چرا باید کلیهی احزاب سیاسی منحل شوند
نقد و بررسی نظریهی سیمون وی
نوشتهی: داریوش راد
حزب متعارف مانند لباسی که برای آدمک پشت ویترین دوخته شده به دولت گره خورده است. هرقدر هم لباس را متنوع طراحی کرده باشند، باز هم بخشی از بدنه سیاست و فضای واقعی سیاسی جامعه نیست، فقط پوسته بدنه آن را میپوشاند. هیچ چیز سیاسی واقعی در مورد این پدیده «حزب» وجود ندارد، به عبارتی دیگر معنی حزب دقیقاً مهار فضای واقعی سیاسی در جامعه است، یعنی کنترل و دستکاری آن، و نه ابزاری برای اعمال اراده شهروندان و یا حتی اجازهدادن به آن فضا برای رشد و توسعه اراده آزاد تودههای مردم و یا حتی اعضای خود حزب. بنابراین یک حزب «سیاسی» متعارف بههیچوجه مشتق از بدنه و فضای واقعی سیاسی جامعه، یا تشکیلشده از آن نیست. از استعارهها و کلیبافیها که بگذریم، حزب «سیاسی» زمانیکه از قدرت خارج میشود، المثنی دولت است و زمانیکه در قدرت است همیشه مترادف با دولت است. تا امروز کلیه احزاب در همه جوامع برای بسیج احساسات عمومی، فرماندهی اعضای حزبی، کسب قدرت سیاسی و ایجاد یک حکومت تشکیل شدهاند. بنابراین منطق کلیه احزاب به اندازه خود دولت در جامعه غیرارگانیک است، یعنی زائدهای از جامعه که هیچ ریشه واقعی در آن جامعه ندارد، و هیچ پاسخگویی به جامعه فراتر از منافع رهبری حزب و پاسخ به نیازهای اعضای خود با هدف تسخیر یا بدستآوردن قدرت سیاسی از طریق بسیج تودههای هیجانزده ندارد.