در ستایش مارکس
نوشتهی: تری ایگلتون
ترجمهی: تارا بهروزیان
شکی نیست که ممکن است تغییرات رادیکال وضع را بهتر نکند. شاید تنها سوسیالیسمی که ما شاهدش خواهیم بود سوسیالیسمی باشد که مشتی انسان جان به در برده از هولوکاست اتمی یا فاجعهی زیستمحیطی به ناچار به آن تن در دهند. حتی مارکس نیز مصرانه از احتمال «نابودی متقابل همهی گروهها» سخن میگفت. او که شاهد دهشت سرمایهداری صنعتی انگلستان بود بعید است که دربارهی همنوعانش دچار توهم بوده باشد. همهی مقصود او این بود که روی این سیاره بیش از آنچه برای حل اغلب مشکلات مادی ما لازم است، منابع وجود دارد. درست همانطور که در بریتانیای دههی 1840 غذای کافی وجود داشت تا چندین برابر جمعیت قطحیزدهی ایرلند را تغذیه کند. این روش سازماندهی تولید ماست که بسیار مهم است. متاسفانه معروف است که مارکس که هیچ طرح و نقشهای به ما ارائه نکرده است که چطور میتوانیم امور را به گونهای متفاوت انجام دهیم. او آشکارا چندان به آینده نمیپردازد. تنها تصویر از آینده، شکست حال است. مارکس پیامبری نبود که در جام جهاننمایِ پیشگویی بنگرد. او پیامبری بود در معنای انجیلی اصیل آن، کسی که به ما هشدار میدهد که اگر روشهای ظالمانهمان را تغییر ندهیم، احتمالاً آینده عمیقاً ناخوشایند خواهد بود. یا اصلاً آیندهای وجود نخواهد داشت.