All posts tagged: بیگانگی

بیگانگی، مفهوم مرکزی مارکس برای فهم سرمایه‌داری


نوشته‌ی: مارچلو موستو
ترجمه‌ی: امیرحسین محمودی


آثار اولیه‌ی مارکس درباره‌ی بیگانگی از زمان انتشارشان در دهه‌ی 1930 همواره به‌عنوان معیاری اساسی در حوزه‌ها‌ی مختلف اندیشه‌ی اجتماعی و عمل‌ کرده‌ و پیروان و مشاجرات و بحث‌هایی در پی داشته‌اند. مارکس در دست‌نوشته‌های اقتصادی فلسفی 1844 نخستین‌بار مفهوم کار بیگانه‌شده را طرح کرد و از مفاهیم بیگانگی فلسفی، مذهبی و سیاسی موجود فراتر رفت تا شالوده‌ی آن را بر حوزه‌ی اقتصادی تولید مادی استوار کند. این عملی نوآورانه بود. مارکس مفهوم بیگانگی را هیچ‌گاه رها نکرد و در دهه‌های بعدی زندگی‌اش نیز به پالایش و پرورش نظریه‌ی خویش پرداخت.

روانشناسی و مارکس و روانشناسی مارکس


نوشته‌ی: محمود بیگی


هدف از بحث ‌‌راجع‌به روانشناسی مارکس روشن کردن رابطه‌ی‌ میان جامعه‌ی سرمایه‌داری و بالاگیری روزافزون بیماری‌‌های روانی منتج از آن است که علت‌شان را باید در مناسبات تولیدی میان انسان‌‌‌‌ها در این نظام واکاوی کرد. وقتی مارکس در مانیفست از سلطه‌ی‌‌‌‌ کار مرده، یعنی سرمایه، بر کار زنده، یعنی انسان، سخن راند، خود برهان روانشناسانه‌ای را ارائه کرد که با نگرش در آن توانست بیگانگی را در چهار وجه به‌مثابه‌ی عامل بنیادین بیماری‌‌های روانی اثبات نماید.

بیگانه‌سازی و دیکتاتوری پرولتاریا

بیگانه‌سازی و دیکتاتوری پرولتاریا


نوشته‌ی: فیلیپ جی. کین
ترجمه‌ی: سهراب نیکزاد


این‌که چگونه می‌توان نوعی دیکتاتوری پرولتاریا داشت که دولتی بر فراز جامعه و مسلط بر آن نباشد، موضوعی است که در نوشته‌های خود مارکس هم چندان روشن نیست. به‌هرحال دیکتاتوری به‌معنای سلطه‌ی دولتی و بیگانه‌سازی است. لنین در دولت و انقلاب، هنگام تفسیر دیدگاه‌های سیاسی مارکس، راه‌حلی پذیرفتنی را برای این مسئله ارائه می‌کند. لنین استدلال می‌کند که چنان‌چه پرولتاریا اکثریت جمعیت را تشکیل بدهد، دیگر شاهد دولت به معنای تمام‌وکمال آن، از دیدگاه مارکسی، نخواهیم بود. دیگر خبری از دولت به‌عنوان نیرویی سازمان‌یافته (با در اختیار داشتن انحصار ابزار خشونت) برای سرکوب اکثریت توسط یک اقلیت نیست. اگر اکثریت از آنِ کارگران باشد، نیرو و سرکوب چندانی لازم نیست. حکومتْ دموکراتیک خواهد بود و مضحمل شدنِ دولت در این زمان آغاز شده است. این خصلت دموکراتیک را نهادهایی هم‌چون نهادهای کمون پاریس تضمین خواهند کرد. مارکس در جنگ داخلی در فرانسه، این نهادها را تشریح می‌کند. نمایندگان حکومت صرفاً برای دوره‌های بسیار کوتاه برگزیده می‌شوند و با نیابتی بی‌واسطه مقید به رأی‌دهندگان خود هستند. ارتش دائمی (انحصار ابزار خشونت) که ضمیمه‌ی دولت است جای خود را به نوعی میلیشای شهروندان می‌دهد که قادر به دفاع از شهروندان است و به‌علاوه مانع از آن می‌شود که حکومتی بر فراز جامعه باشد و بر آن مسلط شود.

تراژدی، امید و عصیان

تراژدی، امید و عصیان


نوشته‌ی: دلشاد عبادی


برخلاف گرایش‌های اصلی در علوم اجتماعی که از تبیین علت برآمدن این شرایط طفره می‌روند و چون جادوگران قوم، صرفاً با نام‌گذاریِ پدیده‌ها… در پیِ کاستن از غریب بودن آن‌ها هستند، ما در پی آن نیستیم که نامی جدید بر خیل نام‌های پیشین بیافزاییم؛ نه جامعه‌ی مخاطره‌آمیز، نه پساصنعتی، نه روزگار حکمرانی وانموده در برابر واقعیت، نه روزگار پسامدرن و نه هیچ صفتی با پیش‌وند یا پس‌وند عجیب و غریب. این شرایط جز نام اصلی‌اش نام دیگری ندارد: بیگانگی.