All posts tagged: امپریالیسم

دینامیسم معاصر امپریالیسم در خاورمیانه:

واکاوی مقدماتی

‌نوشته‌ی: آن الکساندر
ترجمه‌ی: تارا بهروزیان


سوریه عرصه‌ای است که در حال حاضر دینامیسم رقابت بین قدرت‌های جهانی و منطقه‌ای به ترسناک‌ترین شکل در آن تلاقی می‌کنند. نیروهای نظامی متخاصم از هر «سطح» نظام جهانی در حال حاضر در درگیری‌های متعدد این کشور فعال هستند. گزارش شده است ایالات متحده که از سال 2015، 2000 نفر از نیروی زمینی خود را در سوریه مستقر کرده است، در حال برنامه‌ریزی برای ایجاد «حضور نظامی بدون پایان در سوریه» است. نیروی هوایی و دریایی ایالات‌ متحده، بریتانیا و فرانسه به‌طور متناوب اهدافی را در سوریه بمباران می‌کنند، در حالی به‌طور کلی این توافق وجود دارد که نیروی هوایی روسیه تعادل نظامی در جنگ سوریه را به نفع رژیم اسد تغییر داده است. روسیه پایگاه جدیدی در فرودگاه حمیمیم ایجاد کرده و قراردادهای بلندمدت استفاده از تاسیسات دریایی موجود خود را در طرطوس تمدید کرده است. قدرت‌های منطقه‌ای نیز در درگیری‌های نظامی مختلف سوریه فعال هستند؛ ایران از اسد حمایت می‌کند و از حضور مستقیم نظامی و نیز پشتیبانی از متحدش، جنبش لبنانی حزب‌الله، پشتیبانی می‌کند. پس از تهاجم به عفرین، دولت ترکیه با عصبانیت به اعلامیه‌ی ایالات متحده، متحدش در ناتو، در مورد برنامه‌هایی برای آموزش «نیروی مرزی» تحت حمایت نیروهای دموکراتیک سوریه(SDF) به رهبری کردها واکنش نشان داد. در نهایت، چندین بازی‌گر رقیب نظامی در سطح محلی وجود دارند که می‌توان آن‌ها را در تلاشی دشوار برای درک نمای دگرگون‌شونده‌ی ائتلاف‌های بی‌ثبات و جبهه‌های پیوسته‌ در حال تغییر،  تحت عناوین «کرد‌ها»، «جهادگراهای سنی»، «اپوزیسیون» یا «طرفداران دولت» (از جمله واحدهای ارتش عادی و سازمان‌های شبه‌نظامی) دسته‌بندی کرد.

تزهایی در باب توسعه‌ی امپریالیستی

تزهایی در باب توسعه‌ی امپریالیستی

‌مرحله‌ی ضدانقلابی و توسعه‌ی حزب طبقاتی (تزهای ۵۷)

نوشته‌ی: آریگو چروتو
ترجمه‌ی: مهرزاد شجاعی


با توجه به سطح فعلی بازار جهانی، که مناطق وسیعی برای آن هنوز در مرحله‌ی اول ساخت سرمایه‌داری هستند، مشکل انقلابی ظهور اقتصاد سوسیالیستی در مقیاس بین‌المللی هنوز به طور انضمامی مطرح نیست. این مشکل به‌طور خاص در کشورهای منفرد به‌وجود می‌آید، اما با توجه به امکان انضمامی سرمایه‌داری برای یافتن یک منطقه‌ی اقتصادی گسترده که تولید، سرمایه و بحران خود را به آنجا صادر کند، نمی‌توان به‌طور ایجابی به آن پرداخت مگر در دوره‌هایی که در کوتاه‌مدت به پایان خواهند رسید. این بدان معنا نیست که تضادهای امپریالیستی نمی‌توانند بحران‌های جزئی و انقلاب‌های پرولتری منزوی را برانگیزد. بلکه، سیر آینده‌ی امپریالیسم با دوره‌های مشابهی همراه خواهد بود، اما دوره‌های منفردی باقی خواهند ماند که بسیار زود در شبکه‌ی جهانی منافع امپریالیستی هضم خواهند شد. در این دوره می‌توان، مانند قیام سال ۱۹۵۶ مجارستان، شاهد قیام‌های پرولتری باشکوه و سخاوتمندانه‌ای بود که با توجه به موقعیت ضد انقلابی بین‌المللی که این قیام‌ها در آن به وجود می‌آیند، ارزش «کمون‌های» انقلابی در گام‌های انقلاب سوسیالیستی بین‌المللی خواهند داشت، اما هنوز هدف پیروزمندانه‌ی [انقلاب سوسیالیستی بین‌المللی] نخواهند بود.

وضعیت اضطراری و بحران دولت ـ ملت

وضعیت اضطراری و بحران دولت ـ ملت


نوشته‌ی: ساسان صدقی نیا


بحران‌هایی که زمانه ما با آن روبروست به‌قدری توسعه یافته‌اند که متفکری مانند اولریش بِک جامعه‌شناس آلمانی می‌گوید تولید و بازتولید خطر بویژه بعد از تحولات دهه 80 میلادی از سازوکارهای پیشبرد قدرت در جهان بوده است. بک می‌نویسد «در حالی‌که در جامعه صنعتی کلاسیک، منطق تولید ثروت بر منطق تولید خطر چیرگی دارد، در جامعه خطر، این رابطه وارونه می‌شود.» این تعریف ساده و مختصر شاید مدخل مفیدی باشد برای درک یک معمای سهل و ممتنع. در حالی‌که ناکارآمدی قدرت دولتی و بی‌اعتمادی به رهبران سیاسی در ابعاد جهانی افزایش یافته ما هم‌چنان شاهد تحول کیفی معنی‌دار و مترقی نیستیم، جهان اکنده شده است از دوگانه افراطی و میانه‌رو، جنگ و تروریسم در جهان فراگیر شده است. به‌ما می‌گویند این تصویر کلی را بپذیریم که یک‌سو افراطیونی هستند که به قلب ارزش‌های جهان‌شمول مانند امنیت جهانی یا حقوق بشر زده‌اند و سوی دیگر میانه‌روها و هواداران جهان آزاد و ارزش‌های روادارانه که پروژه نجات جهان را از دست آن‌ها پیش می‌برند. جریان افراطی مانند داعش، طالبان و تروریسم دشمنی دانسته می‌شود که هر روز بیش‌تر از قبل، دولتی خود را مسئول مبارزه علیه آن‌ها می‌داند اما هر چقدر تعداد رژیم‌های «ضد ترور» افزایش می‌یابد، به‌همان میزان جهان در ورطه تهدید تروریسم گرفتارتر می‌شود، جنگ پیش‌دستانه چه بنام امنیت ملی چه بنام حقوق بشر یا ارزش‌های جهان‌شمول دیگر، بدل به یک استراتژی جهانی برای گستراندن وضعیتی شده است که در آن جنگ یا تهدید دشمن، تبدیل به خبری روزانه شده است. آنتونیو نگری و مایکل هارت در کتاب معروف «امپراتوری» جنگ با دشمن را چنین توصیف می‌کنند: «امروز دشمن همانند خودِ جنگ بی‌درنگ تکریم می‌شود، دشمن به موضوع سرکوب پلیسی روزانه فروکاسته شده و به‌عنوان یک خصم و یک تهدید مطلق برای نظم اخلاقی، صورت ضروری یافته.»

جنبش خوزستان و زبان الکن رسانه های آلترناتیو

جنبش خوزستان و زبان الکن رسانه‌های آلترناتیو


نوشته‌ی: م. رضا ملکشا


اگرچه رسانه به‌طور عام برحسب جایگاه طبقاتی ابعاد مختلف جنبش را دربرمی‌گیرد، اما آنچه در دسته‌بندی و معین‌کردن رسانه آلترناتیو نقش محوری دارد، طیف رادیکال جنبش است. مبارزان رادیکال حتی اگر به سطح طرح شعارها و برنامه‌های انتقالی نرسیده باشند، در دفاع از مطالبات جاری و زنده در برابر منطق دستگاه‌های دولتی، ایدئولوژی بورژایی موجود در جنبش و رسانه‌های راست‌گرای امپریالیستی (حتی اگر با تناقض و ادبیاتِ نه چندان صریح بیان شود) به طرح افق‌های مبارزه طبقاتی می‌پردازند. سویه‌هایی که نسبت پوشش و حرکت در امتداد جنبش و هم‌چنین نقد درونی سویه‌های انحرافی آن، ذات آلترناتیوبودگی رسانه در شرایط انقلابی را تعیین می‌کنند. همین پیش‌شرط مقدم بر بازنمایی رسانه‌ای جنبش، یعنی تقدم پراتیک طبقاتی است که موجبیت تام نفوذ رسانه‌های گوناگون بر جنبش را انکار می‌کند. و در عین‌حال رسانه آلترناتیو را بر آن می‌دارد تا تاثیر شبکه‌های طردکننده و فرصت‌طلب را خنثی کند.

محتوای طبقاتیِ قومیت در کلان‌شهر

محتوای طبقاتیِ قومیت در کلان‌شهر

ارزش سیاسی و اقتصادی کار کُردها

نوشته‌ی: پولات آلپمن
ترجمه‌ی: مهرداد امامی


مقاله‌ی حاضر ترجمه‌ی فصلی از کتابی است به‌نام در برابر باد: روندهای کار و جست‌وجوی ضدّهژمونی که در سال 2015 از جانب انتشارات «نوتابِنِه» به زبان ترکی منتشر شد. در این کتاب روندهای بی‌ثبات‌سازی، پرولترسازی، رژیم‌های کار نولیبرالی، استراتژی‌های ضدّهژمونیک هم‌چون پداگوژی بدیل، نقش تکنولوژی در مبارزه‌ی طبقاتی و سازمان‌های کار بدیل عمدتاً در بستر ترکیه به بحث گذاشته می‌شوند. در آستانه‌ی یکم می سال 2021 ترجمه‌ی این مقاله را مشخصاً تقدیم می‌کنم به تمام کارگران و زحمت‌کشان ساکن ایران، به تمام مهاجران داخلی و خارجی در جای‌جای کشور، به زنان و مردان و کودکان کاری که هیچ ثروت و آبادانی‌ای برای‌شان ایجاد نشده است مگر از طریق استثمار کار، بدن، ذهن و جان آن‌ها در عرصه‌های مختلف اجتماعی. (مترجم)

در نقد رادیکالیزم مستقل از اردوی کار

در نقد رادیکالیزم مستقل از اردوی کار

نگاهی به «در دفاع از استقلال چپ انقلابی»

نوشته‌ی: افتخار


سوسیالیزم ارتجاعی فئودالى و مقاومت و مخالفت آن با جنبش کارگری و احزاب سوسیالیست و کمونیست نیزپدیده جدیدی نیست. از این رو حضور چپ وابسته به دولت و مدافع رژیم نباید تعجب ما را برانگیزد. از اين گذشته آیا چپ رادیکال ما تابحال چیزی از رفرمیزم نشنیده است؟ مگر حاصل بيش از صد سال رفرميزم جز تلاش براى ادغام تشکيلات طبقاتى با دولت سرمايه‌دارى چیز دیگری بوده است؟ ضمن این‌که نمی‌توان همه گرایش‌های موجود در جنبش کارگری را یک کاسه کرد. رفرميزم٬ آنارشيزم٬ اپورتونيزم و سوسياليزم انقلابى همگى به‌مثابه گرایش‌هایی مشخص در جنبش کارگری وجود دارند. «افشا» کردن این یا آن گرایش یا برچسب زدن به آنها دست‌کم امروز به آن اندازه براى جنبش کارگری ايران مهم نيست که تلاش برای متحدکردن اردوی کار حول مطالبات عمومی و سراسرى و کمک به ايجاد جنبشى سراسرى. تازه در جریان مبارزه برای این هدف است که افشا کردن گرايش‌هاى غير اصولى و مخرب می‌تواند مفید واقع گردد. دوم اینکه منظور نویسنده از «اپوزیسیون چپ» مشخص نیست.[6] «چپ رادیکال»، «چپ انقلابی» و ترکیب‌هایی از این دست بارها در این متن تکرار شده‌اند بی‌‌آنکه معنی مشخصی داشته باشند. در جای دیگری از متن به این اشاره می‌کند که «اپوزیسیون چپ انقلابی» در جریان اعتراضات انتخاباتی ۱۳۸۸ برای «نخستین بار» متوجه شد که توان بسیج سیاسی ندارد(ص ۱۱). باید پرسید نیرویی که توان بسیج سیاسی ندارد چطور می‌تواند خطری باشد برای دولتی «بالغ»؟ آیا این نیرو در یک دهه گذشته این توان را پیدا کرده؟ در پانویسی در صفحه ۱۲ می‌گوید که «مداخلات هدفمند جریانات عدالتخواهی» مانع از آن شد که کارگران با «سنتهای سوسیالیستی و انقلابی» پیوند پیدا کنند. آیا منظور از «سنتهای سوسیالیستی و انقلابی» بردن شعار «آلترناتیو ما شورا است» به میان کارگران و شکاف انداختن میان آنها و مختل کردن مسیر حرکت کارگران با «چپگرایی» و توجیه کردن سرکوب بعدی رژیم است؟[7] متاسفانه خودمحوربینی نگاه «رادیکال» باعث شده که حتی آنجا که به طور مشخص دارد به موضوع نیشکر هفت تپه و هپکو می‌پردازد به مسائل مبرم مبارزه کارگران توجه نکند بلکه در وهله اول نگران هویت خود باشد. سازمانیابی طبقه کارگر را هم با درکی مکانیکی منوط به ارتباط کارگران با «چپ انقلابی» می‌داند.

در دفاع از استقلال چپ انقلابی

در دفاع از استقلال چپ انقلابی

نکاتی درباره‌ی ضرورت مرزبندی با دشمن

نوشته‌ی: علی مسیو


پیدایش جریان عدالت‌خواهی و چپ محور مقاومت تجلی‌های مجزای دو سویه‌ی عدالت‌خواهی و استکبارستیزی در گفتمان برساخته‌ي شبه‌چپ دولتی بودند. اولی وظیفه داشت/دارد مخالفت جامعه با پیامدهای اقتصادی و اجتماعی نولیبرالیسم (به‌طور عام: تشدید شکاف‌ طبقاتی) را در خود ادغام کند و مانع از آن گردد که اعتراضات معیشتیِ فزاینده‌ی کارگران و تهیدستان، سمت‌وسویی رادیکال بگیرد و به ایجاد جنبش کارگری منسجم و مستقل بیانجامد. دومی وظیفه داشت/دارد رویکرد خارجی تهاجمی جمهوری اسلامی (در منطقه) و تلاش برای دستیابی به سلاح هسته‌ای را مترقی جلوه دهد و امکان پیوندیابی اعتراضات توده‌ها و پیامدهای عام سرکوب با گفتمان چپ انقلابی را مسدود سازد. در حیطه‌ي استراتژی دفاعی دولت، هر دو رویکرد این وظیفه و کارکرد را دنبال می‌کنند که مسیر پیوستن اقشار ناراضی – خصوصا در بین لایه‌های جوان‌تر جامعه – به گفتمان چپ انقلابی را مسدود سازند، اما نه به‌شیوه‌ي زمختِ سابقِ ممنوع‌سازی گفتار چپ، بلکه ازطریق ارائه‌ي بدیل بی‌خطر و حتی «مفید»ی از آن.

تلخیِ یک پایان: پشه‌ی حلب

تلخیِ یک پایان: پشه‌ی حلب


نوشته‌ی: اکبر اکبری

در زمانی که حلب به تسلیم نیروهای رژیم اسد درآمد، یک درس بزرگ برای تمامی دیکتاتوری‌های منطقه از زیر تل خاکستر آن مخابره می‌شد. درسی که حالا هر رژیم مسلطی در خاورمیانه می‌تواند بیاموزد و بر مبنای موفقیتِ تجربه‌ی آن عمل کند؛ این‌که: برای سرکوب قیام مردمی، مجاز به هر جنایتی؛ حتی بمباران شهرهای خود هستید. برای نخستین بار بود که در چنین ابعادی نه یک دشمن خارجی، که رژیمِ حاکم بر یک کشور برای کشتار مردم خود بی هیچ محدودیتی از جت جنگی استفاده می‌کرد. و عجیب‌تر آن‌که در مقابل چشمان بی‌تفاوت جهانیان با هیچ پیامدِ سیاسی‌ای مواجه نمی‌شد. آیا این همان درس بزرگی نیست که دیگران نیز می‌توانند از آن بیاموزند؟ آیا این همان اتفاقی نیست که به زودی در شمال سوریه خواهد افتاد و هیچ پیامدِ سیاسی‌ای دامن رژیم ترکیه را نخواهد گرفت؟

چه کسی چپ است؟

چه کسی چپ است؟


نوشته‌ی: یاشار دارالشفاء


امروز باید از کلیه‌ی کسانی که مدعی حضور در جبهه‌ی چپ هستند، پرسید که تکلیف‌شان با «ضرورت انقلاب علیه منطقِ بومی سیاسی و اجتماعی سرمایه‌داری حاضر» و نیز با «ضرورت فاش‌سازیِ تضاد خصومت‌آمیز بین منافع طبقه‌ی کارگر و منافع بورژوازی» چیست؟ در پرتو پاسخ به چنین پرسش‌هایی‌ست که می‌توان مرزکشیِ دقیقی میان «راست» و «چپ» انجام داد و لاس‌زدن‌های اسکولاستیک با نظریه‌ی انتقادی را به محک «ماتریالیسم پراتیکی» مبتنی بر حضور همزمان سه نوع نقد، یعنی «نقد اقتصاد سیاسی»، «نقد بتوارگی» و «نقد ایدئولوژی» سنجید.

به سوی نظریه‌ی دموکراتیک جبهه‌ی رهایی‌بخش

بیژن جزنی: به‌سوی نظریه‌ی دموکراتیک جبهه‌ی رهایی‌بخش


نوشته‌ی: پیمان وهاب‌زاده
ترجمه‌ی: آیدین خلیلی


به‌منظور ارائه‌ی گزارشی جامع از نظریه‌ی جنبش رهایی‌بخش ملی جزنی، تحلیل گفتمانی نظریه‌ی او را به کار خواهم گرفت و مفاهیم و گزاره‌های محوری را مشخص خواهم کرد. عامدانه از توجیهات ایدئولوژیک چشم‌پوشی می‌کنم تا سهم واقعی نظریه‌ی او را آشکار سازم. ترسیم و ردیابی مفاهیم او، قادرمان می‌سازد تا پرسش‌ها و دغدغه‌هایش را مشخص کنیم و با این کار محورهای اصلی نظریه‌ی وی را بیابیم. سپس با ارجاع متقابل موضوعی، موضوعاتی که به موقعیت ما در دوران پساکمونیستی مربوطند ــ یعنی موضوعاتی که مسکوت مانده، به‌غلط‌ بازنمایی شده‌اند، و یا موضوعاتی که گفتمان‌های رایج انقلابی آن زمان، که جزنی صراحتاً بدان‌ها باور داشت، آنها را زشت می‌نمایاند ــ را احیا و بازتعریف می‌کنم.