نظریههای ارزش اضافی
مبادلهی درآمد با سرمایه و با درآمد
نوشتهی: کارل مارکس
ترجمهی: کمال خسروی
در همهی شاخههای تولید بخشی از کل محصول بازنمایانندهی درآمد است، همانا کار نوافزوده (در طی سال) ‹یا› سود و کارمزد. {رانت، بهره و غیره بخشهایی از سوداند؛ دریافتیِ اوباش دولت هم بخشی از سود و کارمزد است؛ دریافتیِ دیگرکارگران نامولد آن بخشی از سود و کارمزد است که آنها در اِزای کارهای نامولدشان میخرند، بنابراین این دریافتی، محصول موجود در قالب سود و کارمزد را بیشتر نمیکند، بلکه فقط تعیین میکند که خودِ سرمایهداران و کارگران چه مقدار از این سود و کارمزد را مصرف میکنند.} اما این بخش از محصول که بازنمایانندهی درآمد است فقط در بعضی از سپهرهای تولید میتواند بیواسطه در قالب طبیعی خود به درآمد بدل شود یا از لحاظ ارزش مصرفی بهمثابه درآمد به مصرف برسد. همهی محصولاتی که فقط بازنمایانندهی وسائل تولیدند نمیتوانند در قالب طبیعی خود، یعنی در شکل بیواسطهشان بهمثابه درآمد، مصرف شوند، بلکه فقط ‹در قالب› ارزششان ‹میتوانند به مصرف برسند›. اما این ‹ارزش› باید در شاخههایی از تولید مصرف شود که اجناس بیواسطهْ قابل مصرف تولید میکنند. ممکن است بخشی از وسائل تولید، وسائل مصرفی مستقیم باشند؛ این یا آن وسیله میتواند بسته به کاربستش در تولید وسیلهای مصرفی باشد، مثلاً یک اسب، یا گاری یا غیره. بخشی از وسائلِ بیواسطه مصرفی میتوانند وسیلهی تولید باشند، مثلاً غله برای تولید عرق غله، گندم بهعنوان بذر و غیره. تقریباً همهی وسائل مصرف میتوانند بهمثابه فضولاتِ مصرف دوباره وارد فرآیند تولید شوند، مثلاً تکهپارههای فرسوده یا نیمهسالم پارچه در تولید کاغذ. اما هیچکس به این دلیل پارچه تولید نمیکند تا تکهپارههایش مواد خام ‹برای تولید› کاغذ شوند. آنها این شکل نخست را پس از زمانی بهدست میآورند که محصول پارچهبافی بهمثابه پارچه وارد مصرف شده است. نخست بهمثابه فضولاتِ این مصرف، بهمثابه پسماند و محصول فرآیند مصرف میتوانند دوباره بهمثابه وسیلهی تولید در سپهر تازهای از تولید وارد شوند. بنابراین، این مورد به اینجا‹ی بحث ما› تعلق ندارد.