راهبرد ضدفاشیستی جبههی متحد
نوشتهی: مارکوس دلرویو
ترجمهی: دلشاد عبادی
بااینکه گرامشی هرگز آشکارا از فرمول سیاسیِ جبههی متحد سخنی به میان نیاورد، درک او از مسئله در این مقطع کاملاً روشن بود. او میخواست طبقهی کارگر را تحت رهبری حزب کمونیست متحد سازد تا استقلال و موضع ستیزهجویانهی آن تضمین شود. به این منظور، «تجزیه و تلاشی اپوزیسیون بهلحاظ اجتماعی و سپس سیاسی» ضروری بود، «تا از این طریق بتوان اپوزیسیون را از پایهی [اجتماعیای] که در میان تودهها داشت محروم کرد». این امر، همچنین از رهگذر جدلی گزنده ــ بهویژه با رهبری گروههایی که متکی به کارگران بودند ــ نیز دستیافتنی بود، جدلی که هدفش مقابله با پدیدهی «اشرافیت کارگری» و ایجاد جبههای متحد از پایین بود و همواره «مسئلهی بنیادینِ … سرنگونی فاشیسم» [6] را نیز در ذهن داشت. وحدت میان کارگران در صورتی عملی بود که همزمان رابطهای نیز با تودههای دهقانی برقرار میشد و تؤامان، رویاروییای نیز با نیروی ارتجاعی واتیکان و روحانیت صورت میگرفت که بهویژه در جنوب کشور نفوذ داشتند. جبههای متحد از تودهها به این ترتیب شکل میگرفت: ضدفاشیست، ضدروحانیت و ضدسرمایهداری.