شوراهای کارگری در اروپا
یک قرن تجربه
نوشتهی: دونی گلوکاشتاین
ترجمهی: حسن مرتضوی
از زمان مارکس به بعد، برخی مدعی بودند که مسیر سوسیالیسم را کشف کردهاند. در نخستین سالهای سدهی بیستم، کائوتسکی و بینالملل دومِ رفرمیست به اجتنابناپذیری سوسیالیسم از طریق وسایل پارلمانی اعتقاد داشتند. جنگ جهانی اول این توهم را پراکند و یک دورهی سیسالهی بربریت را آغاز کرد که با آشویتس و هیروشیما به اوج رسید. استالین پس از 1945 ادعا کرد که دولت بوروکراتیک متمرکز روسیه، پیروزی «سوسیالیسم عملاً موجود» را تضمین خواهد کرد. این نظام از آن زمان بهعنوان سرمایهداری دولتی با کاستیهای مرگباری نمایان شد. در سالهای اخیر، اعتراضهای اجتماعی تودهای علیه خشونت و فقر سرمایهداری برپا شده است. میلیونها نفری که در 15 فوریه 2003 علیه جنگ عراق راهپیمایی کردند، نمونهی چشمگیری از این اعتراضها است. جریانهای معینی درون این جنبش از موضع آنارشیستی/اتونومیستی استدلال میکنند که خود دولت باید نادیده گرفته شود و معتقدند که آکسیونهای خیابانی برای دگرگونی جامعه کفایت میکند. اما دولت معاصر نه فقط قدرتمند باقی ماند، بلکه به گفتهی مانیفست کمونیست مارکس، به منزلهی «هیئت اجرایی طبقهی حاکم» نیز عمل میکند.