انبوه خلق یا طبقهی کارگر؟
دو یادداشت کوتاه از آنتونیو نگری و پاولو ویرنو
ترجمهی: عاطفه ارمغانی
گفته میشود انبوه خلق اشاره به پایان طبقهی کارگر دارد. گفته میشود: در عالمِ «بسیاران» دیگر جایی برای لباس کار سرهمی آبی نیست، همه مثل هماند و یک بدن را تشکیل میدهند و اینکه انبوه خلق به کالئیدوسکوپ [kaléidoscope] تفاوتها بیتوجه است. هرکس این را میگوید برخطاست، خطایی کلیشهای: هر بیست سال کسی پیدا میشود که پایان طبقهی کارگر را اعلام میکند. گرچه طبقهی کارگر نه در ذهن مارکس و نه در عقاید هیچ شخصیت مهم دیگری، با سازمان کاری خاص و مجموعهای خاص از خصایل یا ذهنیتی خاص مشخص نمیشود. طبقهی کارگر مفهومی است نظری و نه عکسی یادگاری: این مفهوم اشاره به سوژهای دارد که ارزش اضافی مطلق و نسبی را تولید میکند. مفهوم «انبوه خلق» در مقابل مفهوم «مردم» قرار داده میشود نه مفهوم «طبقهی کارگر». انبوه خلقبودن مانع تولید ارزش اضافی نمیشود. از طرف دیگر تولید ارزش اضافی اصلاً مستلزم ضرورت «مردم» بودن بهمعنایی سیاسی نیست.