسته وناآگاهانه، بهترین یاور ایدئولوژیِ «طبقه‌ی متوسط» است.

جنبش 77

جنبش 77


نوشته‌ی: ویسکونته گریزی
ترجمه‌ی: ساسان صدقی نیا


رادیکالیسم جنبش با اشکال جدید مبارزاتی بیان می‌شود: خودکفایی، سلب مالکیت پرولتری، اشغال خانه‌ها، گشت‌زنیِ پرولتاریا درقلمرو اشغالیِ خودش علیه کار سیاه واعلام‌نشده (غیرقانونی)، علیه کار در روزهای شنبه و آژانس‌های استخدامیِ موقت، علیه غیرقانونی دانستنِ جرائمی که توسط پرولتاریای جوان درمحدوده قلمرو خودگردانِ خود، انجام می‌گرفت.

رابطهٔ طبقهٔ کارگر و دموکراسی در کشورهای توسعه نیاب

رابطه‌ی طبقه‌ی کارگر و دموکراسی در کشورهای توسعه نیاب


نوشته‌ی: علی فرزانه


هموارگیِ دخالتِ سیاسیِ در روندِ پیشرفتِ تحولاتِ اجتماعی با خاصیتِ تسریع در رشدِ کیفیِ این تحولات، از هر نقطه‌ی مفروضی، تمِ اصلیِ تدوینِ تاکتیکْ کمونیستی است، و گرایشِ اصلیِ رشد و تکوینِ این تحولات یا استراتژیِ کمونیستی، که همپای این روندهای تاکتیکی همواره تدقیق و تقویت می‌شود، قانونمندی‌های ماتریالیسمِ تاریخی و سوسیالیسمِ علمی است.