دیالکتیک مارکسی در گروندریسه
دربارهی «مقدمه» نیکلاوس به گروندریسه
نوشتهی: موشه پوستون و هلموت راینیکه
ترجمهی: حسن مرتضوی
بخش اصلی شرح نیکلاوس به نقد مارکس از هگل میپردازد. گروندریسه بازبررسی این مسئلهی دشوار را گریزناپذیر کرده است، اثری که استقبال از آن تفسیرهای اولیهی دلاولپه و آلتوسر را از لحاظ تقابلی که میان یک مارکس بالیدهی «علمی» با یک هگل ایدهآلیست برقرار میکنند تضعیف میکند و عجیب نیست که این تقابل در دورهی بازسازی، گسترش و ثبات سرمایهداری پس از جنگ مطرح شد. گروندریسه هنگامی شناخته شده است که این دوره به پایان رسیده است ــ اما همچنین زمانی که طغیان دههی 1960 عمدتاً عقب نشسته است و شمار فزایندهای از چپگرایان جوان به نظریه و پراکسیس سنتی مارکسیستی روی میآورند که نابسندگیهایش قبلاً عملاً با شکلهای جدیدتر مبارزه نشان داده شده بود. بحث نیکلاوس دربارهی نقد مارکس از هگل متاسفانه معرفتشناسی آن نظریهی سنتی را میپذیرد، معرفتشناسیای که با خود نقد مارکسی نقض میشود.