مارکسیسم و کار غیررسمی
نوشتهی: توماس بارنز
ترجمهی: فرزانه راجی
این مقاله چارچوبی را برای درک تنوع نیروی کارِ شاغل در بخش غیررسمی ایجاد کرده است. این رویکردِ گونهشناختی ابزاری برای اصلاح گزارههای اصلی نظریهی مارکسیستی ــ بهطور خاص، ایدههای مارکس درباره شکلگیری طبقه ــ و برای اعمال آنها در ساختارهای طبقاتیِ متغیرِ معاصر فراهم میکند. مارکس گرایشهای عام پرولتاریایی شدن و تکوین جمعیت مازاد در طی توسعهی سرمایهداری را شناسایی کرد. این مفاهیم در اواخر قرن بیستم به شدت مورد انتقاد طیفی از پژوهشگران قرار گرفت که بهطرق مختلف گسترش فعالیتهای غیررسمی اقتصادی در جنوب جهانی را مشاهده و شناسایی کردند. اخیراً، پژوهشگرانِ متأثر از مارکسیسم تلاش کردهاند با مرتبط کردن کار غیررسمی با انواع بیکاری، خوداشتغالی یا خودِ عملِ مزدجویی، نظریههای رادیکالِ تشکیل طبقات را بازنویسی کنند. برخی دیگر بر گرایش اقتصاد غیررسمی به اشکال مختلف کار مزدی تأکید کردهاند. این مقاله برخی از این تحولات نظری را با چارچوبی گونهشناختی تلفیق کرده است.