All posts tagged: ارنست لوهوف

آینده‌ی تورم


نوشته‌ی: ارنست لوهوف
ترجمه‌ی: کمال خسروی


موضوع تورم از همان آغازه‌ها در شکل‌گیری نظریه‌ی انتقادی ارزش نقش ایفا کرد. در همان آثار مشهورِ انتشاریافته در دهه‌ی 90 قرن بیستم این تز طرح شد که مسئولیت پس‌رفتِ چشم‌گیرِ نرخ تورم در سال‌های دهه‌ی 80 برعهده‌ی پویاییِ افسارگسیخته‌ی سرمایه‌ی مجازی بود. همان زمان نویسندگان نظریه‌ی انتقادی ارزش پیش‌بینی می‌کردند که رکود سال‌های دهه‌ی 70 و هم‌زمانیِ ضعف رشد و تورم، به‌محض پایان‌یافتن پویایی سرمایه‌ی مجازی به‌گونه‌ای اجتناب‌ناپذیر و در شکلی شدت‌یافته بازخواهد گشت. من این تخمین را کماکان درست می‌دانم، البته با قید این نکته که اثبات آن با اتکاء به تأملات مبتنی بر نظریه‌ی پول به‌نحو تعیین‌کننده‌ای تغییر کرده است.

واژه‌ی انعطاف‌پذیر طبقه

واژه‌ی انعطاف‌پذیر طبقه


نوشته‌ی: ارنست لوهوف
ترجمه‌ی: مژده ارسی


نه تنها طبقه‌ی کارگر، بلکه خودِ مفهومِ طبقه نیز ــ پیوسته و وابسته به خودِ طبقه ــ تاریخی طولانی با تحولاتی ژرف‌پو را پشتِ سر گذاشته است. این تاریخ با کارل مارکس آغاز شده است. تصور او از طبقه وحدتِ دو وجهِ وجود‌یِ کاملاً متفاوت است. از یک‌سو مفهوم طبقه در تئوریِ رهایی‌بخشِ وی نقش کلیدی بازی می‌کند؛ طبقه کارگر در تز اصلی او، به‌ویژه آن‌گونه که در نوشته‌های آغازین صورت‌بندی شده بود، به سرنگونی مناسبات سرمایه و مبارزه برای رهایی از هر نوع ظلم و ستم فراخوانده می‌‌‌شود. از سوی دیگر، مفهوم طبقه، بخش جدایی‌ناپذیر نقد اقتصاد سیاسیِ اوست. در آن‌جا سه طبقه اصلی جامعه بورژوایی، سرمایه‌داران، رانت‌خوارانِ زمین و کارگرانِ مزدبگیر، به‌عنوان «شخصیت‌یابی انسانیِ مقوله‌های اقتصادی» عمل می‌کنند. در نتیجه بین این‌دو وجه وجودی تنشی وجود دارد؛ در جایی‌که ماركسِ نظریه‌پرداز، رهاییِ طبقه كارگر را قدرتی می‌دانست كه از مناسبات سرمایه فراتر می‌رود، [مارکسِ] اقتصاد سیاسی‌دان، منافع طبقاتی را به‌عنوان امری كاملاً درونماندگار و ذاتیِ مناسبات سرمایه تلقی می‌کرد. طبقه کارگر به‌عنوان شخصیت‌یابی کالای نیروی کار، تنها به فروش کالای خود با شرایط مطلوب یعنی رسیدن به دستمزدِ بالا و محدودکردن ساعات کار علاقه دارد