«عقل عمومی» در گروندریسه و فراتر
نوشتهی: تونی اسمیت
ترجمهی: حسن مرتضوی
ویرنو و ورچلونه به درستی توجه را به مقولهی عقل عمومی مارکس و نقش بیسابقهی اشاعهی آن در امروز معطوف میکنند. از این منظر، گروندریسه اثری است با موضوعیت عظیم معاصر، چه نظری چه عملی. اما آنان علاوه بر این معتقدند که تحول تاریخی عقل عمومی سایر درونمایههای اصلی گروندریسه و سایر آثار مارکس را منسوخ کرده است. آنان استدلال میکنند که نظریهی ارزش مارکس کاربردی در جامعهی معاصر ندارد. به نظر آنان مارکس به شدت انعطافپذیری سرمایهداری را دست کم گرفت، انعطافپذیریای که تا آن حد در پسافوردیسم تکامل یافته که گرایشی که مارکس در ارتباط با شکوفایی عقل عمومی در کمونیسم توصیف کرده بود، «عملاً به تمامی تحقق یافته است.» ورچلونه اضافه میکند که تکامل عقل عمومی شرح مارکس از تبعیت واقعی کار زنده از سرمایه را منسوخ کرده است.
من استدلال کردهام که نظریهی ارزش مارکس بنا به این واقعیت که سرمایه دانش تولیدشده توسط عقل عمومی را موهبتی رایگان میداند، یا به دلیل اهمیت فزایندهی این دانش در تولید ثروت از موضوعیت نیفتاده است. علاوه بر این، رشد عقل عمومی همچنان به شدت با شکل سرمایهای محدود میشود. و تبعیت واقعی کار زنده از سرمایه که امروزه بهطور مادی توسط فناوریهای اطلاعاتی بر اکثر کارگران در سرمایهداری جهانی تحمیل میشود، کمتر از آن تبعیت واقعی نیست که نظامهای ماشینی انقلاب صنعتی و فوردیسم تحمیل کردند.