All posts tagged: حسن آزاد

نقش طبقه‌ی کارگر در کمون پاریس

نقش طبقه‌ی کارگر در کمون پاریس


نوشته‌ی: حسن آزاد


طبقه‌ی کارگر در فرانسه مانند اغلب کشورها از تجزیه و فروپاشی دهقانان و پیشه‌وران شهری شکل گرفته است. در فرانسه مهاجرت از روستا به شهر به‌شکل یک مهاجرت وسیع توده‌ای در مدتی کوتاه نبود و به آرامی و طی یک قرن، یعنی قرن نوزدهم انجام گرفت. اما به‌طورکلی، وزنه‌ی جمیعت دهقانی در مجموعه‌ی نیروی کار بیش‌تر از بریتانیا و آلمان بود. طبقه‌ی کارگر فرانسه به‌طور عمده در یک فضای روستایی شکل گرفت و بسیاری از کارگران کشاورزی درعین‌حال به شکل پاره‌وقت در صنایع شهری نیز فعالیت داشتند و تعداد آن‌ها به‌طور فصلی و در جهات مخالف نوسان می‌کرد.
پیشه‌وران شهری در ابتدا با گسترش روابط کالایی از چارچوب تولید محدود و تنظیم‌شده‌ی قرون وسطایی خود خارج شده و برای بازارهای وسیع‌تر تولید می‌کنند و بدین‌وسیله به خرده‌بورژوا تبدیل می‌شوند و سپس بخشی از آن‌ها طی یک فرآیند تجزیه و فروپاشی به طبقه‌ی کارگر می‌پیوندند و بخشی دیگر خود را در کنار و هم‌زیستی با روابط سرمایه‌داریِ درحال گسترش بازتولید می‌کنند.
در فرانسه این واحدهای تولیدی کوچک با ادغام در نظامِ سفارش و تحت سلطه‌ی سرمایه‌ی تجاری در راستای گذار و تحول به سرمایه‌داری تغییر یافتند. این تحول در فرانسه تا اندازه‌ای در نیمه‌ی آخر قرن هجده و بیش‌تر در نیمه‌ی اول قرن نوزدهم تکوین یافت و این شکلِ درحال گذار در دوران امپراتوری دوم به شکل مسلط تولید تبدیل شد.
برای درک بهتر این تحول و تمایز پیشه‌وران از کارگران، نگاهی اجمالی به ویژگی‌های تولید پیشه‌ورانه بیاندازیم.

کمون پاریس و دیکتاتوری پرولتاریا

کمون پاریس و دیکتاتوری پرولتاریا


نوشته‌ی: حسن آزاد


با شکست ارتش فرانسه و به اسارت درآمدن ناپلئون سوم در جنگ آلمان و فرانسه در اول سپتامبر 1870، دوران امپراتوری دوم در فرانسه به پایان رسید و دوران جمهوری سوم آغاز شد. در ماه‌های ژانویه و فوریه، آلمان و فرانسه در مورد آتش‌بس به توافق رسیدند، مجلس ملی انتخاب شد (مستقر در شهر بوردو) و آدولف تیر را به‌عنوان نخست‌وزیر حکومت جدید تعیین کرد. به‌علت ناآرامی‌های پاریس، حکومت جدید در ورسای مستقر شد.
در روز 18 مارس چندهزار نفر از نیروهای ارتش فرانسه به‌سوی بلندی‌های مون ماتر پیش‌روی کردند تا توپ‌هایی را که گارد ملی بر بلندی‌های آن مستقر کرده‌بود تصرف کنند. این اولین اقدام حکومت به اصطلاح ملی برای تحمیل اقتدار خود بر نافرمانی‌های پاریس بود. هزاران نفر از نیروهای گارد ملی، زنان و کودکان دربرابر سربازان ایستادند تا پیش‌روی آن‌ها را سد کنند. از هر دو طرف تیرهایی شلیک شد، اما بیش‌ترِ سربازان از دستور فرماندهان خود برای به‌عقب‌راندن جمعیت سرپیچی کردند و به مردم پیوستند. عملیات نظامی حکومت شکست خورد و دو نفر از ژنرال‌های حکومتی به‌وسیله‌ی نفرات گارد ملی اعدام شدند. قدرت در پاریس ابتدا به کمیته‌ی مرکزی گارد ملی و سپس به نمایندگان منتخب مردم منتقل شد. کمون از 18 مارس تا 28 ماه مه قدرت را در دست داشت و از 21 تا 28 ماه مه موسوم به «هفته خونین» با قساوت سرکوب شد. و همان‌گونه که مارکس می‌گفت مرکز جنبش کارگری از فرانسه به آلمان انتقال یافت.

رویکرد «منطقی ـ تاریخی» و تولید کالایی ساده

رویکرد «منطقی ـ تاریخی» و تولید کالایی ساده


نوشته‌ی: حسن آزاد

موضوع بررسی مارکس در کتاب سرمایه، شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری، هم‌چون یک کلیت است. او در مرحله‌ی تحقیق، کلیت را به لحظه‌های سازنده‌اش تجزیه می‌کند، سپس به شناسایی رابطه‌ی درونی بین آن‌ها و جایگاه‌شان در درون کلیت می‌پردازد. در مرحله‌ی بازنمایی، با روش منطقی از مجردترین مقوله در جهت مقولات مشخص‌تر حرکت می‌کند تا روابط درونی میان لحظات سازنده‌ی کلیت به‌شکل نظری بازسازی شود. با این توصیف نقطه‌ی عزیمت بازنمایی نمی‌تواند مقولاتی باشد که به‌شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری تعلق ندارند (مانند تولید کالایی ساده). این نکته به‌روشنی از فحوای کلام مارکس در فصل‌های آغازین سرمایه مستفاد می‌شود. به‌عنوان نمونه، این موضوع که کالا شکل ابتدایی یا سلولی ثروت در جامعه‌ی سرمایه‌داری به‌شمار می‌آید.

ساختار «سرمایه»: «منطقی» یا «منطقی – تاریخی»؟

ساختار «سرمایه»: «منطقی» یا «منطقی – تاریخی»؟


نوشته‌ی: حسن آزاد

تفسیر انگلس درباره‌ی روش منطقی- تاریخی در اثر مارکس در 1859 حاوی کاستی‌های متعددی است.
من در اینجا تلاش می‌کنم به‌طور اجمال به آن‌ها به‌پردازم:
1 – در طول تاریخ شیوه‌های تولید متعدد و متنوعی وجود داشته است، هریک با منطق و قوانین خاص خود. اما برای تاریخ به‌طور کلی، به‌جز هم‌خوانی نیروهای مولده و مناسبات تولید هم‌چون رابطه‌ای انتزاعی و تقریبی، منطق دیگری نمی‌توان تصور کرد. مگر معتقد باشیم که تاریخ در مسیری معین به‌سوی هدفی معین در حرکت است‌که نتیجه‌ای به‌جز درغلطیدن به‌ورطه‌ی جبرگرایی، غایت‌گرایی و فلسفه‌ی تاریخ ندارد.
2- انگلس به‌جای درنظرگرفتن یک کلیت (Totality) با ساختار و قانون‌مندی معین (مانند جامعه‌ی سرمایه‌داری) که اجزاء آن به‌طور هم‌زمان در کنار و در پیوند با یکدیگرند و در بازتولید این کلِ نظام‌یافته شرکت دارند، عوامل غیرِ هم‌زمانی را در طول و عرض تاریخ فرض می‌گیرد که یا اساسا با یکدیگر ارتباطی ندارند و یا ارتباط اندکی دارند، و در مورد آنها نمی‌توان از یک کلیت با ساختار و نظم درونی سخن گفت. این عوامل حتی زمانی‌که به‌عنوان شرایط گذار، بلاواسطه در تکوین و شکل‌گیری یک کلیت معین (مانند جامعه‌ی سرمایه‌داری) دخالت دارند، تا زمان شکل‌گیری کامل هنوز از شرایط بیرونی تبعیت می‌کنند و به‌کلیتی مستقل، با نظم و منطق درونی و قابل بازتولید تبدیل نشده‌اند.

نقش کارگران در مدیریت: نمونه‌ی موندراگون


نوشته‌ی: اِل کمبل
ترجمه‌ی: حسن آزاد


اولین نهاد، تشکیل مجمع عمومی سالانه در هر تعاونی از مجتمع موندراگون است که سهم کارگران برای مشارکت در مدیریت از این‌طریق اِعمال می‌شود. این تجمعی است که تمامی اعضای تعاونی را برای بحث و رأی‌دادن در مورد بیلان سال گذشته و تعیین خطوط راهنمای آینده دربرمی‌گیرد. دومین نهاد، شورای اداری است. این شورا از 12 عضو تعاونی تشکیل شده که وظیفه‌ی اصلی آن‌ها (وظایف مدیریتیِ دیگری نیز دارند) استخدام، برکناری مدیریت و نظارت دائم بر عملکرد آن است.

دوره‌بندی سرمایه‌داری و تحول جهانی

دوره‌بندی سرمایه‌داری و تحول جهانی


نوشته‌ی : دیوید لایبمن
ترجمه‌ی: حسن آزاد


حوادث سال‌های اخیر ما را وامی‌دارد که در باره‌ی بنیادها [ی نظری‌مان] بازاندیشی کنیم: برای ارائه‌ی پاسخ به‌یک رشته پرسش‌های کلیدی و محوری، باید اقتصاد سیاسی، نظریه‌ی ماتریالیسم تاریخی، نظریه دولت، نظریه ملت و آگاهی ملی را با هم درنظربگیریم. امروزه، سرمایه‌داری جهانی تا چه ‌حد به‌کمال خود دست یافته‌است؟ برای مرحله‌بندی (نظریه‌ی دوره‌بندی) و برای توضیح زمان حاضر، از چه مؤلفه‌هایی می‌توان بهره گرفت؟ یک رهیافت نیرومند برخلاف آگاهی متعارف در مورد تکامل سرمایه‌داری نشان می‌دهد که هنوز پیروزی سرمایه‌داری بر جهان کامل نشده‌است.

مبادله بدون استثمار

مبادله بدون استثمار

نقدی بر «ساختار تاریخ جهان» اثر کوجین کاراتانی

نوشته‌ی : النا لوئیزا لانگه
ترجمه‌ی: حسن آزاد


در ارزیابی من برای بدفهمی کاراتانی دلیل عمیق‌تری وجود دارد. این بدفهمی تنها به نسبت دادن منشاء ارزش اضافی به حوزه‌ی گردش مربوط نمی‌شود، بلکه به‌طور کلی، بیش‌تر به دریافت او از شیوه‌ی تولید سرمایه‌داری چه از منظر هدف و چه از حیث جوهر آن پیوند دارد: این نظر که سرمایه به خاطر مصرف تولید می‌کند. با اطمینان می‌توان گفت بسیاری از مولفان مارکسیست و نظریه‌پردازان در کوشش‌ خود برای تبیین بحران‌ها بر پایه‌ی کم مصرفی این عقیده را پذیرفته‌اند.

ارزش بدون بت‌وارگی

ارزش بدون بت‌وارگی!


نوشته‌ی : النا لوئیزا لانگه
ترجمه‌ی: حسن آزاد


برخلاف خوانش اونو از شکل ارزش نشان خواهم داد، که طرح ویژه‌ی مارکس از مساله‌ی تحلیل شکل ارزش و قائل‌شدن نقش ساختاری و توضیحی برای نظریه ارزش‌ ـ کار در کل تشریح کتاب «سرمایه» در «رمزگشایی بت‌وارگی» تحول اَشکال هرچه مه‌آلودتر کار و جلوه‌های شئ‌واره‌ی آن در شکلِ ارزش نقش کلیدی ایفا می‌کند. بنابراین، برخلاف کسانی که به اونو باور دارند، نقد اَشکال سرشت‌نما و بت‌واره‌ی ارزش یا «بت‌وارگی» در کانون برنامه مارکس قرار دارد.