All posts tagged: مریم فرهمند

جنگ سرد قدیم و جدید

جنگ سرد قدیم و جدید


نوشته‌ی: فرانک دپه
ترجمه‌ی: مریم فرهمند


جنگ سرد جدید از منطق دیگری پیروی می‌کند. این جنگ، توسط جنگی در تقسیم و بازتقسیم قدرت اقتصادی و سیاسی در مقیاس جهانی بعد از پایان رقابت نظام‌ها و توسط پی‌آمدها و تناقضات سرمایه‌داری جهانی بازار مالی تعیین می‌شود، که از ربع آخر قرن بیستم هجوم پیروزمندانه‌ی خود را آغاز کرده بود. ایالات متحده در نخستین مرحله تا شروع قرن بیست‌ویکم، مدعی نقش «ژاندارم دنیا» در «امپراتوری امریکایی» جهانی بود. عروج شتابان جمهوری خلق چین (و دیگر کشورهای آسیای شرقی نیز) از 1987 می‌بایست از طریق ادغام این کشور در بازار جهانی سرمایه‌داری، عضویت در سازمان‌های بین‌المللی (مهم‌تر از همه در صندوق بین‌المللی پول و بانک جهانی) و نهایتاً تضعیف سلطه‌ی حزب کمونیست، در امپراتوری امریکا ادغام شود. چین از لحاظ نظامی می‌بایست قبل از چرخش قرن، «کوتوله»ای بیش به‌نظر نمی‌رسید. روسیه به‌عنوان قدرت‌ اتمی اهمیت و اعتبار داشت. روسیه به دلیل مشکلات درونی اجتماعی ـ اقتصادی و تبعات بحرانِ ازهم‌پاشی اتحاد شوروی (جنگ‌ در مناطق حاشیه‌ای) و تحول به اقتصاد سرمایه‌داری، می‌بایستی به‌عنوان رقیبی ضعیف در صحنه‌ی سیاست قدرت جهانی باقی بماند. برای اتحادیه‌ی اروپا ــ به ریاست آلمان ــ به خاطر ضعف نظامی و تنش‌های داخلی، جایگاه واسالی در خدمت رهبری امریکا درنظر گرفته‌شده بود.

شناخته‌ها و ناشناخته‌های انقلاب نوامبر

شناخته‌ها و ناشناخته‌های انقلاب نوامبر

آلمان: 1919-1918

نوشته‌ی: کلاوس گیتینگر
ترجمه‌ی: مریم فرهمند


تمرکز جناح راست حزب سوسیال‌دمکرات‌ بر بورژوایی‌کردن بوروکراسیِ کارگری و رهبریِ این حزب قرار داشت. در رأس نمایندگان این نظر فریدریش اِبرت، فیلیپ شاید‌مان، گوستاو نوسکه، ولفگانگ هاینه، اُتو ولز، ادوارد داوید، اُتو لندزبرگ، اُتو براون، ارنست هایلمن، آلبرت زوده‌کوم، اُیگِن ارنست، هم‌چنین سندیکالیست‌هایی مانند گوستاو باوئر و کارل لگی‌یِن، و مُبلغ حزبی، گِئورگ اشتامپفر قرار داشتند. از زمان کودتا در [نشریه‌ی] «به پیش» در 1916، یعنی سیاست برکناریِ سوسیال‌دمکرات‌های مخالف جنگ از روزنامه‌ی مرکزی حزب سوسیال‌دمکرات‌، نه تنها این سیاست بر تمامی ارگان‌‌های حزبی، بلکه بر تمامی مطبوعات سوسیال‌دمکراتیک نیز مسلط شد. آن‌ها به هنگام جنگ، کم‌وبیش در برابر فتیشِ ناسیونالیسم سر تعظیم فرود آورند، به لاس‌زدن با سیاست‌های امپریالیسم، الحاق‌گرایی و استعمارگرایی مشغول بودند، و حتی بخشی از آن‌ها گرایش‌های قومی و نژادپرستانه داشتند. آن‌ها طی جنگ شبکه‌هایی با سرمایه‌داران بزرگ (قانون خدمات کمکی 1916) و فرماندهی عملیاتی ارتش ساختند.

گسستی در دوران‌های تاریخی

گسستی در دوران‌های تاریخی

اعتراضات جدید جهانی در فاصله‌ی بین سازمان و جنبش

نوشته‌ی: داریو آتزلینی
ترجمه‌ی: مریم فرهمند


از اواخر سال 2010 زنجیره‌ای از اعتراضات توده‌ای و شورش‌ها در کشورهای مختلف در سراسر دنیا رخ داده است. به‌‌رغم همه‌ی تمایزات بین جنبش‌ها و جوامع مختلف، توازی‌ها و همانندی‌های فراوانی میان محتوا، شکل و نقش‌آفرینانِ آن‌ها وجود دارد که نشان از پدیده‌ای‌ جهانی دارد. هریک از این جنبش‌ها، دمکراسی را به سؤالی عملی بدل ساخته‌است. آن‌ها از پذیرش اولویت‌‌بخشیِ منافع مالی و اقتصادی بر منافع سیاسی و اجتماعی سرپیچی می‌کنند. ظهور و عملکرد این نوع جنبش‌های جدید نشانگر گسستی از اَشکال سابقاً غالب بر امر بسیج و سازماندهی و هم‌چنین ارتباطات اجتماعی است. در این مقاله استدلال خواهد شد که در این‌جا موضوع مربوط به گسستی در دوران‌های تاریخی است. اَشکال جدیدی از سازماندهی و ذهنیت جمعی پدید آمده‌اند که دیگر اغلب‌شان مانند دهه‌های پیشین جذبِ عملکردها، سازمان‌ها و نهادهای موجود نمی‌شوند. نتایجی‌که از این تحولات اجتماعی حاصل می‌شوند بسیار عمیق و گسترده‌اند.

اکوسوسیالیسم و/یا رشدزُدایی؟

اکوسوسیالیسم و/یا رشدزُدایی؟


نوشته‌ی: میشل لووی
ترجمه‌ی: مریم فرهمند


معضل در این‌جا صرفاً «اسراف بیش از اندازه در مصرف» به‌طور اعم نیست، بلکه نوع مسلط و متداول مصرفی که مبتنی است بر خرید کالاهای حاملِ اعتبار اجتماعی، اسراف عظیم، بیگانگی تجاری، انباشته‌کردن بیمارگونه‌ی اجناس و اجبار به خرید کالاهای مُد روز. جامعه‌ای جدید می‌تواند تولید را بر اساس ارضای نیازهای واقعی تنظیم کند، آغازیدن از نیازهای ضروریِ به اصطلاح «ازلی و ابدی» ــ مانند آب، خوراک، پوشاک، مسکن ــ تا خدمات پایه‌ای و اساسی مانند خدمات پزشکی، آموزش و پرورش، وسائل نقلیه‌ی عمومی و خدمات فرهنگی. اما سوال این‌جاست که چگونه می‌توانیم نیازهای واقعی را از نیازهای ساختگی، موهوم (مصنوعاً ایجادشده) و موقتی تمیز دهیم؟ نیازهای نوع آخر، تحت تأثیر دست‌کاری‌های فکری مانند تبلیغات برانگیخته می‌شوند. سیستم تبلیغات در جوامع مدرن سرمایه‌داری در تمامی حیطه‌های زندگی انسانی نفوذ کرده است: نه فقط نوعِ غذا و پوشاک، بلکه ورزش، مذهب و سیاست نیز براساس قواعد تبلیغاتی شکل می‌گیرند. تبلیغات، به نوعی تهاجمی و موذیانه چهره‌ی خیابان‌ها، صندوق‌های پستی، صفحه‌های تلویزیون، روزنامه‌ها و مناظر طبیعی ما را به‌طور مستمر تسخیر کرده است و سهم تعیین‌کننده‌ای در آفرینش عادات مصرفی اجباریِ به تصویرْ کشیده‌شده را ایفا می‌کنند. به‌علاوه در شاخه‌‌هایی از «تولید»، که از منظری انسانی نه تنها بی‌فایده، بلکه برعکس، نقطه‌ مقابلِ هرگونه نیاز واقعی جامعه‌اند، مقادیر بسیار زیادی نفت، برق، زمان کار، کاغذ، مواد شیمیایی و دیگرْ مواد خام به هدر می‌رود (و بهای تمامی این‌ [ولخرجی‌های غیرضروری] را، مصرف‌کنندگان می‌پردازند).

چپ عرب و ناسیونالیسم: خطایی شوم

چپ عرب و ناسیونالیسم: خطایی شوم


نوشته‌ی: توماس اشمیدینگر
ترجمه‌ی: مریم فرهمند


پیشینه‌ی حزب کمونیست عراق (IKP)، به محفل‌ مارکسیستی کوچکی در ناصریه برمی‌گردد که در 1934 به‌طور رسمی در کنفرانسی در بغداد پایه‌گذاری شد. در ابتدا رشد این حزب بسیار به‌کُندی صورت گرفت و اکثراً شامل دانشجویان و روشنفکران بود. زمانی‌که در آوریل 1941 دولتِ متمایل به آلمانِ «رشید علی» با کودتا به قدرت رسید، کمونیست‌های عراقی نسبت به آن همدلی نشان دادند، رویکردی که البته از موضع ضد بریتانیایی حزب ناشی می‌شد.
البته زمانی‌که درگیری‌های خشونت‌آمیز علیه یهودیانِ مصری ابعادی غیرقابل چشم‌پوشی یافتند، این حزب در حمایت اولیه‌ی خود از رژیم علی بازنگری کرد. هنگامی‌که در اواخر ماه مه، بریتانیا موفق شد عراق را دوباره تسخیر و علی را ساقط کند، این کشور تحت نفوذ بریتانیا تا سال 1958 مشروطه‌ی سلطنتی باقی ماند. در مقابل این رژیم، در فوریه‌ی 1957 جبهه‌ی مقاومت ملی، شامل IKP، حزب دمکراتیک ملی، حزب استقلال و حزب بعث خود را سازماندهی کرد. هنگامی‌که در 14 ژوئیه 1958 گروهی از افسران وابسته به عبدالکریم قاسم با کودتا به سلطنت خاتمه دادند، کمونیست‌ها در دولت مشارکت کردند و از جناح چپ رژیم در برابر جناح هوادار پان‌عربیسمِ عبدالسلام عارف به دفاع برخاستند.

ونزوئلا: «انقلاب بولیواری» در بحران


نوشته‌ی: آرون تاوس
ترجمه‌ی: مریم فرهمند


مسئله‌ی تعیین‌کننده در فهم بحران تنها مشکلات ساختاری‌ای نیست که از سال‌ها پیش در اقتصاد این کشور نقش اساسی دارند، بلکه فرآیند تحول سیاسی و اجتماعی- اقتصادی‌ای نیز هست که از زمان روی کار آمدن چاوز آغاز شده بود. احزاب بزرگ بورژوایی قبل از چاوز بیش از چهار دهه قدرت سیاسی را مابین خود در یک پیمان لیبرال ـ دمکراتیک تقسیم کرده بودند. از زمانی که این نظام «جمهوری چهارم» در اواخر سال‌های 1980 در بحران عمیق اقتصادی ـ سیاسی فرو رفت، صدای اعتراضات برای تغییرات اساسی درکشورهم بالا گرفت. پیروزی چاوز در اواخر سال 1998 معرف گسستی تعیین‌کننده در تاریخ ونزوئلا بود.