قیام ژانویهی 1919
نوشتهی: پییر بروئه
ترجمهی: حسن مرتضوی
روند رادیکالشدن کارگران برلین عمیق، اما بهویژه متناقض بود. انقلاب نوامبر بدون نبردی واقعی پیروز شده بود؛ این انقلاب افسانهی وحدت را تقویت کرده و این توهم را جا انداخته بود که همه چیز سهل و ساده است. کارگران پایتخت در خلال دو ماه از قوتهای خویش، و همهنگام از ضعفهای خویش، آگاه شده بودند. فتوحاتی که گمان کرده بودند امن و مطمئن است، درست در لحظهای از دستشان رفت که فهمیدند این فتوحات چقدر قدرتمند هستند. در شش دسامبر شروع به آموختن تأثیر شوقبرانگیز شانهبهشانهی هم دادن دهها و صدها هزار انسان در خیابانها کردند. اگر در 16 دسامبر آنقدر پرتعداد بودند که به فراخوان اسپارتاکیستها برای تظاهرات بیرون از کنگرهی شوراها ــ و در تعجب خود سازماندهندگانشان ــ پاسخ بدهند، به این دلیل که قدرتشان را آزموده بودند، اینک به نحو مبهمی میکوشیدند از آن استفاده کنند تا مانع چیزی شوند که آن را عقبنشینی تلقی میکردند، بدون اینکه قادر باشند آن را جز در حکم «خیانت» توضیح دهند. این وضعیت شبیه به ژوییهی 1917 در پتروگراد بود. همانطور که تروتسکی مطرح کرد: «کارگران و سربازان پیش از آنکه بتوانند راهی برای تغییر ترکیب افراد سوویتها پیدا کنند، کوشیدند سوویتها را به روش عمل مستقیم تابع ارادهی خود بکنند.»