هفتهی آینده «نقد»، «سایت نقد»، یکساله میشود. این مناسبتی است که در خوشبینانهترین نگاه تنها برای شمارِ اندکِ دستاندرکاران، نویسندگان، مترجمان، علاقمندان و خوانندگانِ «نقد»، نقطهای است که میتوان در آن مکث و تأمل کرد. در چشماندازی سیاسی و اجتماعی، حتی رویدادی ویژه نخواهد بود. تأمل در این نقطه، برای ما اما، فرصتی است برای ارزیابیِ پاسخ به پرسشِ مشروعیت و حق و ضرورتِ پیدایش و حضور آن؛ پرسشی که دیگران، برخی پیشاپیش در انکار چنین مشروعیت و ضرورتی و برخی دیگر، نقادانه، اما دوستانه و همدلانه در شناخت جغرافیای آن و جایگاهش در جغرافیای اندیشه و مبارزهی سیاسی طرح کردهبودند، و میکنند؛ پرسشی که بیگمان بیش و پیش از دیگران برای ما نیز طرح بود و پاسخهایی که به آن داشتیم و دادیم، هرچند نه با صدای بلند، در یک جمله خلاصه میشد: «نقد» باید نخست پاسخ به ضرورتی باشد و مشروعیت و حقانیتِ وجودش را میتوان با ارزیابیِ تلاش و توانش در تشخیص و تعیین جغرافیای این ضرورت و پاسخگویی به آن، داوری کرد. یکسالگی، در فاصلهای زمانی که ــ در عطف و تعهد به مبارزهی سیاسی و اجتماعی در ایران ــ بین خیزش دیماه 96 و نقطهای شاخص در مبارزات کارگری هفتتپه و فولاد اهواز واقع میشود، به ما نیز فرصت و وظیفهی این ارزیابی را محول میکند.
ضرورتی که «نقد» خود را به مثابهی پاسخی، یکی از پاسخها، با آن تعریف میکند، برعهده گرفتنِ وظیفهای، یکی از وظایف، در سپهر نقد است: ضرورت کار و مبارزهی نظریِ هدفمند در متن و بستری ضدِ سرمایهدارانه و با چشماندازی رهاییبخش؛ کاری در محتوا و مضمون، نظری و در ماهیت، سیاسی؛ فعالیتی در فاصله و در تمایز روشن با کار آکادمیک از یکسو و ژورنالیسمِ سیاسی از سوی دیگر، فارغ و مبرا از انکار اهمیت و ضرورتِ هردوی این حوزهها؛ مدعیِ دقت و انسجام و نظم «علمی» و «حرفه»ای و متعهد به تشخص و صراحت سیاسی، رو در روی درندهخویی و انسانستیزیِ ستم سرمایهداری، چه در پیکر رژیم حاکم بر ایران و چه در قالب نظام ویرانگر سرمایهی جهانی.
«نقد» بیگمان تلاش برای گسستن و گسیلدن از الگوهای تکراری و ناکارآ در شناختِ وضع موجود و در شیوهها و رویکردها و شکلهای سازمانیابی در دگرگونسازی ریشهای آن است، اما جانشین این الگوها، یا خود، الگوی دیگری در کنار آنها، نیست. دراساس، داعیهاش را ندارد. برعکس، تلاشی است در ایجاد فضایی تازه برای: یک) ارزیابی نگاههای گوناگون به نقد شیوهی تولید سرمایهداری و ایدئولوژیِ بورژوایی؛ دو) ارزیابی و جستجوی راهها و امکانات گوناگون در گذشتن از آن و چیرگی بر آن؛ سه) ارزیابی طرحهای واقعبینانه از آینده و از جامعهای رها از سلطه و استثمار؛ و چهار) مشروعیتبخشیدن به «خیالپردازی»ها و آرمانهایی که چنان آیندهای را میخواهند؛ نگاهی واقعگرایانه و همهنگام مبارزهجویانه به آینده، چنانکه آینده نیز چراغ راه امروز باشد؛ نه غایتگراییِ قدرگرایانه، اما آرمانگراییِ مبارزهجویانه؛ آینده، نه همچون علتِ غایی، اما همچون آرمانی ممکن؛ پذیرش و پذیراندنِ امکان و مشروعیتِ جامعهای آزاد و رها از سلطه و استثمار.
«نقد» امروز وزنهای نیست؛ نه در ابعاد رسانهای، نه سیاسی و نه نظری؛ وزنهای چنان سنگین که تعادل نیروها را در هیچیک از سپهرهای فوق بهزیانِ مخالفان و «رقبا» برهم بزند. آنجا که چنین نگرانیهایی احساس میشوند، ناشی از سنگینیِ وزنهی «نقد» نیست، بلکه ناشی از سبکیِ خودِ جایگاه و پایگاهِ نگران است. «نقد» تنها و تا آنجا میتواند هراسانگیز باشد که از عهدهی وظیفهی نقد برآید و آنگاه، آنها که از «نقد» میهراسند، تنها بانیانِ وضعِ موجود خواهندبود.
«نقد» میخواهد در فضای نقد اقتصاد سیاسی، نقد ایدئولوژیِ بورژوایی، نقدِ بتوارگیِ کالایی، صدایی باشد در کنار و همآوا با صداهای دیگر، هریک به زبانی و لحنی، گوناگون و هریک پژواکِ جایگاه و خواستهای ریشهدار در ساختوبافتی اجتماعی و تاریخی و تلاشی برای تصویرپردازی از جامعهای آرمانی؛ هرچه بیشتر باشند این صداها، بهتر. در این همآوایی و همسرایی، «نقد» یک صداست. گونهگونیِ این صداها و لحنها را، «نقد» ناشی از گونهگونیِ ناگزیرِ نیازها و سایهروشنها در شیوهی بیانشان میداند و ضرورت و مشروعیتِ این چند صدایی را از نقش تعیینکننده و غیرقابل چشمپوشیِ آن در امکانِ شکوفایی و بالیدنِ انسانِ آزاد استنتاج میکند. شعار «همه با هم»، بیانِ ایدئولوژیکِ «همه با من» است.
از وحدت مبارزه با سازوکار سرمایهدارانهی زندگیِ اجتماعیای که مبتنی است بر سلطه و استثمار و از وحدتِ هدف برپاییِ جامعهای بری از سلطه و استثمار نمیتوان وحدت راهها و روشها و شیوههای مبارزه را نتیجه گرفت؛ نه در یک حزب و سازمان، و بهمراتب کمتر، در یک رسانه؛ نه امروز، و نه حتی در فردایی که امکان واقعیِ ساختنِ چنان جامعهای فراهم شدهاست. با اینحال، «نقد» نه تنها عرصه را بر بانیان و پاسداران و قدرتمدارانِ وضعِ موجود تنگ میکند، کاری که همانا هویت و سرشت نقد است، بلکه جا را برای نیروهایی نیز تنگ میکند که با پنهانشدن پشتِ نُمادهای مبارزهجویانهی نقد، در جستجوی راههای مماشات با همین وضعِ موجودند، یا در حرکت لاکپشتیشان برای تغییر وضع موجود، خادمانِ خواسته و ناخواستهی جاودانگیِ آن میشوند. از همین روست که «نقد»، پالایشِ گفتمانِ نقد را از وظایف عمده و مهم خود میداند.
در تجربهی زیست یکسالهی «نقد»، سیاههی کاستیها و خواستهها آنقدر طولانی است که نیازی به بیانشان نیست، اما دستکم سه واقعیت ما را در گامنهادن به سالِ دومِ زندگی دلگرم میکند: یکم) پرخوانندهترین مقالاتِ «نقد» مقالات نظری در حوزهی نقد اقتصاد سیاسی بودهاند؛ دوم) بیشترین آثار منتشرشده را خوانندگان و علاقمندان به نقد و «نقد» ترجمه و تألیف کردهاند؛ و سوم و مهمتر از همه) آنجاکه به مسائل مبارزهی سیاسی و طبقاتی پرداختهایم، زنجیرهی میانجیها بین متن و رویداد آشکار و ملموس بودهاند.
کارنامهی یکسالهی مقالاتی که در «نقد» منتشر شدهاند، در مجموعهی «سالنامهی نقد» گردآوری شدهاست و در دسترس قرار دارد.
سالنامهی «نقد»: 1396-1397
لینک کوتاه شده در سایت «نقد»: https://wp.me/p9vUft-Mm
دوستان عزیز، خسته نباشید! نکته ای در این نوشته است که جای نقد دارد، چون نوعی «تعارف» است و آن : «در تجربه ي زيست يكساله ي «نقد»، سياهه ي كاستي ها و خواسته ها آنقدر طولاني است كه نيازي به بيانشان نيست». یا می بایست همچون «دلگرمی ها» به این کاستی ها اشاره می شد و یا نوشتن چنین عبارت کلی ، که آن را بتوان ناشی از فروتنی دانست، بی مورد است. بگمانم نیازی نبود که چنین اشاره ای می شد. گویا چون خواسته اید ، به درستی، به » دلگرامی» ها اشاره کنید، پس برای ایجاد تعادل لازم دانسته اید چنین جمله کلی درباره کاستی ها هم بنویسید؟
تبريك بسیار
به سايت نقد كه نه فقط صدايي است در كنار صداهاي ديگر براي «تصوير پردازي از جامعه آرماني » بلكه بيشتر، يك شروع نوين در گفتمان انقلابي است. گفتمانی چون خودنويس نشسته بر تصوير: که روشنگری می کند تا خنجرِ آرمانگرايانِ مبارزه جو را صیقل دهد.
به جد میگویم که در یکسال گذشته، از «نقد» بیش از تمام عمر آموخته ام و از این نظر خود را وام دار آن میدانم . به تمامي دست اندركاران سايت نقد به خصوص كمال خسروي، ستون ماندگار ساختمان نقد، خسته نباشيد مي گويم. سپاس .
دوست عزیز، اصغر ایزدی
«تعارف»ی در کار نیست. چند مورد محدود و مشخص تجربه هایی که موجب دلگرمی اند، قابل اشاره بودند. اما، برشماری دقیق همهی کاستیها در حوزه هایی همچون امور فنی، کیفیت شکل و محتوای مباحث نظری، امکان هماهنگیهای موضوعی در راستای هدفمندی و رابطه ای ارگانیک، تعریف و تعیین مرزهای کماکان نادقیق و لغزان کار آکادمیک و ژورنالیسم سیاسی، پرهیز از خردهکاری یا تبدیل شدن به جُنگ سیاسی/فرهنگی یا غلطیدن به کار «مجله»ای و چندین حوزهی عمومی دیگر، در اشتراک با هر رسانهی چپ دیگر، در این یادداشت کوتاه ممکن نبود و نیست. غرض نه «تعارف» است و نه تظاهر به فروتنی. امیدوار بودیم، این جنبه بدیهی باشد.
با سپاس از توجه شما
«نقد»
دوستان عزیز نقد، گویا من نتوانستم نکته مورد نظرم را آن طور که باید بیان کنم. کارنامه نقد در طی یک سال گذشته، با توجه به محدویت ها و کمبود امکانات واقعا عالی بوده است، من خواستم بگویم جائی برای بیان عبارت کاستی ها نبود و اشاره به آن را مطلقا «تظاهر به فروتنی» تلقی نکرد ه ام.
با مهر و موفق باشید.
Masoud Khoshabi, [05 Mar 2019 07:00:58]:
دوستان دست اندر كار«نقد»
خسته نباشيد !
حقيقت اش وقتى كارنامه ى يك ساله ى سايت نقد را مرور مى كردم ، قبل از هرچيز برخود واجب ديدم كه از زحماتتان تقدير به عمل آورم .
مبارزه ى نظرى عليه انواع بهره كشى هاى انسان از انسان كه از نگاه نابرابر به انسانها سرچشمه مى گيرد دركمّ و كيف مجموعه ى سالنامه ى نقد به وفور يافت مى شود ، واز اين بابت از شما سپاسگزارم .
اما جسارتاً آن چه از باب يك سالگى «نقد»، در يادداشتى بسيار كوتاه قلمى شده جاى تأمل بسيار دارد .
يك سال« نقد» كه از جدائى از يك «نقد»ديگر حاصل شده است درچارچوب A فعاليت كرده و به دستآوردهاى B نائل گرديده است . اكنون كه به ليست دستآورد ها مى نگرم جاى افتخار دارد؛ اما آيا «نقد» كه براين باور است كه:
«در تجربه ى …يك ساله ى «نقد»، سياهه ى كاستى ها و خواسته ها آن قدر طولانى است كه نيازى به بيان ندارد ، اما … [ شرح موفقيت ها عبارتند از …]»
و قطعاً اين عبارت را نه از سر تواضع – كه رويكردى فريبانه به موضوع است – ، بلكه به منظور تنوير افكار خوانندگان بيان مى شود بر نمى تابد تا با كلى گويى – كه روى كردى سفسطه گرايانه دارد – ختم بخير شود.
آيا بهتر نبود «نقد»مشتى از خروار كاستى ها و خواسته هاى طويل اتفاق نيافتاده را بر مى شمرد تا خوانندگان بهتر مى توانستند با زير ورو كردن آنهابه ارزيابى واقعى تر جايگاه فعلى آن دست رسى مى يافتند ؟
آيا جا نداشت از اين سياهه، چكيده اى مطرح مى شد تا جايگاه «نقد »نسبت به نقد بيرحمانه ى خود متمايز مى شد ؟
بديهى است تا أبدالآ باد مى توان عليه بهره كشى انسان عليه انسان به عنوان پايه ى نظام هاى معتقد به تفوّق انسان ها با همديگر قلم فرسائى كرد و همه خوب است و چه بسا قابل تقدير ، ولى صرفاً وقتى مى توان از تكامل خود با خبر شويم كه به نقد چار چوب A بپردازيم صرفنظر از نتايجش كه B است .
در يك تحليل جامعه شناسانه نتايج نه تنهامعرف صحت روش نيست بلكه گوياى تكامل هم به حساب نمى آيند، بالاخص نتايجى كه به لحاظ كيفى به زحمت قابل ارزيابى و سنجش باشند .
اولين بار كه » نقد بر برنامه گُتا «- اثرى مربوط به اوائل ماه مه ١٨٧٥- ، را خواندم ، نه تنها با مفهوم نقد آشنا شدم بلكه مهم تر از أن به مفهوم پيوستگى دانش اقتصاد سياسى در جايگاه برنامه ى حزبى و تشكيلاتى پى بردم وبرايم معيار ، مكيال و سنگ محكى شد تا از اين دو مفهوم در راستاى ارزيابى هاى نظرى ام بهره بردارى كنم .
طبعاً قبلاً با خواندن فقر فلسفه و أنتى دورينگ با مفهوم نقدآشنا شده بودم ولى در نقد ٧ برگى برشمرده معنى و مفهوم جمله ى پايانى أن را :
»Dixi at salvavi animam meam» [=گفتم و وجدانم آسوده گشت. ]
بهتر درك كردم .
بديهى است در نقد تازه عُمق نگاه معلوم مى شود ، اوج تشخيص مَرٓض و وخامت هولناكش معلوم مى شود ، همان عُمق نگاهى كه وقتى آنتوان در چشمان دكتر فيليپ در برجسته ترين رُمان قرن بيستم يعنى » خانواده ى تيبو » ديد ، همه خطراتى كه زندگى آتى اش را از اين رو به آن رو مى كرد از جلو چشمانش رژه رفتند !
همان نقدى كه ماكسيم گوركىِ سرمست از سعادت جايگاه رفيع ادبى اش توسط لنين ، به ثقل واقعى اش نشانده شد كه در داستان نسبتاً بلند » خوانند » توسط خود نويسنده با صداقت تمام به رشته تحرير در آمده است و به اين توصيه مزين شده كه : «ره نمائى كى توانى ؟ اى كه ره را خودندانى ! »
همان نقدى كه پله خانف بر» براند » نوشت و ثابت كرد كه روحانى پر جذبه وثابت قدم نمايشنامه ى هنريك ايبسن ِآنارشيست همچون خود او صرفاً مردم را به ناكجا آباد مى كند ، همان نا كجا آبادى كه جلال أل احمد خوانندگان نگون بختش را كشان كشان به آن راه مى كشاند كه حتى نقد جانانه ى امير پرويز پويان بر انديشه هاى پس از مرگ او نتوانست بر خيل خوانندگان آثار رنگارنگ او كوچكترين اثر تعيين كننده اى بگذارد!
در بررسى يك ساله ى « نقد »انتظار مى رفت نقدى كمتر از ميانگين موارد بر شمرده نباشد ؛ ولى كارنامه يكساله دريك برگ مالامال از كلمات تركيبى پر بار بود كه به زحمت مى توانست نام نقد وبررسى به خود بگيرد !
«نقد »كه يكى از ادله ى منتشر نكردن برخى از مقالات كوتاهى آن ها عنوان مى شود ، حالا كه به خودش رسيده به كوتاهىِ تمام تاريخچه يكساله ى خود را توضيح مى دهد واز ذكر » سياهه ى كاستى ها و خواسته هاى آن قدر طولانى » خود ، بدون برشمردن حتى تيتر وار آنها مى گذرد ، راستى چرا ؟
ماركس در » نقد بر برنامه گُتا » در وهله ى اول چارچوب را نقد مى كند و توأماً به ظرايف پر اهميت ديگر مى پردازد .قطعاً نمى توان از ماركس دفاع كرد و نسبت به الگوهاى قلمى و روش هاى ذهنى اش بى تفاوت بود . يك سال پر نشيب وفراز را پشت سر گذاشته ايم ، سالى كه برسر جامعه چه ها كه نيامد ، در حوزه هاى سياست ، اقتصاد و فرهنگى مردم چه ها كه نگذشت و متعاقباً چه ها كه …
…
آن چه در اين نوشته ى كوتاه مستفاد كردم عبارات تر كيبى قابل تأمل بود به صورت صفت وموصوف ، مضاف و مضافٌ اليه ، ونه جملاتى صيقل خورده ، نه پاراگراف هائى با چفت و بست هاى استوارو نه متنى مستحكم و خلاق .
دوستان مقادير زيادى از » ضرورت » رسانه اى خود مى نويسند :
– ضرورت كار و مبارزه ى نظرى هدفمند …
– ضرورت كار آكادميك و ژورناليستى …
– «نقد»بايد نخست پاسخ به ضرورتى باشد …
– جغرافياى اين ضرورت …
– كاستى ها و خواسته ها آن قدر طولانى است كه نيازى [= ضرورتى] به بيانشان نيست …
به نظر مى رسد با تاكيدهاى مكرر بر «ضرورت «ها در بررسى كوتاه يك ساله قدرى بحران هويت بر عملكرد دوستان سايه انداخته است ، حال آنكه در جامعه ى ما آنقدر فقر نظرى گسترده وعميق است كه اگر هزار «نقد» هم از خاك سترون اين سرزمين سر بيرون كنند ، نياز ش بر آورده نمى شود و لهذا چه ضرورت [!] به اين حجم صغرىٰ كبرىٰ رديف كردن .
كدام كور دل تهى مغز از فقر فاحش نظرى موجود در جامعه ما غافل است ؟
حتى پرچم داران ج. ا. ا. از فقر نظرى در نظام ذهنى موجودشان در عذابى أليم بسر مى برند وبه زبان مىآ ورند كه هم دولت مان و هم جامعه ى مان از اهداف آرمانى مان فاصله اى فاحش دارند .
هم اكنون بحث ضرورت وجودى «نقد» مطرح نيست ، بلكه بحث چگونگى ارتقاء كيفى أن مطرح است تا در جامعه مؤثر تر واقع شود . » سٓبُكى » حُسنى است بسيار قابل تقدير اگر از ساختار ميكروسكوپى و مايكروسكوپي موجه برخوردار باشد . همه مى دانيم اين زلزله نيست كه انسان ها را مى كشد ، ريزش سنگين آوارهائى است كه از ساختار مهندسى به روز بهره نگرفته اند ، سٓبُكى و انعطاف دو شرط ضرورى [!] بقاء در فضاى مافوق زلزله يعنى سونامى » حايل» موجود است …و بدرستى تنها» سبك باران» از اين » كوير وحشت » به سلامت گذر مى كنند .
واما موارد ديگر :
١- چرا دوستان مجموعه ى مقالات را يااقلاً گزيده اى از آنان را به صورت كتاب منتشر نمى كنند ؟ … يا اگر در صدداند در اين نوشته ى كوتاه به أن اشارتى نكرده اند ؟
پيشنهاد مى كنم اين كار انجام شود و هزينه اش هم از محل فراخوانى كه به اين منظور در سايت اعلان مى گردد تأمين گردد .
٢- به نظر مى رسد تحريكات نظرى ، استعدادهائى را شكوفا مى كند كه درسايت مى توانند جائى براى عرض اندام داشته باشند .
كسى كه طبع شاعرانه دارد ، كاريكاتوريستى ، مقاله نويسى ، داستان نويسى و …شايسته است تدريجاً سايت با حفظ موازين سانسور، براى حضور آنان فكرى بكند .
٣- تشويق به : تعمّق در ريشه ها،تعميق ريشه ها ونظر به اعماق ريشه ها ؛ ما را نبايد از سايرپيامدهاى ريز ودرشت آن ها دور كند .
آثار انديشه هاى ژرف را در ژرفاى تحليل ماجراهاى بظاهر كوچك بايد جستجو كرد غفلت از ماجراهاى كوچك به بهانه هاى ژورناليستى بودنشان در فضاى پر تالاطم فعلى كه هر روزنى به سوراخى دركشتى اى در اقيانوسى نا مطمئن وناشناخته قابل تشبيه است ، قدرى سر به زير برف فروبردن است
به عنوان حُسن ختام و مزاح بد نيست ياد اورى كرد كه ماركس هم در تشبيهى ساده شده دراوان نوجوانى پى برد كه در جامعه ى طبقاتى هيج كس شغلش را متناسب با آرزوهايش بر نمى گزيند؛ در جوانى پى برد صنعت قفل سازى ملزوم صنعت تبحّر دزد پرورى است ، وقس على هذة…تا در ميانسالى و كهولت به كاپيتال رسيد !
به اميد آينده اى بهتر
مسعود خوشابى
١٣٩٧/١٢/١٤
آقای خوشابی محترم
بیان کاستی های یک سایت، خود يك نوع داوریست، داوری نسبت به شکل و محتوی یک سایت. بعید میدانم نظر شما کاستی های شکلی باشد. کاستی های محتویی هم وقتی قابل ارزیابی و تشخیص است که ابتدا بدانیم سایت نقد در پاسخ کدام ضرورت ها شکل گرفته است.
ازمتن
««نقد» باید نخست پاسخ به ضرورتی باشد و مشروعیت و حقانیتِ وجودش را میتوان با ارزیابیِ تلاش و توانش در تشخیص و تعیین جغرافیای این ضرورت و پاسخگویی به آن،داوری کرد.»
بادرک درست! ضرورت هایی که « نقد » برای پاسخ به آنها شکل گرفته است می توان کاستی های آن را ارزیابی و داوری کرد و این داوری به عهده من و شما و خوانندگان آن است .
اتفاقا تاکید براین ضرورت ها و پاسخ به آنهاست که به « نقد»، هویت ویژه می بخشد و مسیر انتقاد و کشف کاستی ها را هموار و شفاف می کند.
خانم نسرين ٦٠ گرامى
در هر داورى اى ، كارقاضى بسيار ساده است .»آسيبى» وارد شده ، توضيحات متهِم ( شاكى) و متهََم( متشامى) وجود دارد ، انبوهى از قوانين و احكام مدوّن و مغيّن وجود دارد ، قاضى اگر بتواند براى » آسيب » ماده يا بند ى از قوانين مجرمانه پيدا كند ، آسيب وارده جرم و متهٓم به مجرم تبديل مىشود ، والسلام !
در نقد هيچ كدام از مراحل فوق مطرح نيست .نقد بيشتر از جنس بررسى است .يك كار پژوهشى پرچالش است .
نقد ماركسى متكى و پاى بند به روشى است كه خود در جريان رفتارش دائم در تكاپوى تكامل است .
من از اول چون بر اين باور بودم كه برداشت از نقد مى تواند محل مناقشه باشد با امثاه ى بسيار به آن پرداخته ام .
در يادداشتم هم به تفصيل پاسخگوى نقل قولتان هم بوده ام .
… از بذل توجه تان ممنونم.
مسعود خوشابى
مبارك باشد سالگرد نقد و دست مريزاد براي تلاشي چنين موثر و حضوري بسيار متفاوت در سالي متفاوت،
«نقد» در پاسخ به ضرورتی اعلام شده است :
ضرورتِ «کار و مبارزهی نظریِ هدفمند» و در این جهت ۴ موضوعِ «نقد» یا در اصطلاح «نقد اقتصاد سیاسی» را تدقیق کرده است: نقد شیوه تولید و نقد ایدئولوژیِ بورژوازی/نقد شیوه های گذاراز سرمایه داری/ نقد طرح های واقع بینانه ازآینده/و مشروعیت بخشیدن …….
و
در پاسخ به گستره و فضای ۴ مولفه نقد نیز ، همه مدعیان پراکسیسِ روشنگری و براندازیِ هستیهای اجتماعی مبتنی بر سلطه و استثمار، به میدان نقد فرا خوانده شده اند. با تاکید بر اینکه «نقد» متکلم واحد نیست گفته ايد :
« «نقد» میخواهد در فضای نقد اقتصاد سیاسی، نقد ایدئولوژیِ بورژوایی، نقدِ بتوارگیِ کالایی، صدایی باشد در کنار و همآوا با صداهای دیگر، هریک به زبانی و لحنی، گوناگون و هریک پژواکِ جایگاه و خواستهای ریشهدار در ساختوبافتی اجتماعی و تاریخی. »
سال گذشته وقتي نقد منتشر شد و در بند چهاربيانيه اش به نام گستره و ژرفا به اين مهم پرداخت، هضمش براي من آسان نبود از آن رو كه اراده گرايي حزب واحد در تار و پود ذهنم، ريشه اي ٤٠ ساله داشت. تلاش يكساله نقد چنان موثر بوده أست كه امروز اهميت آن گستره و ژرفا را درك مي كنم.
در آن بيانيه گفته بوديد: «همهی دیدگاهها و رهآوردهای نظری و سیاسی پرمایه و درخشانی که رو به سوی جهانی رها از سلطه و استثمار دارند، حتی آنها که خود را بیرون از مارکسیسم تعریف میکنند، چنان تعارض و تنافری با مارکسیسم ندارند که نتوانند در قلمرو مارکسیسم به مثابه نقد تعریف شوند.»
اكنون خوشحاليم كه سایت نقد نه با چند متكلم واحد بلكه با چندين و چند متكلم متفاوت، متناسب با جايگاه و خواستهاي ريشه داردر ساخت اجتماعي تاريخي، تز چهارم بيانيه آغازين خود را واقعيت بخشيده است. خوشحاليم كه پديد آورندگانش نه چند «من » رهبرسازِ غايت گرا! بلكه تصاعدي از مدعيان پراكسيس روشنگرانه هستند كه با تمام تفاوت هاي نظري در قلمرو مارکسیسم به مثابه نقد تعريف شده اند. همگي خواهان مبارزه با سرمایه داری و جامعهِ رها از ستم اقتصادی و سیاسی هستند و گرد آمده اند که با صداهای متفاوت در سایت نقد بنویسند ترجمه کنند، مجادله کنند و با دموکراسی بی نهایت جامعه فردا، آرمان هاي مبارزه جويانه خود را در فضای «نقد» غربال كنند و مشروعيت بخشند .
يكسال تلاش براي اجرايي كردن مفاد بيانيهِ آغازين «نقد» و بازتاب اين تلاش درديگاه رفقايي كه اطراف خود شاهديم، در سكوت احترام آميز سايرگروه هاي سياسي – ونه نفي و طرد و متلك- ، در كاربرد كلمات و انديشه هاي نقد در مقالات ديگران و در گستره پديدآورندگان وطني كه تا كنون ناديده، سكوت پيشه كرده بودند همه و همه در اين مدت كوتاه مويد مؤخره تز سوم در باره فویرباخ است كه «………..تطابق تغییر اوضاع و فعالیت انسانی می تواند فقط به مثابه پراتیک انقلابی بررسی گردد و تعقلا درک شود.»
مشتاق سلسله مقالات پالایش گفتمان نقد نيز هستم زیرا ورود به فضای «نقد» ، باید اما و اگر هایی داشته باشد تا واژگان و مفاهیم نقد دچار عوامانهسازی ایدئولوژیک نگردد .
و
با احترام به پديد آورندگان نقد، بلاخص رفقاي عزيزي كه پشت صحنه ميانجي متن ها و كامپيوتر براي ثبت و انتشار هستند. اين عزيزان در ارائه سايتي، بغايت همه جانبه، سنگ تمام گذارده اند واقعا خسته نباشند.
گویا دوستان «نقد» قصد نقد گذشتهشان را ندارند، وگرنه چه موضوعی مهمتر از اینکه چرا «نقد» از «نقد اقتصاد سیاسی» جدا شده است؟ هم توضیح دلیل جدایی و هم نقد «نقد اقتصاد سیاسی» را در این سایت ندیدهام. از این رو، این جدایی را جز دعواهای شخصی و محفلی و غیرسیاسی نمیتوان درک کرد.
درود ، فكر مي كنم مقاله «پالايش گفتمان نقد» (نقد اقتصاد سیاسی) و تداوم آن در همين سايت به اين درخواست جواب دهد. براي من كه چرايي سوْال شمارا جواب داده است.
https://wp.me/p9vUft-t3
https://wp.me/p9vUft-wT
با تشکر از زحماتتان. از شما بسیار اموخته ام
سام