ارزشِ ناسنجیدنی؟
جُستاری دربارهی میراث مارکس
نوشتهی: جورج کافنتزیس
ترجمهی: حسن مرتضوی
آنطور که نگری و هارت ادعا میکنند، «عقل عمومی» و «کار غیرمادی» محرک حرکت به فراسوی سرمایه نیستند، بلکه همیشه بخشی از کاری بودهاند که سرمایه استثمار کرده است، خواه کار مزدی باشد یا نباشد؛ بحران اخیر «اقتصاد نوین» (بیان سرمایهدارانهی توصیف «تبعیت واقعی» نگری و هارت) نشان داده است که میزان کار درگیر در کار کامپیوتریْ پویشِ انباشتِ سرمایهداری را تغییر نمیدهد. کارگران بخش فنآوری پیشرفتهی بنگلور برای «تحلیلگران نمادین» ایالات متحد، ترسناکتر از جنگجویان طالبان در قندهار هستند زیرا آنها رقبای واقعیشان در بازار کار بینالمللی بهشمار میآیند. در واقع، قانون ارزش در دورهی نئولیبرالی فعلیْ مستبدترین قانون بوده است! هر قرائتی از مواضع مطبوعات مالی و سیاستگذاران اقتصادی این تصور را ایجاد میکند که قانون ارزش، به همان نحو که معمولاً درک میشود، یک حقیقت بدیهی است. مگر نسخهی هر معضل اقتصادی چه چیزی بوده است جز انضباط بیشتر کار، انعطافپذیری و بارآوری بیشتر نیروی کار، کاهش هزینههای کار و نظایر آن؟ بسیار بدیهی است که هنگام شنیدن نظرات نیشدار اقتصاددانان دانشگاهی دربارهی قانون ارزش شکاک باشیم. مسلماً اگر بخواهید محصولاتتان در بازار جهانی به رقابت بپردازد، باید به هر وسیلهی ضروری زمان کار اجتماعاً لازم را کاهش دهید.