نوزایی انداموارههای اقتدار تودهای – ۲
بخش دوم: مجامع عمومی کارگری و اجتماعات مردمی
نوشتهی: همایون ایوانی
خیزش دی ماه 1396، نقطه عطفی در مبارزه طبقاتی – اجتماعی ایران بود که تاکنون با اُفت و خیزهای بسیار و سرکوب خونین حکومت به مسیر جدید خود ادامه داده است. از این مقطع تاکنون، بحرانهای قانونی و دولتی، از سیکل معیوب هشت سالهای که پتانسیل اعتراضی تودهها را به درون بافتهای حکومتی نظیر اصلاحطلبان یا اصولگرایان منحرف میکرد؛ به حاشیه رانده شده است. مرکز حادثه و مبارزات طبقهی کارگر و اقشار پایینی اجتماع، رودررویی با مجموع سیستمی است که منشاء تمام این مصائب و مشکلات هستند. خیزشهای دی 1396، سپس آبان 1398 و اردیبهشت – خرداد 1401 به همراه تداوم پر فراز و نشیبِ جنبشهای اعتراضی و اعتصابی، نشان از حرکت در دوران انقلابیای دارد که در جامعه در حال جوشش است، سمت و سوی تثبیتشده و یا نهایی پیدا نکرده است ولی آرام نیز نمیگیرد و سرنوشت نبرد نهایی، پیشروی یا شکست نیز نامعلوم است. در این دوره، جنبشها بیش از پیش، نیاز به سازماندهی بهتر و کارآمد دارند. تجربهی دوره اخیر، نشان زندهای از پیوند پراتیک و تئوری در همین دورهی سیاسی است. تئوری سازماندهی، اینک از سرچشمه پراتیک مشخص در کارخانهها، محلات، شهرها و اجتماعات مختلف مینوشد و سیراب میشود.