گرایش تاریخی قوه مجریه دولت مدرن در ایران
نوشتهی: عباس شهرابی فراهانی
انقلاب 1357، دست آخر و پس از مبارزات درونیِ نیروهای انقلاب، نقطهی ریشهدوانی و شتابگیری و در عینحال دگردیسیِ این گرایش از کار درآمد. این مرحله، همچنین، پروژهی محمدرضا پهلوی برای ازبینبردن ساختار دوگانهی قدرت دولتی – میراث سیاسی انقلاب مشروطه – را به سرانجام رساند. با اینهمه، تا سالهای سال، آنچه لنین «توهمات مشروطهخواهانه» میخواند استمرار داشت و مبنای بدیلها و تحلیلهای مخالفخوانان داخلی و خارجیِ وضع موجود را تشکیل میداد: «منظور ما از توهمات مشروطهخواهانه این اشتباه سیاسی است که مردم به وجود یک سیستم بهنجار، حقوقی، قاعدهمند و قانونی – در یک کلام، سیستم مشروطه – معتقدند، در حالیکه عملاً چنین چیزی وجود ندارد…. [سه ایدهی متداول توهمات مشروطهخواهانه:] نخستین ایده این است که کشور ما بهزودی قرار است صاحب یک مجلس مؤسسان شود. بنابراین هر چه امروز وجود دارد موقتی، گذرا، غیرضروری و غیرقطعی است و همه چیز را مجلس مؤسسان بهزودی اصلاح و بهطور قطعی تنظیم خواهد کرد. دومین ایده این است که احزاب مشخص مثل «سوسیالیستهای انقلابی» یا «منشویکها» یا اتحادشان اکثریت آشکار و بیرقیبی در بین مردم یا در متنفذترین مؤسسات مثل شوراها رهبری میکنند؛ بنابراین خواست این احزاب یا مؤسسات را ھمانند خواست اکثریت مردم بهطور کلی نمیتوان در روسیهی جمهوریخواه، دمکراتیک و انقلابی نادیده گرفت، و حتی کمتر از آن می توان خواستشان را نقض کرد. سومین ایده این است که اقدام مشخصی مانند توقیف روزنامهی پراودا از سوی دولت موقت یا شوراھا صورت قانونی نیافته بود؛ بنابراین این تنها یک حالت گذرا و حادثهای اتفاقی است که اصلاً نمیتوان آن را امری قطعی دانست»؛ تصویری حیرتانگیز که انگار کسی در نقد تصورات طیف وسیعی از نیروهای دموکراتیک چپ و ملّی در نخستین ماههای پس از انقلاب نوشته باشد.