All posts tagged: مارچلو موستو

هنگامی که مارکس سرمایه را به فرانسوی ترجمه کرد


‌نوشته‌ی: مارچلو موستو
ترجمه‌ی: حسن مرتضوی


مارکس در نامه‌ای به رفیق دیرینه‌اش فردریش آدولف زورگه خاطرنشان کرد که با لو کاپیتال «آن‌قدر وقت‌ صرف کرده که دیگر به هیچ‌وجه در ترجمه همکاری نخواهد کرد». این دقیقاً چیزی است که اتفاق افتاد. زحمت و تلاشی که مارکس برای تهیه‌ی بهترین روایت ممکن فرانسوی متحمل شد واقعاً قابل‌توجه بود. اما می‌توان گفت که این رنج و تلاش پاداش خوبی گرفت. لو کاپیتال تیراژ چشم‌گیری داشته است و اضافات و تغییراتی که مارکس در باز‌نگری ترجمه‌ی آن اعمال کرد، در بُعد ضداستعماری و جهانی سرمایه نقش داشت، اثری که امروزه به لطف برخی از جدیدترین و خردمندانه‌ترین ره‌آوردها در مطالعات مارکسی به رسمیت شناخته می‌شود.

خاستگاه‌های جنگ، نقش ناتو و آینده‌ی سناریوها در اوکراین

میزگردی با حضور اتین بالیبار، سیلویا فدریچی و میشل لووی

مارچلو موستو
ترجمه‌ی: بهرام صفایی


فقط و فقط می‌توان بی‌اندازه به تحولات آتی بدبین بود. شخصاً معتقدم بخت اجتناب از فاجعه بسیار کم‌رنگ است. دست‌کم سه دلیل برای این حرف دارم. اول، تشدید جنگ محتمل است، به‌ویژه اگر مقاومت در برابر تهاجم بتواند ادامه داشته باشد؛ و جنگ دیگر در چارچوب «سلاح‌های متعارف» محصور نخواهد ماند ــ سلاح‌هایی که این روزها مرز چندان روشنی با «سلاح‌های کشتار جمعی» ندارند. دوم، اگر جنگ «نتیجه»ای داشته باشد در هر حالت چیزی جز فاجعه نخواهد بود. بی‌شک، فاجعه‌بار خواهد بود اگر پوتین با در هم شکستن مردم اوکراین به اهدافش برسد و به این ترتیب جسارت اقداماتی دیگر از همین دست را پیدا کند؛ یا هم‌چنین اگر مجبور شود جنگ را متوقف کند و عقب بنشیند؛ در این صورت شاهد بازگشت سیاست بلوک‌بندی‌شده‌ای خواهیم بود که جهان بار دیگر فلج خواهد شد. هر یک از این نتیجه‌ها فوران ناسیونالیسم و نفرتی را به بار می‌آورد که مدت‌ها دوام خواهد داشت. سوم، جنگ و پیامدهایش بسیج جهانی علیه فاجعه‌ی آب‌وهوایی را به عقب خواهد برد ــ در واقع بحران را تشدید خواهد کرد، و فراموش نکنیم که همین حالا هم زمان بسیار زیادی از دست داده‌ایم.

جنگ و چپ


نوشته‌ی: مارچلو موستو
ترجمه‌ی: دلشاد عبادی


جنگ برای چپ نمی‌تواند بنا به ‌قول معروف کلاوزویتس «ادامه‌ی سیاست با ابزارهای دیگر» باشد. در واقع، این فقط شکست سیاست را تأیید می‌کند. اگر چپ می‌خواهد هژمونیک باشد و نشان دهد که می‌تواند از تاریخش برای وظایف امروزی استفاده کند، باید واژه‌های «ضدنظامی‌گرایی» و «نه به جنگ!» را بر پرچم‌های خود به‌نحو ماندگاری بنویسد.

آبیمائل گوسمان و تراژدی مائوئیسم در آند

آبیمائل گوسمان و تراژدی مائوئیسم در آند


نوشته‌ی: مارچلو موستو
ترجمه‌ی: دلشاد عبادی


دولت پرو در ابتدا قدرت راه درخشان را دست‌کم گرفت. در میانه‌های دهه‌ی 1970، هفتاد و چهار سازمان مارکسیست ـ‌‌‌ لنینیست مختلف در پرو فعال بودند و زمانی‌که دولت فرناندو بلاونده تصمیم به مقابله با راه درخشان گرفت، هیچ اطلاعی در رابطه با راهبرد سیاسی و نظامی گروهی‌که با آن مبارزه می‌کردند نداشت. به غلط آن را گروهی مشابه با سایر گروه‌های چریکی آمریکای لاتین می‌دانستند (برای مثال، چیزی نظیر گروه‌های متأثر از چه‌گوارا)، یعنی مشابه با چیزی که راه درخشان کاملاً قصد فاصله‌گرفتن از آن‌ها را داشت. مبارزه‌ی مردمیِ راه درخشان، به‌رغم تعداد مبارزان کماکان اندکش ــ که اینک به 520 نفر رسیده بود ــ و کیفیت ابتدایی انبار مهماتش که عمدتاً شامل اسلحه‌هایی قدیمی می‌شد، در این دوران به‌طرز چشم‌گیری پیشرفت کرد. از همین‌رو، بلاونده تصمیم گرفت علیه آن‌ها از نیروهای مسلح استفاده کند و آیاکوچو به مرکز فرماندهی نظامی‌ـ‌سیاسی کل آن منطقه بدل شد.

کمون پاریس: بدیل ممکن

کمون پاریس: بدیل ممکن

[در بزرگداشت صدوپنجاهمین سالگرد کمون پاریس]

نوشته‌ی: مارچلو موستو
ترجمه‌ی: دلشاد عبادی


کمون باور داشت که اصلاحات اجتماعی حتی حیاتی‌تر از تغییر سیاسی‌اند. اصلاحات اجتماعی، علت وجود تغییرات سیاسی بودند، نوعی سنجه برای تعیین میزان وفاداری آن‌ها به اصول بنیادین و هم‌چنین، عنصری حیاتی که این انقلاب را از انقلاب‌های پیشین در سال‌های 1789 و 1848 منفک می‌کرد. کمون بیش از یکبار به تصویب اقداماتی پرداخت که دلالت‌های ضمنیِ آشکارا طبقاتی داشتند. سررسید بازپرداخت وام‌ها سه سال عقب افتاد، بی‌آن‌که به بهره‌ی آن‌ها افزوده شود. حکم تخلیه در صورت نپرداختن اجاره به تعلیق درآمد و طی فرمانی این امکان فراهم آمد که افراد بی‌سرپناه برای اقامت در مسکن‌های خالی درخواست دهند. برنامه‌هایی برای کاهش کار روزانه وجود داشت (در ابتدا 10 ساعت در روز که قرار بود در آینده به هشت ساعت برسد)، روال رایج جریمه‌های من‌درآوردیِ کارگران که صرفاً به‌منظور کاهش دستمزدهای آن‌ها انجام می‌گرفت غیرقانونی اعلام شد و تخطی از آن شامل جریمه می‌شد و هم‌چنین، سطح آبرومندی برای حداقل دستمزد تعیین شد. تا جایی که امکان داشت برای افزایش ذخیره‌های غذایی و کاهش قیمت‌ها تلاش کردند. نوبت کار شبانه در نانوایی‌ها ممنوع و برخی قصابی‌های دولتی افتتاح شد. انواع گوناگون کمک‌های اجتماعی برای بخش‌های ضعیف‌تر جمعیت گسترش یافت ــ برای مثال، ایجاد بانک‌های غذا برای زنان و کودکان بی‌سرپرست ــ و بحث‌هایی در رابطه با چگونگی پایان‌دادن به تبعیض میان کودکان مشروع و نامشروع انجام گرفت

گفت‌وگویی با آلوارو گارسیا لینرا

کارگر بومی و تجدیدحیات چپ

گفت‌وگویی با آلوارو گارسیا لینرا

نوشته‌ی: مارچلو موستو
ترجمه‌ی: حسن مرتضوی


آلوارو گارسیا لینرا، زاده‌ی کوچابامبا در 1962، هنوز خیلی جوان بود که به مارکسیسم و مبارزات مردم آیمارا نزدیک شد. در اوایل دهه‌ی 1980 به مکزیک رفت و در آنجا در رشته‌ی ریاضیات فارغ‌التحصیل شد؛ تحت‌تاثیر جنبش‌های چریکی گواتمالا قرار گرفت که برای آرمان جمعیت بومی مبارزه می‌کردند. پس از بازگشت به بولیوی، یکی از بنیانگذاران ارتش چریکی توپاک کاتاری شد، سازمانی سیاسی که مبارزه‌ی طبقاتی مارکسیستی را با اصول کاتاریستی[3] که پیشبرد رهایی بومیان را هدف خود قرار داده بود ترکیب کرده بود. بین سال‌های 1992 تا 1997 در یک زندان فوق‌امنیتی محبوس بود؛ پس از آزادی از زندان، جامعه‌شناسی درس می‌داد و به روشنفکری تاثیرگذار بدل شد. بعدها به جنبش برای سوسیالیسم (MAS) ِاوُ مورالس پیوست و از 2006 به بعد معاون رییس‌جمهور دولت چندقومیتی بولیوی شد. او یکی از اصیل‌ترین صاحب‌نظران در چپ آمریکای لاتین با آثاری مانند شکل ارزش و شکل جامعه (1995) و قدرت پلبین (2008) است. گفت‌وگوی ما با او پیرامون وضعیت نیروهای ترقی‌خواه در این بخش و بخش‌های دیگر جهان است.

رزمندگی سیاسی مارکس

رزمندگی سیاسی مارکس


نوشته‌ی: مارچلو موستو
ترجمه‌ی: بهرام صفایی


با وجود تمام دشواری‌های ناشی از گوناگونی ملیت‌ها، زبان‌ها و فرهنگ‌های سیاسی، بین‌الملل توانست به اتحاد و هماهنگی میان طیف گسترده‌ای از سازمان‌ها و مبارزات خودانگیخته دست یابد. بزرگ‌ترین امتیاز بین‌الملل این بود که به‌طور قطعی از خصلت محدود اهداف و استراتژی‌های اولیه‌اش فراتر رفت و نیاز مطلق به همبستگی طبقاتی و همکاری بین‌المللی را اثبات کرد.

مارکس بخوانید!


گفتگوی مارچلو موستو با ایمانوئل والرشتاین
ترجمه‌ی: بهرام صفایی

سرمایه‌داری پدیده‌ای است که تاریخاً رخ داده است. در مقابل برخی ایده‌های مبهم و ناروشنْ که اقتصادسیاسی‌دانان جریان اصلی از آن دفاع می‌کنند، من بارها تاکید کرده ام که سرمایه‌داری بی تاریخ وجود ندارد و سرمایه‌داری همیشه مشخص و تاریخی است. من و ما به همین سادگی وام‌دار مارکس هستیم