دو دیدگاه: «سرکوب» و «ضعف درونماندگار»
اداره شورایی در ایران: از ایده تا واقعیت تاریخی – بخش دوم
نوشتهی: امیرحسین سعادت
در این مقاله بر آن بودیم تا تجربهی شکلگیری و فعالیت شوراهای کارگری ایران به ویژه در حد فاصل سالهای ۱۳۵۷ تا ۱۳۶۰ را مبتنی بر مفهومپردازی «ایدهی ادارهی شورایی» بسنجیم. به این ترتیب میتوان گفت پرسش محوری ما (منتج از پرسشهای اصلی پژوهش) که در کلیت کار خود را نشان داده است عبارت از این بود که نهادهایی که در ابتدای انقلاب ذیل عنوان «شوراهای کارگری» شناخته میشدند، تا چه اندازه معنا و مفهومِ «شورای کارگری» را بازنمایی میکردند و همچنین در پیوند با یکدیگر تا چه اندازه تحققیابیِ ایدهی «ادارهی شورایی» (در سپهر کار) را محقق کرده بودند؟
به منظور داشتن اعتبار و روایی پایگاهِ نظریای که از آن به صورتبندی چنین پدیدهی کیفیای بپردازیم، توضیح دادیم که جامعهی مدرن (سرمایهدارانه) بهمثابهی پدیدهی شکلگرفته و همواره بازتولیدشوندهی کارِ مجردِ منطبق با میانگین زمان لازم برای بازتولیدشدن که در هیأت قیمتی قابل بیان است، تجلی روابط شیءوارهی افراد بشر است. از اینرو آنچه «فاکت» و «امر واقع» خوانده میشود میبایست از مجرای این ساختار استدلالی بگذرد تا حاوی معنا باشد.