نقد روشنگری: هشت برنهاد
نوشتهی: نوربرت تِرِنکْله
ترجمهی: کمال خسروی
اینک، به همان فراخی که هورکهایمر و آدورنو میدانِ دید را برای نقد بنیادین به روشنگری میگشایند، هرچند از برخی جهات زندانیِ منظومهی فکری آن باقی میمانند، این در بند ماندگی بیشتر معطوف است به خودِ مقولهی خردِ روشنگری که در دیالکتیک روشنگری بهنحوی فراتاریخی دریافت و ادراک شده است. هورکهایمر و آدورنو با ارجاعِ خاستگاه عقلانیتِ مدرن به یونان باستان، بهجای قراردادنِ این خاستگاه در فرآیند شالودهریزی و سامانپذیریِ عصر سرمایهدارانهی مدرن، ردِ رگههای اختصاصاً تاریخیاش را پاک میکنند. این نگرش وابسته و پیوستهی این تصور است که تا پیش از پایگیری و پیدایش خردِ مدرن، کل بشریت در تاریکیِ طبیعتوارگی زیسته است و در تاروپود «اسطوره» اسیر بوده است. به این ترتیب، خرد مدرن و عقلایی بهمنزلهی تنها شکل خرد تلقی میشود. از این روست که هورکهایمر و آدورنو در بند و افق ادعای جهانشمولیِ روشنگری گرفتار میمانند و این خرد را بهمنزلهی تنها شکل تاکنون شناختهشدهی خرد، همانا اندیشهورزیِ متأملانه و انتقادی، تلقی میکنند. هرچند: با چرخاندن راستای نگاه بهسوی رویهی تاریکِ روشنگری، پیشاپیش از روشنگری فراتر نیز میروند.