ترجمه
نوشتن دیدگاه

مبارزات و اتحادیه‌های کارگری در بنگال غربی

مبارزات و اتحادیه‌های کارگری در بنگال غربی
کنترل کارگری در ایالت تحت حاکمیت کمونیست‌ها در هندوستان

نسخه‌ی چاپی (پی دی اف)

 

نوشته‌ی: اروپ کومار سِن

ترجمه‌ی: بهرام صفایی

ولادیمیر آی. لنین با ترسیم رابطه‌ی حزب با طبقه‌ای که آن را نمایندگی می‌کند، شکاف آشکار در نظریه‌های مارکس را پر کرد (مک‌للان 1983، 151ـ71). لنین در این موضوع اختلافی اساسی با رزا لوکزامبورگ داشت که لنین را به پیگیری سیاست «امحای دموکراسی» در فرآیند بنای سوسیالیسم در روسیه متهم می‌کرد:‌ «فرمان، قدرت دیکتاتورمآب ناظر کارخانه، مجازات‌های شدید، حکومت وحشت. … و این حکومت وحشت است که سبب نومیدی می‌شود» (نک. به هیودیس و اندرسن 2005، 306ـ307). طنزآمیز است که خود لنین در 1921 اتحاد شوروی را «دولتی کارگری با انحراف بوروکراتیک» توصیف کرد (مک‌للان، 1983).

آنتونیو گرامشی، نظریه‌پرداز مارکسیست ایتالیایی، شورای کارخانه را پایگاه دموکراسی کارگری می‌دانست. او استدلال کرد که «فرآیند راستین انقلاب پرولتری را نمی‌توان با رشد و کنش سازمان‌های انقلابی از نوع داوطلبانه و قراردادی، مانند حزب سیاسی یا اتحادیه‌های کارگری، همسان دانست»، چرا که این سازمان‌ها در محدوده‌ی دموکراسی بورژوایی و آزادی سیاسی متولد می‌شوند (1978، 378). به نظر گرامشی شورای کارخانه نفی قانون‌مداری صنعتی است؛ شورا طبقه‌ی کارگر را به‌سوی فتح قدرت صنعتی هدایت می‌کند. قدرت شورا در این نهفته است که متشکل از کارگران باشد؛ بنابراین شکل‌گیری آن هم‌زمان با آگاهی طبقه‌ی کارگر در مسیر رهایی خودسامان از سرمایه است و می‌کوشد استقلال و ابتکار عمل خودراهبر خویش را در خلق تاریخ خود تصریح کند (پیشین، 387ـ89).

گفتمان گرامشی پیرامون قدرت کارگری به‌طور ارگانیک با دیدگاهش درباره‌ی نوسازی سوسیالیستی در جامعه‌ی پساسرمایه‌داری مرتبط است. اما بصیرت‌های نظری او به‌ کار فهم اقدامات خودمدیریتی کارگران درون نظام سرمایه‌داری نیز می‌آید. جستار حاضر با ارائه‌ی نمونه‌های برجسته‌ی این کنش، امکانات و مخمصه‌های کنترل کارگری را، آن‌گونه که در بنگال غربی به اجرا درآمد کاوش می‌کند. بنگال غربی دولتی دموکراتیک در هندوستان است که برای سال‌ها حزب کمونیست در آن حاکم بود.

تعاونی کارگران طایفه‌ای

تعاونی چای سُنگان و کارگران متحد کشاورزی (Saongaon Tea and Allied Plantation Workers’ Cooperative Ltd.) متشکل از کارگرانی از مِلک چای‌کاری سونالی (Sonali) بود که در بخش جالپیاگوری (Jalpaiguri) در منطقه‌ی شمالی بنگال غربی واقع است. این تعاونی حدود پانصد کارگر داشت که نیمی از آنان زن بودند. تمام کارگران، از قبیله‌هایی از منطقه‌ی چوتاناگپورِ (Chotanagpur) بیهار (Bihar) ــ یکی از فقیرترین ایالت‌های هندوستان ــ و اغلب از نوادگان روستانشینانی بودند که به‌عنوان کارگر قراردادی به مناطق کشت چای آورده می‌شدند (بومیک 1988، 2705).

در سپتامبر 1973، به‌علت زیان انباشته‌ی شرکت، مدیریت تصمیم گرفت دیگر مزرعه را اداره نکند. هیئت مدیره‌ی شرکت برنامه‌ای تصویب کرد که مزرعه و تعهداتش را به کارگران انتقال می‌داد. کارگران در سپتامبر 1974 انجمنی تعاونی شکل دادند و مزرعه تحت مدیریت تعاونی بهبودی چشمگیر داشت. تا سال 1977 تولید سالانه‌ی مزرعه به بالاترین رکورد محصول چای سبز دست یافته بود، و متعاقب آن وضعیت کارگران نیز بهبود یافت. تمام فعالیت‌های توسعه‌ با درآمد تعاونی از محل فروش برگ چای انجام می‌شد. تعاونی هیچ وام، سوبسید یا کمک بلاعوضی دریافت نکرد (پیشین، 2705).

کارگران مِلک چای‌کاری سونالی در کار مخاطره‌آمیز جدید خود متأثر از اتحادیه‌شان، اتحادیه‌ی کارگری چا باگان (Cha Bagan Workers’ Union)، و به‌ویژه دبیرکل اتحادیه بودند که آرمان سونالی را چالش و مأموریت شخصی خود قرار داده بود. یک ویژگی بی‌همتای تعاونی این بود که مزرعه را اختصاصاً کارگران بدون مساعدت حرفه‌ای اداره می‌کردند؛ مدیریت بر عهده‌ی کارگران و با راهنمایی اتحادیه بود. تعاونی تصمیم گرفت شیوه‌های سنتی حفظ انضباط، مواردی مانند گزارش اتهام، احضاریه و ازاین‌دست را کنار بگذارد. برای انضباط‌بخشی به کارگران خطاکار از روش‌های اقناع، و نه اجبار، استفاده می‌شد. نشست‌ها مرتباً در خطوط تولید برگزار می‌شد تا به کارگران بباوراند که هرگونه آسیب به مزرعه آسیب به خودشان نیز خواهد بود (پیشین، 2705ـ706). این کار در پاسخ به مدیرانی بود که از مزارع چای اطراف به سونالی می‌آمدند تا بررسی کنند آیا تعاونی دچار مشکلات انضباطی هست یا نه. آن‌ها ظاهراً حیرت می‌کردند که کارگران سونالی معمولاً بین 6 تا 6:30 صبح به سر کار می‌آیند، حال آن‌که مزارع اطراف مراقب بودند کارگران در ساعت 7 صبح در کار خود حاضر باشند (سن 1986، M-77).

موفقیت تعاونی سونالی کم‌دوام بود؛ چرا که مالکان پیشین، با مشاهده‌ی موفقیت مزرعه تصمیم به بازگشت گرفتند. آن‌ها شکایتی در دادگاه عالی کلکته تنظیم کردند و اعتبار تعاونی را به چالش کشیدند. در ژوئیه‌ی 1978، تعاونی وادار شد مالکیت مزرعه را به امینِ دادگاه واگذار کند. در اواخر دهه‌ی 1980، تعاونی درگیر دادخواهی بر سر مالکیت مزرعه شد و فعالیت‌های شرکت با حکم دادگاه متوقف شد (بومیک 1988، 2706).

تجربه‌ی صنعت کنف هندی

کلکته، کلان‌شهر صنعتیِ سابقاً پرجنب‌وجوش، در خلال سال‌های واپسین دهه‌ی 1960 به ورطه‌ی رکود اقتصادی افتاد، هنگامی که شهر شاهد زوال چندین صنعت بزرگ، از جمله تعطیلی بسیاری از واحدهای تولیدی مهندسی و کنف هندی بود. در تقریباً سی سالِ منتهی به این وضعیتِ رکود صنعتی، شمار بزرگی از تعاونی‌های کارگری وجود داشتند که بیش از یک دهه دوام آوردند.  برآوردی در سال 1989 بیش از بیست تعاونی از این نوع را در صنایعِ متوسط کلکته شناسایی کرده است (بومیک، 1995، 29).

کارخانه‌های کنف هندی نیو سنترال (NCJM) در کلکته، که شرکتی بزرگ بود، به‌عنوان یک تعاونی کارگری در سال 1989 آغاز به کار کرد، و سپس گردش معاملات خود را 50 درصد افزایش داد: از 56 کرور روپیه در 1988ـ89 تا 84 کرور روپیه در 1991ـ1992، که سود عملیاتی آن سالانه 69/4 کرور روپیه بود (روی 1994، 2534). [1]

خانواده‌ی اهل صنعتِ ساهو جین (Sahu Jain) مالک کارخانه‌ی کنف هندی نیو سنترال از اوایل دهه‌ی 1950 بود. شرکت در دهه ی 1980 دچار بحران مالی شد و کارگران در خلال سال‌های 1982ـ1987 چهار بار با تعطیلی کارخانه مواجه شدند. آخرین تعطیلی، در 1986ـ1987، تقریباً یک سال به‌طول انجامید. بسیاری از کارگران حتی چندین روز گرسنگی را نیز تحمل کردند. برخی کارگران به ایالت‌های زادگاه خود بیهار و اوتار پرادش (Uttar Pradesh) بازگشتند، برخی دست به خودکشی زدند و سایرین به گدایی روی آوردند.

تعاونی کارگران در 1989 اساساً برای حفظ مشاغل پایه‌گذاری شد. مدیرعامل کارخانه، ‌همراه دولت محلی و رهبران سیاسی آن منطقه، مباحثاتی طولانی با 14 اتحادیه‌ی ‌کارگری که دیدگاه‌های سیاسی گوناگونی داشتند و کارگران را در شرکت نمایندگی می‌کردند، انجام دادند. در نهایت، تمام اتحادیه‌ها موافقت کردند برای بحث پیرامون امکان بازگشایی کارخانه با مدیران ارشد مذاکره کنند. پس از چند جلسه، برخی اتحادیه‌ها از ایده‌ی پایه‌گذاری تعاونی صنعتی حمایت کردند. تمام اتحادیه‌ها به‌طور جمعی فراخوانی برای نشست کارگران اعلام کردند تا حمایت کارگران را برای پایه‌گذاری تعاونی جلب کنند (کانداتیل و وارمن 2002).

پس از آن، درخواستی به هیئت مدیره‌ی سازمان نوسازی صنعتی و مالی (BIFR) ارسال شد که آژانس دولتی مسئولِ حمایت قانونی و مالی از احیای واحدهای صنعتی رو به تعطیلی بود. دست آخر، با حمایت دولت بنگال غربی، کارخانه‌ کنف هندی نیو سنترال به‌طور قانونی به تعاونیِ متعلق به کارگران تبدیل شد. شرکت تا اواخر دهه‌ی 1990 در حدود هفتصد کارگر استخدام کرد که حدود 60 درصد آن‌ها مهاجرانی از مناطق روستایی بیهار و اوتار پرادش بودند.

در سال 1989 یک کمیته‌ی مشورتی کارخانه تشکیل شد تا از «نظام تصمیم‌گیری دموکراتیک» اطمینان حاصل کند و «حس تعلق و اطمینان میان کارکنان از به‌کارگیری شرکت» به‌وجود آورد. بااین‌حال تعاونی نمی‌توانست به‌طور منظم دستمزد کامل کارکنان را پرداخت کند. اتحادیه‌های کارگری کوشیدند دشواری‌های مالی را برای کارگران توضیح دهند؛ در عین حال، کارگران با کسب شواهد واقعی از این که نمایندگان اتحادیه و برخی اعضای دفتری پاداش سفر، حق مأموریت برای شرکت در جلسات اتحادیه، و پاداش جبرانی [2] دریافت می‌کردند، باور نداشتند که تعاونی دچار کمبود بودجه باشد. علاوه‌براین، کارگران از این شکایت داشتند که اتحادیه‌ها تنها اعضای «وفادار» را نامزد کمیته‌ی مشورتی کارخانه می‌کند و اعضای شاغل در خط تولید را که به‌واقع مشکلات کارگران را می‌فهمیدند، کنار می‌گذاشتند. در پاسخ به این شکایت‌ها، بسیاری از اتحادیه‌ها اعضای کمیته‌ی مشورتی کارخانه را با اعضایی از خط تولید جایگزین کردند.

پس از آن، نماینده‌های کارگران مرتباً و با شدت و حدت موضوع دستمزدها را پیش کشیدند. در خلال سال‌های 1994ـ1996، پرداخت حقوق و دستمزد اغلب با تأخیر انجام می‌شد. اما بسیاری از کارگرانی که متعلق به اتحادیه‌های قوی‌تر بودند توانستند مخفیانه با موافقت مدیرعامل از صندوق ذخیره‌ی کارکنان وام بگیرند، در حالی که به‌بهانه‌ی وضعیت مالی ناگوار شرکت چنین فرصتی به دیگران داده نمی‌شد. این امر به تنش میان کارگران و اتحادیه‌ها دامن زد. در نتیجه، یک اعتراض قدرتمند کارگری به درگیری با مقامات اتحادیه انجامید و نهایتاً کل کارخانه به‌طور موقت تعطیل شد. پس از هشت ماه، در 1997 تعطیلی موقت با استخدام مدیرعامل جدید لغو شد. (پیشین)

جلوه‌ی بی‌نظیر از قدرت کارگری در کارخانه‌ی تولید کنفِ کانوریا (Kanoria)، واقع در شهر فولسوَرِ (Phuleswar) منطقه‌ی هاورا (Howrah) بود. در واکنش به بحران در صنعت کنف هندی، کارخانه اشغال شد و اداره‌ی آن از 1987ـ1991 به دست گروه صنعتی مافاتلال (Mafatlal) افتاد. هیئت نوسازی صنعتی و مالی در 1991، سرمایه‌گذار جدیدی به نام شیو رانکار پاساری (Shiv Shankar Pasari)، پیدا کرد تا کارخانه را اداره کند، و او نیز در همان سال زمام امور را به دست گرفت. در تمام دو سال بعد، پاساری به اقدامات سرکوب‌گرانه‌ی گوناگونی دست زد، از جمله کسرکردن از دستمزد روزانه‌ی کارگران (katouti)، پرداخت حقوق به کارگران با نظام حواله، سر باز زدن از مزایایی نظیر صندوق ذخیره، بیمه‌ی دولتی کارکنان، و از این قبیل؛ کارگران بازنشسته یا تعدیل‌شده با یک‌سوم دستمزد کارگران عادی بدون مزایای قانونی استخدام می‌شدند، و از پرداخت حقوق کارگران خودداری می‌شد. یکی از کارگران کهنه‌کار تعریف کرد که پاساری «حکومت وحشت راه انداخته بود» (موخرجی 2001).

کارگران کارخانه‌ی تولید کنف کانوریا در ماه مه 1992، اقدام به تظاهرات «راه‌بندان خط آهن» (rail roko) ــ برای جلوگیری از حرکت قطارها ــ کردند تا مطالبات‌شان را عمومی کنند. آن‌ها با گروهی از کارگران چپِ خارج از جریان اصلی تماس گرفتند که با رهبر اتحادیه‌ای افسانه‌ای، شانکار گاها نیوگی (Shankar Guha Niyogi)،[3] همکاری می‌کردند. در 1993، گروهی از فعالان سیاسی با تشکیل اتحادیه‌ای رادیکال، اتحادیه‌ی کارگران مبارز کنفِ کانوریا (Kanoria Jute Sangrami Sramik Union)‌، ابتکار عمل را به دست گرفتند، شمار زیادی از کل چهار هزار کارگر شاغل در کارخانه‌ی تولید کنف از اتحادیه حمایت کردند. در 23 نوامبر 1993، کارگران کارخانه اعتصابِ نشسته (tool-down strike) را آغاز کردند و خواستار رفتار بهتر و پاداش‌ جبرانی شدند. پاساری تلافی کرد و اخطار تعطیلی موقت کارخانه را در 26 نوامبر اعلام کرد. در همان روز کارگران به‌زور با گشودن درها غذاخوری کارخانه را اشغال کردند. این رخداد بی‌سابقه سرآغاز اشغالی ده ماهه بود (پیشین).

اکثر کارگران کانوریا اهل روستاهای اطراف بودند و در روستاهایشان مجموعه جلساتی برای اقناع کشاورزان محلی و به‌منظور روشن‌شدن صداقت مبارزه‌شان برگزار می‌کردند. اشغال غذاخوری کارخانه و آغاز به کار آشپزخانه‌ی کمونته فقط نخستین مرحله‌ بود؛ آشپزخانه‌های کمونته، با کمک کشاورزان محلی در روستاها نیز راه‌اندازی شدند. این کارگران در سراسر کشور نشست‌هایی برگزار کردند تا بتوانند حمایت دیگر کارگران، کشاورزان و افراد و سازمان‌های دموکرات را جلب کنند. در مبارزه‌ی درازمدتی که شکل گرفت، رهبران کانوریا از تاکتیک‌هایی نظیر «راه‌بندان خط‌آهن»، بستن جاده‌ و اعتصاب غذا بهره بردند تا کارگران را برانگیزانند و حمایت از آرمان‌شان را تقویت کنند (پیشین).

یکی از رده‌بالاترین رهبران مبارزه‌ی کانارویا، کوشال دبنات (Kushal Debnath)، چگونگی دگرگونی اعتصاب اولیه به‌منظور اعطای پاداش‌های جبرانی به جنبش کارگری و مبارزه برای بقای کارخانه از طریق طرحی برای تأسیس تعاونی کارگری را این گونه توصیف می‌کند، به‌گفته‌ی دبنات، کارگران چهار پیشنهاد مطرح کردند:

خود مؤسس (پاساری) می‌تواند شخصاً پس از پرداخت طلب کارگران، کارخانه را اداره کند؛

هر مالک فردی دیگری می‌تواند پس از پرداخت طلب کارگران، کارخانه را اداره کند؛

خودِ دولت می‌تواند کارخانه را اداره کند؛

در صورت رد تمام پیشنهادهای فوق، کارگران با راه‌اندازی تعاونی خودشان کارخانه را اداره خواهند کرد (2003).

در 1 اکتبر 1994، پس از امضای موافقت‌نامه‌ای سه‌جانبه میان هیئت نوسازی صنعتی و مالی، مدیریت و اتحادیه‌ی کارگران کانوریا، کارخانه با مدیریت پاساری بازگشایی شد. طبق مفاد موافقت‌نامه، مدیریت باید دستمزدها و پاداش‌ها را مطابق شروط صنعت پرداخت می‌کرد. در طول شش سال بعد، پاساری موافقت‌نامه را زیر پا گذاشت و شش بار کارخانه را تعطیل کرد. اتحادیه‌ی کارگران مبارز کنفِ کانوریا در سال 2000، به‌علت تضعیف روحیه و اختلاف‌ها درون جنبش، دچار انشعاب شد و شمار بسیاری از کارگران، اتحادیه‌ی کارگران مبارز (Sangrami Sramik Union) را تشکیل دادند، که از حمایت اکثریت برخوردار بود. هیئت نوسازی صنعتی و مالی برنامه‌ی احیای پیشنهادی پاساری را رد کرد، اما پیشنهاد پیشینِ اتحادیه‌ی کارگران مبارز کنفِ کانوریا برای اداره‌ی کارخانه به‌صورت تعاونی کارگری را نیز کنار گذاشت، به این علت که دیگر حمایت اکثریت کارگران را نداشت. هیئت نوسازی صنعتی و مالی اظهار داشت که کارخانه «به‌نظر نمی‌رسید در بلندمدت ماندنی باشد و بنابراین عادلانه، منصفانه و مطابق با منافع عمومی بود که منحل شود»، به‌بیان دیگر برای همیشه تعطیل شود (نک.. به موخرجی 2001).

اتحادیه‌ی کارگران مبارز کنفِ کانوریا به دفتر استیناف سازمان نوسازی صنعتی و مالی مراجعه کرد تا پیرامون حکم هیئت نوسازی صنعتی و مالی فرجام‌خواهی کند. اما دفتر استیناف سازمان نوسازی صنعتی و مالی حکم هیئت نوسازی صنعتی و مالی را مبنی بر انحلال کارخانه تأیید کرد. اتحادیه دادخواستی رسمی به دادگاه عالی کلکته ارائه کرد تا احکام هیئت نوسازی صنعتی و مالی و دفتر استیناف سازمان نوسازی صنعتی و مالی را به چالش بگیرد، و ادعا کرد که بازگشایی کارخانه با یک برنامه‌ی احیای مناسب ممکن خواهد بود. دادگاه عالی کلکته پس از استماع مدعیات تمام طرف‌ها، از هیئت نوسازی صنعتی و مالی خواست موضوع را در ژوئن 2008 دوباره بررسی کند. پرونده همچنان در حال دادرسی است.

دولت، کار، و مبارزات کارگری

دولت بنگال غربی در سی سال گذشته تحت حاکمیت حزب کمونیست هندوستان (مارکسیست) ــ CPI(M) ــ  با حمایت برخی احزاب کوچک‌تر چپ بوده است. در خلال سی سال گذشته بنگال غربی همچنین شاهد تعطیلی بسیاری از شرکت‌های صنعتی و مصائب کارگرانش نیز بوده است. بیرن روی (Biren Roy)، فعال اتحادیه‌ای کهنه‌کار و رهبر اتحادیه‌ی کارگری مرکزی هندوستان (Central Indian Trade Union)، این انتقاد را به دولت جناح چپ به رهبری حزب کمونیست هندوستان (مارکسیست) مطرح کرد که در ابتکار عمل برای پشتیبانی از راه‌کارهای جایگزین، مانند تعاونی‌های کارگری، درباره شرکت‌های تعطیل‌شده ناکام بوده است (فرناندس 1999). شاریت کومار بومیک (Sharit Kumar Bhowmik)، تاریخ‌نگار تعاونی کارگری سُنگان، نقد مشابهی مطرح می‌کند:

به نظر کارگران، یکی از بزرگ‌ترین اشکالات این است که دولت در برابر مخمصه آن‌ها کاملاً بی‌تفاوت بود. دولت می‌توانست با اتکا به بندهای قانون [الحاقی] قانون چای 1976 و 1983 از این تجربه حمایت کند. این قانون به دولت ایالتی این اختیار را می‌داد که صرف‌نظر از مسائل قانونی، برای دوره‌ای ده ساله مسئولیت واحدی دارای مشکل را برعهده بگیرد. به این ترتیب، مزرعه می‌توانست به تعاونی منتقل شود. یا در حالت دیگر، دولت می‌توانست به نمایندگی از کارگران مذاکراتی را با طرف دعوی پیش ببرد تا به نوعی مصالحه دست یابد. بی‌تفاوتی دولت ایالتی بی‌شک آسیب بزرگی به کارگران و این تجربه‌ی یگانه وارد کرد (1988، 2706).

موفقیت تعاونی کارگری در کارخانه‌های تولید کنف هندیِ نیوسنترال تا حد زیادی ناشی از این بود که اتحادیه‌های متعدد، با وابستگی به هم‌پیمانان ایدئولوژیک متضاد، در ارتقای تعاونی به حمایت از منافع کارگران همکاری کردند. این لحظه‌ای نادر در بنگال غربی است (بومیک 1995، 32).

اکثر کارگران در تعاونی‌های کارگری که هم‌اکنون در بنگال غربی فعال‌اند، عضو اتحادیه‌های وابسته به اتحادیه‌های کارگری مرکزی هندوستان، مورد حمایت حزب کمونیست هندوستان (مارکسیست)، هستند. بااین‌حال، اتحادیه‌های کارگری مرکزی هندوستان به‌ندرت دستاوردهای کارگران در مدیریت فرآیند تولید را در سطح ملی یا ایالتی برجسته کرده‌اند. این رفتار درباره‌ی کنگره‌ی اتحادیه‌های کارگری سراسر هندوستان (AITUC)‌ نیز صادق است که حزب کمونیست هندوستان (CPI) از آن حمایت می‌کرد و جزء دیگر دولت جناح چپ بود. باید اشاره کرد که تعاونی کارگری در ملک چای‌کاری سونالی مورد حمایت اتحادیه‌ی کارگری چا باگان، وابسته به کنگره‌ی اتحادیه‌های کارگری سراسر هندوستان، بود. دبیرکل اتحادیه، که پشتیبان آرمان سونالی بود، از سوی اتحادیه، تشکیلات مرکزی، و حزب کنار گذاشته شد، و سپس حزب نیز خود را از چنین مخاطراتی کنار کشید. این شاهدی است بر آن که فدراسیون‌های اتحادیه‌های کارگری چپ در هند اهمیت کمی برای تعاونی‌های کارگری قائل بودند (بومیک 1995، 32؛ سن 1986،‌ M-75).

جنبش کارگری کارخانه‌ی کانوریا مستقیماً به مصاف دولت و ناخدایان صنعت رفت. مجامع گوناگون بازرگانی و صنعتی نمی‌توانستند دست‌درازی کارگران به حقوق «مقدس» مالکیت‌شان را بپذیرند. سخنگویان‌شان اشغال ساختمان‌های کارخانه را «غیرقانونی»، «غیرمنطقی» و «غیرعادی» خواندند و از آن انتقاد کردند. حتی یکی از تحلیل‌گران نیز ابراز نگرانی کرد و پیشنهاد داد که کنترل کامل طبقه‌ی سرمایه‌دار بر اهرم‌های نظام اجتماعی ـ اقتصادی با ایجاد موانعی بر سر راه تهیه‌ی کنف خام در کارخانه و فروش محصولات نهایی در بازار، به‌عنوان استراتژی‌ای برای رودررویی با چالش کارگران مبارز استفاده شود (هفته‌نامه‌ی اقتصادی و سیاسی، 1994، 22). ا. ک. روی (1994)، فعال اتحادیه‌ای برکنار شده، تعصب حامی سرمایه‌داری دادگاه عالی کلکته را پیرامون کارخانه‌ی کانوریا زیر سوال برد:

اگر صنعتی به‌لحاظ تکنولوژیک و اقتصادی ورشکسته است، پس باید اوراق شود، اگر نیست باید احیا شود. اگر کارفرما ورشکست شده و دولت متزلزل است، کارگران حق دارند مداخله کنند. دادگاه عالی کلکته با روا دانستن اشغال اما ممانعت از تولید تنها نیمی از راه را رفتند، در حالی که دادگاه عالی الله‌آباد در قضاوت تاریخی‌اش توسط قاضی ر. س. داوان (R S Dhawan) در 15 اکتبر 1992، در پرونده‌ی {شرکت} کریپال ایسپاتِ (Kripal Ispat) {شهر} گوراخپور (Gorakhpur)، بر حق کارگران بر مالکیت واحدهایی که کارگران کانوریا برایش می‌جنگند حکم داد (2533).

باید انتظار می‌رفت که کارخانه‌داران و دادگستری در مواجهه با مبارزه‌ی ستیزه‌جویانه‌ی کارگران رفتاری خصمانه‌ نشان دهند. دولت جناح چپ به رهبری حزب کمونیست هندوستان (مارکسیست) نیز رویکردی خصمانه به جنبش داشتند. یکی از دلایل این رفتار آن بود که کارگران کانوریا از اتحادیه‌ای رزمنده حمایت کردند و تمام اتحادیه‌های کارگری شناخته‌شده کناره گرفتند، از جمله اتحادیه‌های که با اتحادیه‌ی کارگری مرکزی هندوستان همکاری می‌کردند. علاوه‌براین، دولت بنگال غربی هم‌زمان توافق‌نامه‌هایی «دوستانه» با رهبران کسب‌وکارهای خصوصی و شرکت‌های چند ملیتی برای دعوت از «سرمایه» به امضا رساندند. روشن است، در حالی که کارگران در پی پیش‌برد جنبش کارگری رزمنده‌تر بودند، اتحادیه‌های کارگری رسمی مناسباتی سازگار با منافع سرمایه‌داری شکل می‌دادند. در عوض، اگر اتحادیه‌های کارگری و حزب کمونیست به قیام کارگران پیوسته بودند و با سرمایه‌گذاری‌های خارجی که دستمزدها و شرایط کاری را تضعیف می‌کرد، آشکارا مقابله می‌کردند، جنبش کارگری یک‌دست‌تر و نیرومندتری سر بر می‌آورد (پیشین).

در جستجوی نظریه

می‌توان استدلال کرد که این انتظار که ابتکارعمل‌های طبقه‌ی کارگر در ایالتی به‌رهبری کمونیست‌ها تحت نظام سرمایه‌داری موفق شود چیزی جز فکری یوتوپیایی نیست. اما مفهوم‌سازی گرامشی پیرامون مبارزه‌ی ضدهژمونیک علیه نظام سرمایه‌داری خواستار آن است که احزاب کمونیستی در تدارک رهبری بر مبارزات طبقه‌ی کارگر باشند. تجربیات کنترل کارگری در بنگال غربی با واکنش‌هایی خصمانه یا بی‌تفاوت از حزب کمونیستِ در قدرت، مواجه شد. این موردی یگانه نیست. تاریخ پساانقلابی اتحاد شوروی و تاریخ جاری چین گواه آن است که حاکمیت حزب کمونیست به قدرت کارگری و رهایی طبقه‌ی کارگر نمی‌انجامد. در این باره، مفهوم‌سازی گرامشی از شوراهای کارگری و مباحثات رزا لوکزامبورگ با لنین در مفهوم‌سازی قدرت کارگری و کنترل کارگری در سده‌ی بیست‌ویکم سودمند است.

گرامشی انتظار داشت مبارزه‌ی طبقه‌ی کارگر از طریق شورای کارخانه از «مشروعیت صنعتی» فراتر رود. دولت سرمایه‌داری در کشوری مانند هندوستان، چنین مبارزه‌ی ستیزه‌جویانه‌ای را تحمل نمی‌کند. اما شکل‌گیری تعاونی‌های کارگری از خلال مبارزه‌ی قانونی می‌تواند حداقلی از امنیت معیشت کارگران در نظام سرمایه‌داری را تضمین کند. در اواخر دهه‌ی 1980، مبارزه‌ی قانونیِ دقیقاً مشابهی را کارگران شرکت کمانی تیوبز (Kamani Tubes Ltd) در ایالت ماهاراشتا (Maharashtra) پیش بردند (سیرین‌واس 1993). این نمونه‌ای برجسته از اعمال کنترل کارگران بر صنعت در هندوستان بود. و اتحادیه‌ی رزمنده‌ی کارگران کانوریا از طریق تشکیل تعاونی کارگری، مبارزه‌ی قانونی در حال پیشرفت و طولانی‌ای برای کنترل کارگری بر پا کردند. مبارزات طبقه‌ی کارگر در هندوستان باید توجه خود را به امکان‌پذیری مبارزه‌ی قانونی جلب کند. هم‌زمان، تجربه‌ی کارخانه‌های کنف هندی نیوسنترال این هشدار را می‌دهد که فرهنگ سلسله‌مراتبی اتحادیه‌های کارگری می‌تواند درون تعاونی کارگری، با نمایندگان اتحادیه‌ای که از مزایای خاص بهره می‌برند، دوام داشته باشد. درواقع، تعاونی‌های کارگری در هندوستان هم امکانات و هم دشواری‌ها را نشان می‌دهد. نقد هوشمندانه‌ی گرامشی بر احزاب سیاسی و اتحادیه‌های کارگری همچنان برای فهم سیاست کارگری در هندوستان کارساز خواهد بود. [4]‌

جستار حاضر ترجمه‌ای است از فصل نوزدهم کتاب زیر:

Azzellini, D. Ness, E. (Eds). (2011). Ours To Master and To Own: Workers Control From the Commune to the Present. Haymarket Books.

 

یادداشت‌ها

[1] به‌خاطر داشته باشید که یک کرور برابر 10 میلیون روپیه است. در 1989، نرخ مبادله‌ی 16 روپیه‌ی هندوستان برابر 1 دلار ایالات متحد بود. به‌بیان دقیق‌تر، در 1989، یک کرور روپیه معادل 625.000 دلار بود.

[2] پاداش جبرانی، قابل‌مقایسه با افزایش هزینه‌های زندگی، بر مبنای شاخص هزینه‌ی زندگی محاسبه و به حقوق پایه افزوده می‌شود.

[3] شانکار گاها نیوگی، فیلسوف اجتماعی و فعال اتحادیه‌ای، اتحادیه‌ی رادیکال کارگران را در چتیسگر (Chattisgarh) رهبری می‌کرد و در اوایل دهه‌ی 1990 به‌ قتل رسید.

[4] من در نگارش این مقاله از گفت‌وگو با دبداس بانرجی (Debdas Banerjee) بهره بردم. ماسومی باتاچریا (Mausumi Bhattacharyya) توجه‌ام را به برخی مطالبی جلب کرد که برایم ناشناخته بودند. البته، مسئولیت داوری‌های ارائه‌شده بر عهده‌ی من است.

منابع

Bhowmik, Sharit Kumar. 1988. Ideology and the cooperative movement. Economic and Political Weekly. December 17.

______. 1995. Worker cooperatives. Seminar, May.

Chattopadhyay, Paresh. 2007. Towards a society of free and associated individuals: Communism. In Anti-Capitalism: A Marxist introduction, ed. Alfredo Saad-Filho. Indian edition. London: Pluto Press.

Debnath, Kushal. 2003. West Bengal: The neo-liberal offensive in industry and the workers’ resistance. Revolutionary Democracy, April.

Economic & Political Weekly [Special Correspondent]. 1994. Kanoria juteworkers’ historic struggle. Economic & Political Weekly, January 1–8.

Fernandes, Leela. 1999. Producing workers: The politics of gender, class, and  culture in the Calcutta jute mills. Indian edition. New Delhi: Vistaar Publications.

Gramsci, Antonio. 1978. The Turin workers’ councils. In Revolution and class  struggle: A reader in Marxist politics, ed. Robin Blackburn. Sussex, UK: Harvester Press.

Hudis, Peter and Kelvin B. Anderson, eds. 2005. The Rosa Luxemburg reader. Indian edition. New York: Monthly Review Press.

Kandathil, George Mathew and Rahul Varman. 2002. Contradictions of workers’ participation: Case study of a workers’ owned jute mill. Paper presented at the 11th Conference of the International Association for the Economics of Participation, Catholic University of Brussels, Belgium, July 2002.

McLellan, David. 1983. Politics. In Marx: The first hundred years, ed. D.

McLellan. London: Fontana Paperbacks.

Mukherjee, Malay. 2001. A history of the struggle of the workers of Kanoria jute mills. Indian Labour Journal, August–September.

Roy, A. K. 1994. Kamani to Kanoria: Marxists and workers’ co-operatives. Economic & Political Weekly, September 24.

Sen, Ratna. 1986. Experiment in workers’ management: Sonali tea garden, 1973–1981. Economic & Political Weekly, August 30.

Srinivas, B. 1993. Worker takeover in industry: The Kamani tubes experiment. New Delhi: Sage Publications.

 

لینک کوتاه شده در سایت «نقد»: https://wp.me/p9vUft-Vf

 

همچنین در این زمینه:

از اتحادیه‌گرایی تا شوراهای کارگری

نقش کارگران در مدیریت: نمونه‌ی موندراگون

کنترل کارگری در انقلاب بولیواری ونزوئلا

چپ نوین و خودگردانی کارگری در یوگسلاوی

دموکراسی کارگری در انقلاب اسپانیا

تجربه‌ی خودمدیریتی کارگری در الجزایر

شوراهای کارخانه در تورین، 1920-1919

کنترل کارگری و انقلاب

شوراهای کارخانه‌ و مجامع کارگریِ خودگردان

اجتماعی‌سازی چیست؟

ریشه‌ها و آوندها: سالگرد دی‌ماه

جنبش کارگری و اجتماعی‌سازی وسائل تولید

جایگاه و توان چپ

 

نظر شما در مورد این نوشته چیست؟

در پایین مشخصات خود را پر کنید یا برای ورود روی یکی از نمادها کلیک کنید:

نماد WordPress.com

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری WordPress.com خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

عکس فیسبوک

شما در حال بیان دیدگاه با حساب کاربری Facebook خود هستید. خروج /  تغییر حساب )

درحال اتصال به %s

این سایت برای کاهش هرزنامه‌ها از ضدهرزنامه استفاده می‌کند. در مورد نحوه پردازش داده‌های دیدگاه خود بیشتر بدانید.