هژمونی: نظریهی سیاست طبقاتی ملی ـ مردمی
نوشتهی: مارک مکنالی
ترجمهی: حسن مرتضوی
نظریههای مارکسیستی معدودی وجود دارند که از نفوذ فراگیر و پایداری همانند نظریهی هژمونی آنتونیو گرامشی برخوردار شدهاند. ایدهی هژمونی، که در دفترهای زندان گرامشی (1929ـ1935) مطرح شده، نه تنها هنوز بر بخشاعظم دانشپژوهی مارکسیستی معاصر در نظریه و عمل تاثیر میگذارد، بلکه پژوهشگران آن را در طیف وسیعی از دانشرشتهها به نحو گستردهای به کار گرفته و بسط دادهاند (Vacca 2011). بهرغم این محبوبیت، هنوز بحث زیادی دربارهی منظور دقیق گرامشی از هژمونی وجود دارد. بیشتر این سردرگمی ناشی از بیتوجهی به نص صریح نوشتههای گرامشی است و پیشتر کسی مانند میشل فوکو در 1984 از این واقعیت گلایه میکرد كه گرامشی مؤلفی است كه «بیش از آنچه واقعاً شناخته شده باشد، از او نقلقول شده است» ( نقل در Buttigieg 1992:xix). اما مناقشات تفسیری را نمیتوان صرفاً به قرائتهای غیردقیقِ آثار گرامشی نسبت داد، زیرا «ناهمسازیها» (antinomies) آشکار هژمونی نیز ریشه در اظهارات پراکنده و گاه متناقض خودِ گرامشی در دفترهای زندان دارد (Anderson 1976–1977). پیش از آنکه شرحی از نظریهی هژمونی گرامشی بدهیم و بکوشیم به این مشکلات بپردازیم و آنها را بررسی کنیم، تشخیص مقیاس این معضلِ تفسیری مهم است.