All posts tagged: جنبش دانشجویی

قسم به خون یاران، ایستاده‌ایم تا پایان!

مسیرها و چالش‌های پیشِ روی جنبش دانشجویی


می‌دانیم که رژیم به‌شدت می‌کوشد شرایط جامعه را عادی جلوه دهد و خیزش را پدیده‌ای کم‌دامنه و گذرا معرفی کند. این نکته‌ای است که می‌تواند بسیار مفید باشد. در شرایطی که هر روز خبر از دستگیری یا تعلیق و اخراج عده‌ای از دانشجویان می‌آید، تهدید به اعتصاب و فراتر از آن اقدام عملی برای لغو کلاس‌ها می‌تواند تهدیدی باشد که از طریق آن در برابر این روند سرکوب ایستاد. سوزاندن این ابزار در همان گام‌های ابتدایی آن را از اثر می‌اندازد. نهادهای سرکوب باید بدانند که نباید انتظار داشته باشند برخورد و تهدید دانشجویان در «شرایط عادی» پیش ‌رود و جنبش دانشجویی در برابرش ساکت بماند. بدون حضور تمام همکلاسی‌هایمان هیچ‌چیز «عادی» نیست و اجازه نخواهیم داد کسی حذفمان کند. این خط قرمز ماست و از هر راهی برای نشان دادن این خط قرمز استفاده خواهیم کرد.

در نقد رادیکالیزم مستقل از اردوی کار

در نقد رادیکالیزم مستقل از اردوی کار

نگاهی به «در دفاع از استقلال چپ انقلابی»

نوشته‌ی: افتخار


سوسیالیزم ارتجاعی فئودالى و مقاومت و مخالفت آن با جنبش کارگری و احزاب سوسیالیست و کمونیست نیزپدیده جدیدی نیست. از این رو حضور چپ وابسته به دولت و مدافع رژیم نباید تعجب ما را برانگیزد. از اين گذشته آیا چپ رادیکال ما تابحال چیزی از رفرمیزم نشنیده است؟ مگر حاصل بيش از صد سال رفرميزم جز تلاش براى ادغام تشکيلات طبقاتى با دولت سرمايه‌دارى چیز دیگری بوده است؟ ضمن این‌که نمی‌توان همه گرایش‌های موجود در جنبش کارگری را یک کاسه کرد. رفرميزم٬ آنارشيزم٬ اپورتونيزم و سوسياليزم انقلابى همگى به‌مثابه گرایش‌هایی مشخص در جنبش کارگری وجود دارند. «افشا» کردن این یا آن گرایش یا برچسب زدن به آنها دست‌کم امروز به آن اندازه براى جنبش کارگری ايران مهم نيست که تلاش برای متحدکردن اردوی کار حول مطالبات عمومی و سراسرى و کمک به ايجاد جنبشى سراسرى. تازه در جریان مبارزه برای این هدف است که افشا کردن گرايش‌هاى غير اصولى و مخرب می‌تواند مفید واقع گردد. دوم اینکه منظور نویسنده از «اپوزیسیون چپ» مشخص نیست.[6] «چپ رادیکال»، «چپ انقلابی» و ترکیب‌هایی از این دست بارها در این متن تکرار شده‌اند بی‌‌آنکه معنی مشخصی داشته باشند. در جای دیگری از متن به این اشاره می‌کند که «اپوزیسیون چپ انقلابی» در جریان اعتراضات انتخاباتی ۱۳۸۸ برای «نخستین بار» متوجه شد که توان بسیج سیاسی ندارد(ص ۱۱). باید پرسید نیرویی که توان بسیج سیاسی ندارد چطور می‌تواند خطری باشد برای دولتی «بالغ»؟ آیا این نیرو در یک دهه گذشته این توان را پیدا کرده؟ در پانویسی در صفحه ۱۲ می‌گوید که «مداخلات هدفمند جریانات عدالتخواهی» مانع از آن شد که کارگران با «سنتهای سوسیالیستی و انقلابی» پیوند پیدا کنند. آیا منظور از «سنتهای سوسیالیستی و انقلابی» بردن شعار «آلترناتیو ما شورا است» به میان کارگران و شکاف انداختن میان آنها و مختل کردن مسیر حرکت کارگران با «چپگرایی» و توجیه کردن سرکوب بعدی رژیم است؟[7] متاسفانه خودمحوربینی نگاه «رادیکال» باعث شده که حتی آنجا که به طور مشخص دارد به موضوع نیشکر هفت تپه و هپکو می‌پردازد به مسائل مبرم مبارزه کارگران توجه نکند بلکه در وهله اول نگران هویت خود باشد. سازمانیابی طبقه کارگر را هم با درکی مکانیکی منوط به ارتباط کارگران با «چپ انقلابی» می‌داند.

پیرامون جنبش چپ دانشجویی دهه‌ی 90

معاصر شویم

پیرامون جنبش چپ دانشجویی دهه‌ی 90

نوشته‌ی: البرز مشیری


محفل و محفل‌گرایی همواره از چالش‌ها و موضوعات مورد بحث و توجه درون فعالیت دانشجویی بوده است. استعداد محفل‌گرایی در میان فعالین صنفی به علت سیالیت و فقدان طبیعی فعالیت مبتنی بر ساختار رسمی، بالاست. فقدان طبیعی ساختار رسمی در میان فعالین صنفی به معنای عدم امکان ایجاد آن نیست و هم‌زمان وجود چنین ساختاری به معنای منتفی‌شدن امکان محفل‌گرایی نیست. اما برای نقد درون‌ماندگار سازوکار محفل‌گرا، به راستی باید پرسید که محفل چیست و سازوکار درونی آن چگونه عمل می‌کند؟
محافل در خالص‌ترین شکل خود، بر پایه سازوکاری غیررسمی استوارند و مشتمل بر تقسیم کار فکری/یدی، هویت‌طلبی و نخبه‌گرایی هستند. در درون محافل شکلی از تقسیم کار فکری/یدی و مولد سلطه، میان نخبگان و سایر اعضا در جریان است و هویت متورم نخبگان با طرد دیگر اعضای گروه به حاشیه فعالیت، حوزه «مقدس» تصمیم‌گیری را در انحصار نخبگان نگه می‌دارد. همچنین گرایش مبرم به تمرکز قدرت در دست عده‌ای معدود یا نخبگان گروه از دیگر مؤلفه‌های محافل است.

در نقد مطلب «در دفاع از استقلال چپ انقلابی»

جوابیه‌ای به یک نانقد

در نقد مطلب «در دفاع از استقلال چپ انقلابی»

نوشته‌ی: لیلا حسین‌زاده


بگذارید برای یک بار هم که شده ایجابی توضیح دهم. آنچه در لایو اینستاگرامی اتفاق افتاد، «مناظره‌ای» بود که بین یک «فعال دانشجویی» چپ، یک فعال دانشجویی که از جنبش عدالت‌خواه تصفیه شده و یک هوادار احمدی‌نژاد حول موضوع دموکراسی شکل گرفت. ضرورت حضور در چنین برنامه‌ای همان بود که در جایی از متن ذکر شده: «برجسته‌سازی پیامدهای ضد مردمی خط مشی سیاسی گروه‌های دولت‌محور و تناقضات بنیادی‌اش با اهداف و داعیه‌های منادیان این جریانات رو به کسانی که جای واقعی آن‌ها علی‌الاصول می‌توانست در جبهه‌ی چپ انقلابی باشد نه در جبهه یا پشت جبهه‌ی دشمن». توجه داشته باشید چنین افرادی در شرایط عادی نمی‌توانند مخاطب ما باشند و به آنها دسترسی نداریم. بنابراین مخاطب ما از اساس مخاطبان گروه‌های دیگر شرکت‌کننده در آن مناظره بود و در این صورت بازنمایی رسانه‌ای فارغ از محتوا بی‌معناست. برای این که مناظره چقدر توانسته به ضرورت فوق‌الذکر پاسخ دهد باید به سراغ نقد محتوای آن رفت؛ کاری که نویسنده ابدا به آن نزدیک نشده و بلکه به نظر می‌رسد حتی خودش محتوا را رؤیت نکرده و الا می‌دید که چگونه دست دولت آقای احمدی‌نژاد به‌عنوان دولتی ضد مردمی و نماینده طبقه حاکم و به یغما برنده‌ی منابع سرزمینی برای هوادارانش رو شده و همچنین جنبش عدالت‌خواه دانشجویی به‌عنوان بخشی از برنامه‌ی سپاه برای اخته‌سازی جنبش‌های اعتراضی طبقه کارگر، افشا شده است. توجه داشته باشید این افشاگری اگر برای مخاطبان چپ و در محیطی که اساسا خالی از مخاطبان هوادار احمدی‌نژاد و کسانی که دل در گروه عدالت خواهی دارند طرح می‌شد، مصداق خود گویی و خود خندی بود.

در دفاع از استقلال چپ انقلابی

در دفاع از استقلال چپ انقلابی

نکاتی درباره‌ی ضرورت مرزبندی با دشمن

نوشته‌ی: علی مسیو


پیدایش جریان عدالت‌خواهی و چپ محور مقاومت تجلی‌های مجزای دو سویه‌ی عدالت‌خواهی و استکبارستیزی در گفتمان برساخته‌ي شبه‌چپ دولتی بودند. اولی وظیفه داشت/دارد مخالفت جامعه با پیامدهای اقتصادی و اجتماعی نولیبرالیسم (به‌طور عام: تشدید شکاف‌ طبقاتی) را در خود ادغام کند و مانع از آن گردد که اعتراضات معیشتیِ فزاینده‌ی کارگران و تهیدستان، سمت‌وسویی رادیکال بگیرد و به ایجاد جنبش کارگری منسجم و مستقل بیانجامد. دومی وظیفه داشت/دارد رویکرد خارجی تهاجمی جمهوری اسلامی (در منطقه) و تلاش برای دستیابی به سلاح هسته‌ای را مترقی جلوه دهد و امکان پیوندیابی اعتراضات توده‌ها و پیامدهای عام سرکوب با گفتمان چپ انقلابی را مسدود سازد. در حیطه‌ي استراتژی دفاعی دولت، هر دو رویکرد این وظیفه و کارکرد را دنبال می‌کنند که مسیر پیوستن اقشار ناراضی – خصوصا در بین لایه‌های جوان‌تر جامعه – به گفتمان چپ انقلابی را مسدود سازند، اما نه به‌شیوه‌ي زمختِ سابقِ ممنوع‌سازی گفتار چپ، بلکه ازطریق ارائه‌ي بدیل بی‌خطر و حتی «مفید»ی از آن.

سه پایه‌ی جریان صنفی

سه پایه‌ی جریان صنفی


نوشته‌ی: کیان محمدی


در ادامه جریان صنفی با پیوند زدن سرنوشت خود از خلال همین میانجی به جریانات فعال کارگری و معلمان از یک‌سو و جنبش زنان و اقوام از سوی دیگر، بانی هم‌سرنوشتی طبقاتی-رهایی‌بخشانه‌ای شد که برای دست‌کم یک سال توانست مقوله‌ی اثرگذاری سرکوب را بی‌معنا کند؛ چه اینکه با ضربه به دانشجویان، این معلمان بودند که برمی‌خواستند،‌ با ضربه به معلمان این کارگران بودند که فریاد می‌زدند، و در این میانه با جان گرفتن مجدد دانشجویان این چرخه‌ی نبرد تداوم می‌یافت که شعار «فرزند کارگرانیم،‌ کنارشان می‌مانیم» گویاترین بیان آن بود. نقطه‌ی شروع این هم‌سرنوشتی بی‌شک «کارزار لغو کارورزی» بود و از آن هنگام پیوند خوردن ماجرا به اعتراضات دی ماه ۹۶، دفاع از هفت‌تپه و فولاد، همبستگی با اعتصاب معلمان، تجمع علیه حجاب اجباری در اردیبهشت ۹۸، تجمع روز کارگر همان سال، و نیز ۱۶ آذر ۹۸ با شعار درست «علیه نئولیبرالیسم از شیلی تا ایران».

پشت ‌پرده‌ی سرکوب مارکسیست‌‌های جوان در چین

سرکوب مارکسیست‌‌های جوان در چین

چرا قدرت کمونیستی، دانشجویان چپ را دستگیر و بازداشت می‌کند؟

نوشته‌ی: یوئن ینگ
ترجمه‌ی: سروناز احمدی


سرکوب دانشجویان چپ از اعتراضات آغازین جاسیک فراتر رفته است. دانشگاه‌‌ها تلاش کرده‌‌اند اجتماعات دانشجویی مارکسیستی را خفه کنند و مانع از آن شوند که کارگران با دانشجویان در پردیس‌‌ها‌‌ جمع شوند. در ماه دسامبر ماموران امنیتی در بزرگداشتی برای تولد رئیس مائو در زادگاهش «شوشان» حضور پیدا کردند و گروه دیگری از فعالان دانشجویی را دستگیر کردند.
فایننشال تایمز به طور کلی در 6 ماه گذشته با 12 دانشجو و حامیان‌شان صحبت کرده که حداقل 4 نفرشان پس از آن مصاحبه دستگیر شده‌‌اند. بسیاری از این دانشجویان به‌خاطر فعالیت‌شان توسط مأموران امنیتی مورد آزار و اذیت قرار گرفته‌اند. درحالی‌که در قانون اساسی چین ادعا شده است که تمامی شهروندان حق آزادی و بیان دارند، در عمل به دانشجویانی که در اعتراضات جاسیک شرکت کرده بودند گفته شده بود که با رسانه‌‌ها صحبت نکنند. اگرچه بسیاری از آن‌‌ها معتقدند که رساندن پیام‌شان به این خطرکردن می‌ارزد.

نئولیبرالیسم، مدعیان، منکران و باقی ماجرا

نئولیبرالیسم، مدعیان، منکران و باقی ماجرا


نوشته‌ی: دلشاد عبادی

در چنین وضعیتی، سخن گفتن از نئولیبرالیسم در هر جغرافیا، صرفاً اشاره به شباهتِ این پروژه‌ی طبقاتی برای بازیابیِ قدرت از‌دست‌رفته‌ی طبقات حاکم است. نه اشاره به دوره‌ای زمانی دارد، نه اشاره به مکتبی جدید و نه اشاره به یک پدیده‌ی تاریخی‌ـ‌فرهنگیِ منحصربه‌فرد (فارغ از این‌که نتایج این پروژه می‌تواند دلالت‌هایی برای هریک از این مواردِ ذکر شده به همراه داشته باشد). نئولیبرالیسم در این معنا صرفاً شباهت در مجموعه‌ای از سیاست‌گذاری‌هاست که ابزار طبقات حاکم برای تحققِ این بازیابیِ قدرت بوده است. اگر فراموش نکنیم که سرمایه‌داری از بدو پیدایش و آغازِ گسترشش همواره با سازوکارهای ناموزون، مرکب و چندگانه در مسیر خود به پیش رفته، آن‌گاه دیگر چندان عجیب جلوه نمی‌کند که «سیاست‌گذاری»، این واژه‌ی به‌ظاهر معصوم و خنثی، در یک جغرافیا به زور و ضرب و به‌شکلی خونین عملی شود و در جغرافیایی دیگر از رهگذر قانون‌گذاری، تغییر کابینه‌ و سایر سازوکارهای پارلمانی.

تاریخ طبقه‌ی کارگر ترکیه و ای. پی. تامپسون

تاریخ طبقه‌ی کارگر ترکیه و ای. پی. تامپسون

«از فقر تا احیاء»

نوشته‌ی: ی. دوغان چتینکایا
ترجمه‌ی: مهرداد امامی


تأکید تامپسون بر تعریف و تجربه‌ی طبقه‌ی کارگر تأثیری سحرآمیز بر این نسل از مورخان داشت؛ دقیقاً همانند تأثیری که به‌ویژه در اواخر دهه‌ی 1960 در اروپا و ایالات متحد بر جای گذاشته بود. این وضعیت در عصری که پنداشته می‌شد پژوهش‌های مرتبط با طبقه از رواج افتاده‌اند و منسوخ شده‌اند، زمانی که نسلی از مورخان پرورش‌یافته وارد میدان شدند نسبتاً جالب توجه بود. این مباحث احیاشده حول طبقه، دیگر بدون ذکر نام تامپسون امکان‌پذیر نبود. حتی ذکر نام تامپسون در پژوهش‌های کلاسیک‌تری که ربطی مستقیم نیز به آن نداشت، ضروری شده بود. امروزه پژوهش‌های مرتبط با طبقه‌ی کارگر همراه با تحرکات طبقه‌ی کارگر به لحاظ کمّی و کیفی در حال افزایش است. در این چارچوب، در میان این پژوهش‌ها که تعدادشان به سرعت رو به افزایش است، تقریباً نمی‌توان کتابی را یافت که در آن نامی از ای. پی. تامپسون برده نشده یا بحثی در رابطه با او در نگرفته باشد. حتی پژوهش‌های طبقه‌ی کارگری که تحقیق تاریخی نیستند نیز دیگر بدون ذکر نام او منتشر نمی‌شوند.

چرا دانشگاه را اِشغال می‌کنیم؟

چرا دانشگاه را اِشغال می‌کنیم؟


ترجمه‌‌ی: امیر درویش‌وند


ما خواهانِ آن هستیم که دانشگاه «ال.اس.ای» روابط خود را با سازمان‌های استثماری و مخرب، همچون آن‌هایی که در جنگ‌ها، اشغال‌های نظامی، محروم‌سازی غیرقانونی کارگران و تخریب این سیاره فعالیت دارند، قطع کند. ما خواهان آنیم که دانشگاه لیستی قاطع از سرمایه‌گذاران، صندوق‌های عایدات و همچنین ارتباط با سازمان‌های فوق‌الذکر فراهم آورد.