مارکس و صورتبندیهای پیشاسرمایهداری
نوشتهی: اریک جی. هابسبام
ترجمهی: حسن مرتضوی
مارکس چهار مرحلهی تحلیلی، گرچه به لحاظ ترتیب زمانی، در این تکامل از هم متمایز میکند. نخستین مرحلهی مالکیت اشتراکی است همانند نظام شرقی و، نظام اسلاوی در شکل تعدیلیافته، که به نظر میرسد هیچ یک از آنها را هنوز نمیتوان جوامع طبقاتی کاملاً شکلیافته تلقی کرد. دومین مرحله مالکیت اشتراکی است که به عنوان شالودهی آنچه دیگر یک نظام متضاد یعنی طبقاتی است تداوم مییابد، همانند شکلهای باستانی و ژرمنی. با دنبال کردن استدلال مارکس، سومین مرحله نه از طریق فئودالیسم بلکه بیشتر از طریق ظهور مانوفاکتور پیشهورها پدیدار میشود، مانوفاکتورهایی که در آن پیشهور (که به صورت رستهای در صنوف سازمان یافته است)، دیگر معرف شکل فردیتر کنترل بر وسایل تولید و در واقع مصرف است و این امکان را مییابد که ضمن آنکه تولید میکند زندگی هم بکند. به نظر میرسد که آنچه مارکس در اینجا در نظر دارد، خودمختاری معین بخش پیشهوری تولید است زیرا عامدانه مانوفاکتورهای شرق باستانی را از آن مستثنی میکند، هر چند دلیلی ارائه نمیدهد. چهارمین مرحله عبارتست از مرحلهای که پرولتاریا پدید میآید؛ یعنی مرحلهای که در آن استثمار دیگر در شکل خام و زمخت تصرف انسانها ــ بهعنوان برده یا سرف ــ انجام نمیشود بلکه شکل تصرف «کار» را به خود میگیرد. «نزد سرمایه، کارگرْ شرط تولید نیست، بلکه فقط کار است. اگر سرمایه فقط میتوانست این کار را به ماشین بسپارد یا آب، هوا و غیره، چه بهتر. آنچه لازمه و سازگار با تولید است، کار است نه کارگر؛ آنهم نه کارِ بیمیانجی، بلکه کار میانجیشده به واسطهی مبادله.»